۱۱ آوریل سال ۲۰۰۲ پس از کش و قوسهای فراوان بر سر اصلاحات هوگو چاوز، رئیس جمهوری فقید ونزوئلا مخالفان وی موفق به انجام کودتایی شدند که نه تنها چاوز را تضعیف نکرد، بلکه موجب قویتر شدن جایگاه سیاسی و اجتماعی او نیز شد.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، سال ۱۹۹۹ زمانی که هوگو چاوز، رئیس جمهور فقید ونزوئلا قدرت را در دست گرفت، اصلاحات اقتصادی در این کشور به عنوان اصلیترین هدف انتخاب شد.
بر این اساس، از آنجا که نفت مهمترین محصول صادراتی و راه کسب درآمد ارزی این کشور به شمار میآید، تغییر در روند مدیریت فعالیت صنعت نفت ونزوئلا به عنوان هدف اصلی دولت چاوز قرار گرفت.
در این راه مشکل اصلی چاوز افرادی بودند که با حمایت ایالات متحده آمریکا با اصلاحات در این کشور که به نفع مردم و به ویژه در زمینه نفت صورت میگرفت، مخالفت میکردند.
جرقههای کودتا چگونه شعله ور شد؟
آنچه در تاریخ صنعت نفت ونزوئلا رخ داده است، همواره بر سیاست و جامعه این کشور اثر گذار بوده است. کودتای آوریل ۲۰۰۲ نیز از این موارد است. در واقع تغییرات در سطوح تصمیم گیری نفت یکی از دلایل بر هم خوردن اوضاع در آن زمان بود.
دولت ونزوئلا که از اعضای موسس و مهم سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) محسوب میشود، در آن سال بر سر توافقات اوپک دچار مشکل شده بود؛ به گونهای که وزیر نفت ونزوئلا تصمیم اعضای اوپک در زمینه سطح تولید را میپذیرفت، اما رئیس شرکت ملی نفت ونزوئلا (پ. د. وسا) اقدامی مغایر با آن را انجام میداد.
چاوز برای حل این وضعیت مخالفان تصمیمات اوپک را از شرکت ملی نفت این کشور حذف کرد و همین موضوع عاملی برای برهم خوردن اوضاع در ونزوئلا شد. در تاریخ ۷ آوریل ۲۰۰۲ برخی مدیران نفتی در این کشور دست به اعتصاب زدند و دیگران را نیز به اعتراض علیه اقدامات چاوز دعوت کردند. بدین ترتیب مخالفان ریاست جمهوری چاوز به میدان آمدند. هرچند موضوع اصلی مخالفت با حضور چاوز و ترویج تفکرات وی بود، اما آنها اعلام میکردند که با تصمیمات دولت خصوص میزان کم تولید و محدودیت سرمایه گذاری خارجی در نفت این کشور مخالف هستند.
این اعتراضات که با حمایت رسانههای جبهه راست همراه بود، منجر به برهم ریختن اوضاع در خیابانهای ونزوئلا و کشته شدن تعدادی از مردم شد. پس از آن بامداد روز ۱۲ آوریل، ژنرال لوکاس رینکن رومرو، وزیر دفاع وقت ونزوئلا در بیانیهای اعلام کرد: «اعضای فرماندهی عالی نظامی جمهوری بولیواری ونزوئلا نسبت به حوادث ناگوار روز گذشته در پایتخت این کشور ابراز تاسف کردند.
با توجه به این اتفاقات، از رئیس جمهوری خواسته شده است که از سمت خود استعفا دهد که وی پذیرفت.» پس از آن نیز اعلام شد چاوز توسط شورشیان نظامی ربوده شده و به محلی غیر از کاخ میرافلورس منتقل شده است.
کودتاچیان پدرو کارمونا، تاجر ونزوئلایی را که خود یکی از رهبران اعتراض علیه چاوز بود، به قدرت رساندند. دولت آمریکا نیز بلافاصله او را به رسمیت شناخت تا سناریو همیشگی در آمریکای لاتین تکمیل شود.
