گاهی وقتها برای تنبیه کودکانمان جملاتی را به کار میبریم؛ غافل از اینکه کودکمان را آزار و بزرگسالی او را با این حرفهای نسنجیده تحت تاثیر قرار می دهیم.
به گزارش سرویس وب گردی خبرگزاری صدا و سیما، بسیاری از والدین در نبود هرگونه راهبرد عملی، تصمیم به اتخاذ مجموعهای از شیوههای تربیتی هوشیارانه میگیرند؛ به این معنی که آنها با لیست بلند بالایی از عبارتهای ناخوشایند و تکراری به رفتارهای کودک خود واکنش نشان میدهند.
والدین در تربیت کودک نه تنها باید توجه ویژهای به رفتار خود نمایند، بلکه باید همیشه مراقب حرفها و سخنان خود نیز باشند. متأسفانه امروزه در خانوادهها جا افتاده که فرزند را باید دوست خود بدانیم، اما بچههای ما دوستان ما نیستند و ما نباید درباره تمام مسائل رخ داده و مشکلات و نگرانی هایمان با کودکان خود حرف بزنیم. برای داشتن کودکی شاد و موفق در آینده، به او این عبارات را نگویید.
چسباندن صفت «بد» یا «خوب» به کودک
دختر بد، دختر خوب. اگر به فرزندتان برای تنبیه یا تشویق، خوب یا بد بگویید، او را تشویق به تظاهر برای گرفتن صفت مثبت و سرخوردگی به علت گرفتن صفت منفی کردهاید. به بچهها برچسب نزنیم و کار آنها را به آرامی بررسی کنیم، نه خود آنها را. همچنین کودکان را وابسته به تأیید خود قرار ندهیم و انگیزه خودشان را تقویت کنیم.
هرگز، همیشه، هیچوقت: عباراتی که در آن از این دو کلمه استفاده شده است را به فرزندانمان نگوییم. عباراتی که فرزند ما را محکوم میکند که هرچقدر در مواقعی خوب بوده است مورد فراموشی قرار گیرد و او باچوب همیشه و هیچوقت رانده شود.
اگر «موفق» نشدی پس به اندازه کافی تمرین نکردی
فشار پیروزی و موفقیت را به او تحمیل نکنید. فرزند خود را تشویق کنید که سخت کار کند، زیرا مهارتهای او بهبود مییابد و از پیشرفت احساس افتخار میکند.
حال تو خوبه
وقتی کودک گریه میکند و خود را به در و دیوار میزند، میخواهد به ما بفهماند حال خوبی ندارد. اینکه بگوییم حال تو خوب است، ممکن است فقط حال او را بدتر کند.
عجله کن
با وارد کردن عجله به کودکان، آنها را به سمت استرس اضافی میبریم. لحنمان را با گفتن «بیا عجله کنیم» آرامتر کنیم.
من در رژیم هستم
هر روز در مورد چاق بودنتان جلوی کودک صحبت میکنید و او را به مسائل شرمندگی از بدن حساس میکنید تا در آینده بدن خود را دوست نداشته باشد و با دید انتقادی به خودش نگاه کند.
با غریبهها صحبت نکن
درست است غریبهها ممکن است برای کودک خطرناک باشند، اما این غریبهها میتوانند شامل آتشنشان یا افسران پلیس هم بشوند. بهتر است افراد مطمئن مثل پلیس را به کودکان بشناسانیم و به آنها بگوییم که اگر شخصی آنها را دچار احساس منفی کرد، سریع به ما بگویند.
مراقب باش
اگر زیادی این عبارت را استفاده میکنید، میتوانید اضطراب و ناآرامی خود را به کودک منتقل کنید. به کودک نزدیک شوید و مراقب او باشید و تا جایی که میتوانید آرام و ساکت باشید.
از بازی یا چیزهای دیگر خبری نیست مگر اینکه شام را تمام کنی
این حرف به گفته متخصصان ارزش و لذت وعده غذایی را در نظر کودک کم میکند. بهتر است به کودک بگوییم: اول غذا میخوریم و سپس دسر میخوریم. درست است این تغییر بسیار ظریف و کوچک است، اما تأثیر بسیار مثبتی بر فرزند دارد.
