کتاب «نبرد تیله ها» اثر سید علی اکبر حسینی از انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسید.
در این رمان، فضاسازی اجتماعی، فرهنگی و مذهبی پاکستان بسیار ملموس و تحسینبرانگیز است. بیان انواع آداب و رسوم بومی، مذهبی و ملی همراه با رفتار متفاوت یا مشابه افراد و خانوادهها، تصویری زنده و جاندار از پاکستان و مشخصاً شهر کویته و باز به صورت اختصاصیتر از خیابان علمدار این شهر در مقابل چشم مخاطب ترسیم میشود.
آنقدر فضاسازی و شخصیتپردازی رمان، دقیق و زیبا انجام شده که مخاطب پس از خواندن رمان، احساس میکند او هم روزگاری دراز در خیابان علمدار کویته زیسته و آن مردم دوستداشتنی و خونگرم را از نزدیک دیده است. او هم با چشم خود شاهد تنشها بوده و همراه با شخصیت رمان، بزرگ شده است.
مخاطب با شروع رمان، همراه با اکبر، کودکی میکند؛ همراه با او از اینکه نصیرالدین را از دست داده شوکه میشود و ناخودآگاه اشکش فرو میریزد که آن دوستی بیآلایش را گویا باید برای همیشه از دست رفته دانست. همانطور که فصل به فصل جلو میرود، از اینکه متوجه دستهای پشت پرده و تحرکات مشکوک میشود همراه با اکبر قلبش فرو ریخته و دچار ترس و دلهره میشود. با شنیدن و خواندن خبر شهادتها و عملیاتهای انتحاری مثل او خونش به جوش آمده و گاه سردرگم میشود. با شنیدن خبر شهادت ناجوانمردانه پدر شریف و مهربان شرأفت، خبر شهادت جگرسوز و شجاعانه خود شرأفت، حتی خبر شهادت قاری صاحب در عملیاتی تروریستی در خاک افغانستان و در نهایت خبر شهادت جانسوز علیِ نوجوان و معصوم که هنوز چیز زیادی دربارهاش نمیدانیم ولی همان اندک اطلاعی که نویسنده از او به ما میدهد به قدر خروارها داده اطلاعاتی برایمان فهم و معرفت و شناخت به ارمغان میآورد؛ با شنیدن هر کدام از اینها مخاطب انگار که تکهای از قلبش را از دست بدهد، اشکش بیاختیار جاری میشود و افسوس میخورد که چرا؟ چرا باید در همسایگی ما این اتفاقات ناگوار رقم بخورد و ما سالهای سال حتی از حقیقت ماجرا مطلع نباشیم، چه رسد به اینکه بخواهیم قدمی برای حل مشکل برادران و خواهرانمان برداریم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«روزها میگذشت. مردم ترور میشدند و خانوادهها عزادار. بهشتزینب آبادتر از کل منطقه به نظر میرسید. در طول روز تعداد افرادی که سر مزار عزیزانشان میآمدند بیشتر از افراد موجود در محل بود. دیگر اوضاع طوری شده بود که خبر انفجار و انتحار از جمله خبرهای معمول بود و مردم با شنیدن چنین خبرهایی تنها سعیشان این بود که بفهمند کسی از فامیل شأن شهید شده یا نه. یک بیحسی عجیبی در بین مردم به وجود آمده بود. عدهای که با پول کشورهای خارجی ثروتمند شده بودند به فکر زندگی مرفه بودند و اصلاً به این وضع نابسامان فکر نمیکردند.»
چاپ دوم اینکتاب با ۱۹۶ صفحه عرضه شده است.