در جامعه بین المللی واکنشها متفاوت بود؛ به عنوان مثال اسپانیا و السالوادور به عنوان کشورهای اسپانیایی زبان، دنباله رو آمریکا بودند و کوبا و آرژانتین مخالفت خود را به این اقدام شورشیان اعلام کردند.
کارمونا، اما از همان ابتدا برای تعقیب حامیان چاوز و از بین بردن تصمیمات او اقدام کرد تا تکههای پازل برای اجرای برنامه حذف چپگرایی در ونزوئلا تکمیل شود.
سرانجام کودتا چه شد؟
حضور دولت کودتا در میرافلورس بیشتر از یک روز طول نکشید و چاوز به قدرت بازگشت.
این بار کودتایی علیه کودتاچیانِ مخالف چاوز رخ داد؛ اما بدون حمایت واشنگتن و با حمایت مردم این کشور. نظامیان حامی رئیس جمهوری منتخب مردم، به کاخ ریاست جمهوری حمله کردند و با زندانی کردن رئیس دولت کودتا، خواستار آزادی هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا شدند.
این سه روز برای ونزوئلا و چاوز، روزهایی سخت و سرنوشت ساز بود؛ وی توانسته بود در این مدت سرمایه اجتماعی خوبی را کسب کند و از این طریق در راستای منافع ملی ونزوئلا اصلاحات خود را انجام دهد.
بدین ترتیب چاوز رئیس شرکت ملی نفت را برکنار کرد تا صنعت نفت و شریان حیاتی اقتصاد این کشور به دست افراد مورد اعتماد ونزوئلایی اداره شود؛ هر چند مخالفان چاوز با حمایت واشنگتن بارها تلاش کردند تا وضعیت را برای دولت ونزوئلا پیچیده سازند، اما با این حال باتوجه به قویتر شدن جایگاه چاوز دسیسههای آنها به سرانجام نرسید و او توانست تا دسامبر ۲۰۱۲ در قدرت بماند.
بسیاری معتقدند که این شوک به جامعه ونزوئلا باعث شد تا از دولت منتخب ونزوئلا کاملا حمایت کنند و کودتا را پس بزنند؛ چرا که کل کشورهای آمریکای لاتین طعم حضور دیکتاتوریهای برخاسته از کودتا که با حمایت مستقیم و غیر مستقیم آمریکا به قدرت میرسیدند، در طول تاریخ خود چشیده اند.
دولت چاوز در سالهای بعد از این پیروزی بر مخالفان خود، اقدامات مهمی را انجام داد تا پاسخ اعتماد مردم را به خوبی بدهد.
به عنوان مثال در بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱، بنابر گزارش بانک جهانی، فقر در ونزوئلا به میزان بیش از ۶۲ درصد کاهش پیدا کرد و به زیر ۳۲ درصد رسید. در زمان ریاست جهموری چاوز _که البته هنوز فشار حداکثری و جنگ آمریکا علیه ونزوئلا آغاز نشده بود_ میزان نابرابری در این کشور به حد زیادی کاهش یافت و مردم از دسترسی خوبی به غذا و امکانات زندگی مناسب برخور دار شدند. یا آنکه به واسطه جایگاهی که دولت وقت ونزوئلا به دست آورده بود، اول ماه مه ۲۰۰۷ منطقه نفتی اورینوکو به صورت رسمی ملی اعلام شد تا در ملی شدن منابع دست نخورده، الهام بخش کل ملتهای قاره آمریکای لاتین باشد.
اکنون اما با گذشت دو دهه از اقدام علیه دولت چاوز کماکان تلاش برای از بین بردن دولت منتخب مردم ونزوئلا ادامه دارد و این بار بدتر از گذشته با زیر فشار قرار دادن مردم، در جنگی همه جانبه، آمریکا و متحدانش سعی در دخالت در امور این کشور را دارند.
نویسنده : محمد استادولی
کارشناس مسائل آمریکای لاتین