اجازه بده من کمک کنم
درست است وقتی فرزند شما در حال حل معمایی است، دوست دارید به او کمک کنید. اما نکته اینجاست که نباید احساس استقلال او را تضعیف کنید. باید خیلی با ظرافت بگویید که چرا فکر میکنی اینطور باشد؟ به نظرت قطعه بزرگ پازل باید در انتها باشد؟ میخواهی امتحان کنیم؟
انقدر بگو که خسته شی
بعضیاوقات بچهها با وسوسههای مرموزی مبارزه میکنند. کودکان ممکن است نتوانند با تمایل به برهنه دویدن در خانه، ایجاد صداهای زیر و آزاردهنده یا بددهنی مبارزه کنند. برخی والدین با به تأخیر انداختن موقتی تنبیه کودک سعی دارند کاری کنند تا کودک، خود از آن رفتار خسته شده و آن را ترک کند. متأسفانه این تصور مبتنی بر یک برداشت اشتباه و غمانگیز از مغز انسان و مفهوم کاتارسیس و تخلیه روانی است.
در حقیقت این واکنش ممکن است نتیجه معکوس بدهد. کودکی که مجاز است بهقدری فلان کار را انجام دهد تا خودش از آن خسته شود، از تثبیت رفتار خود لذت میبرد.
ایده بهتر برای اصلاح بد رفتاری کودک، عملی کردن رفتار مثبت مخالف آن است. یا میتوان با بیان این جمله که «بچههای بزرگ چنین رفتاری دارند»، کودک را به چالش کشید تا لباس خود را برای دوی شبانهاش در نیاورد. اصل، تقویت رفتار خوب است، نه تقویت رفتار آزاردهنده.
«… وگرنه …»
اصطلاح “وگرنه” پلی بد میان رفتار و پیامد است. این عبارت معمولاً با عصبانیت گفته میشود و بیانگر تهدید است. اما تهدید کودکان روشی بینتیجه برای والدین است و شخص تهدیدکننده بهندرت رفتاری عقلانی دارد.
تأکید بر پیامدهای طبیعی رفتار کودک، بهمراتب بهتر از تهدید به «از دست دادن ماشینِ بازی» یا «به گریه انداختن آنها» است. اما در این روش قوانینی وجود دارد: برای تغییر طرز تفکر کودک، پیامدها بایستی بلافاصله و با آرامش توضیح داده شده و ازنظر منطقی با رفتار بد انجامگرفته مرتبط باشند. همچنین مهم است که به کودک اطمینان خاطر دهیم که همچنان او را به شدت قبل دوست داریم.
انقدر خجالتی نباش
یکی از بهترین راهها برای سوق دادن کودک به سمت اختلال اضطراب، دوره کردن آنها با صحبتهایی در مورد خجالتی بودن و نیز مجبور کردن آنها به سلام کردن به افرادی است که با آنها احساس راحتی ندارند. هنگامیکه اجبار والدین، با فرمانی برای بغل کردن، دست دادن یا بوسیدن همراه میشود، اساساً به کودک نشان داده میشود که «بدن و مرزهای او بیاهمیت بوده و میتواند توسط هر فرد مقتدری نادیده گرفته شود».
آنچه به کمرویی کودک کمک میکند، تمرین، حمایت و آمادهسازی است. کودکان خجالتی اگر بدانند قرار است چه اتفاقی بیفتد و سلام و احوالپرسی را از قبل تمرین کرده باشند، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند؛ حتی اگر این بهبود عملکرد تنها در حد یک «بزن قدش» کوچک بوده و به دست دادن یا بغل کردن نرسد. این کار همچنین به مدیریت انتظارات مهمان کمک میکند.
برو تو اتاقت
موافقان این راهکار تصور میکنند این تاکتیک انضباطی، یک پاسخ سنجیده و مناسب به رفتارهای ضد اجتماعی بوده و درصورتیکه با آرامش و سخن گفتن درباره آنچه اتفاق افتاده و آنچه میتوانست به شکل متفاوتی اتفاق بیافتد همراه شود، به بچهها فرصتی میدهد تا در رفتارهای خود تأمل کنند.
اما آخرین کاری که والدین بایستی برای بهبود رفتارهای اجتماعی کودک انجام دهند، فرستادن بچهها به اتاق و حبس آنها است. بههرحال مشخص نیست که کودک در خلوت خود چه میکند؛ کتاب میخواند؟ با اسباب بازی هایش بازی میکند؟ بهاحتمالزیاد کاری که کودک در اتاق خود انجام میدهد، هرچه که باشد، فکر کردن راجع به رفتارش نیست. بهتر است بهجای دور کردن کودک و فرستادنش به اتاقی تنها، او را ساکت کرده و نزدیک خود نگه دارید.
اگه واقعاً منو دوست داشتی …
یک مرز ظریف میان احساس گناه و اجبار وجود دارد. احساس گناه، احساسی سالم و ضروری است که فرد را به سمت جبران خسارت سوق میدهد. احساس گناه نیاز به همدلی دارد. درک اساسی این حقیقت که اقدامات شخص باعث شده فرد دیگری صدمه ببیند.
والدین با بیان اینکه اقدامات کودک میتواند بر احساس دیگران تأثیر بگذارد، میتوانند از احساس گناه کودک بهعنوان اهرم فشار استفاده کنند. اما تهدید یا زیر سؤال بردن پیوند عشق میان والدین و فرزند زیادهروی است. چراکه این عشق همان چیزی است که به کودک احساس امنیت داده و به او اجازه میدهد جهان اطرافش را کشف کرده و بداند که همیشه مکانی امن برای بازگشت وجود دارد.
با لرزاندن بنیاد عشق یک کودک، شما به احساس امنیت کودک ضربه میزنید. این کار میتواند به اضطراب کودک و حتی نتایج بدتری منجر شود. بهتر است همواره به کودک خود یادآور شوید که صرفنظر از رفتاری که او از خود نشان میدهند، شما همچنان او را دوست دارید. ضمن اینکه به کودکتان توضیح دهید که رفتارش باعث میشود دیگران احساس عصبانیت، خوشحالی، افتخار یا غم و اندوه کنند.
خودت خواستی
تحقیقات روانشناسی نشان میدهند تربیت کودکان با تهدید به اعمال خشونت، روشی اساسی برای تربیت بزرگسالانی خشن و ضد اجتماعی است؛ بهویژه اگر تهدیدها به سمت عملی شدن پیش روند. این کار بایستی متوقف شود.
مشکلات مالی را با کودک در میان نگذارید
اگر زندگی پر استرس و سختی از لحاظ مالی دارید، با فرزند خود در مورد مشکلات مالی، بدهی و قرضها حرف نزنید، زیرا این مشکلات به بچهها ارتباط ندارد، سعی کنید وضعیت را برای کودکانتان طبیعی جلوه دهید.
در مورد اشتباهات همسرتان با او حرف نزنید
بچهها آمادگی درک مشکلات و توانایی تصمیم گیری درباره مشکلات والدین و اظهار نظر و قضاوت درباره مسائل را ندارند. انتخاب همسر و مشکلات همسرتان مربوط به شما است و نباید هیچ وقت در مورد اشتباهات همسرتان با کودکتان صحبت کنید. صحبت با کودک در مورد رفتارهای اشتباه همسرتان او را از والد دیگر گریزان میسازد و لطمه زیادی به او وارد میکند.
نگرانی و استرس هایتان را به او منتقل نکنید
بیان احساسات غم و منفی و استرسها و نگرانیهای آینده با کودک، او را به فردی عصبی و منزوی تبدیل میسازد. فردی که از آینده میترسد و نمیتواند در راه موفقیت گام بردارد پس بسیار حائزاهمیت است که کودکتان از نگرانی شما در رابطه با آینده و حتی سلامت و امنیت آنها آگاه نشوند این نگرانی برای آنها مخرب است.
از نگرانیهای خود در مورد کثیف شدن خانه نگویید
برخی از والدین بر روی تمیزی بسیار حساس هستند و دائم در حال تذکر به کودکشان میباشند، این نوع والدین حتی اجازه بازی کودک با اسباب بازی هایش را از ترس ریخت و پاش شدن خانه به او نمیدهند. این گونه کودکان خود را فرد مهمی برای والدین نمیدانند و ممکن است دچار مشکلات روحی شوند پس به کودکانتان نشان دهید آنها مهمتر از تمیز کردن خانه تان هستند.
از علاقه به غذای ناسالم و فست فود صحبت نکنید
کودکان معمولا عادتهای غذایی را از والدینشان الگو میگیرند. شما باید الگوی کودکان باشید پس به او نگویید که چه اندازه فست فود و غذاهای آماده و... را دوست دارید، وقتی پدر و یا مادر از چیپسهای چرب و کلوچه و... میخورند، اگر به فرزندشان اهمیت غذای سالم را تعلیم دهند، اثری ندارد.
در مورد آسیبهای بعد از تولد کودکتان حرف نزنید
شما کودکتان را به دنیا آورده اید پس در قبال او مسئول هستید. شما نباید در مورد مشکلات بارداری و زایمان و آسیبهایی که دیده اید، برای کودک صحبت کنید، این گونه تنها به کودک احساس گناه منتقل خواهید نمود و او خود را مقصر تمام مشکلات جسمی شما خواهد دانست.
از اهمیت ندادن به کارهای منزل نگویید
یکی از وظایف مهم تربیتی والدین آموزش مسئولیت پذیری به کودک است. برای اینکه کودکتان مسئولیت پذیر شود مناسب با توانایی و سن او به کودکتان وظایفی را محول نمایید و به او در مورد بی اهمیتی به کارهای منزل چیزی نگویید.
نگویید چه مقدار از فریاد زدن متنفر هستید
اگر سر کودکتان فریاد زده و او را تنبیه کرده اید، لازم نیست پس از پشیمانی از کارتان بگویید که چقدر از این کار متنفرید چرا که به او میآموزید به راحتی کاری که نازیباست را انجام دهد. از این به بعد تمرین کنید که والدین بهتری برای فرزندتان باشید و این اشتباه را انجام ندهید.
از راحت بودنتان در زمان نبود کودک نگویید
وقتی کودکانتان میخوابند یا به هر دلیلی ساعتی را در کنار شما نیستند، زمان بسیارمناسبی است که استراحت کنید و به کارهای روزمره خود رسیدگی کنید و خلوتی را با همسرتان داشته باشید. اگر چه این زمانها ممکن است جز بهترین اوقات باشد، اما اجازه ندهید کودکتان متوجه شود، چون ممکن است قلب کوچکش بشکند.
در مورد اثرات نامطلوب مواد غذایی صحبت نکنید
اگر کودکی شاد و مثبت اندیش میخواهید، هرگز به او نکات منفی را یادآوری نکنید مثلا نگویید اگر سبزیجات نخورید چه اتفاقی برایتان میافتد، بلکه بهتر است بگویید که این مواد چگونه روی تنظیم رژیم تاثیر میگذارد.
چگونه مراقب گفته هایمان باشیم
شناخت و تایید
به کودک بگویید «تو را دوست دارم». این جمله جایگاه او را در قلب شما مسجل میکند و احساس امنیتی در او ایجاد میکند که نشان دهنده سهم او در متن خانواده میباشد. تحقیقات نشان میدهد که عشق بدون قید و شرط پدر و مادر به کودک و احساس امنیتی که در او به وجود میآید، در طول زندگی باعث رشد و بالندگی فرد میشود.
به کودک نگویید «تو را دوست دارم» وقتی رفتار او مورد تایید شماست. مثلاً اگر در مدرسه رفتار خوبی داشته یا وظایفش را خوب انجام داده است. در عوض از عبارتهایی نظیر «آفرین»، «من به تو افتخار میکنم»، «عالی است»، «چقدر خوب تلاش کرده ای»، «خیلی مرا خوشحال کردی» استفاده کنید.
دلیل اینکه نباید از عبارت «دوستت دارم» استفاده کنید این است که کودک نباید احساس کند که عشق و علاقه شما نسبت به او، بستگی به میزان تلاش و رفتار او در مدرسه دارد و اگر در مدرسه شاگرد موفقی نباشد شما او را کمتر دوست دارید.
بعضی پدر و مادرها عقیده دارند که نباید کودک را تحسین کرد، چون او دچار غرور و خودبزرگ بینی میشود و دیگر در آینده تلاش بیشتر نخواهد کرد. این عقیده به طور مطلق صحیح نیست. تحقیق در روانشناسی رشد نشان داده است که تعریف و تمجید، کودکان را بیشتر به هیجان میآورد. آنها را ترغیب مینماید و به تلاش بیشتر علاقه مند میکند؛ بنابراین نباید از تحسین کردن آنها واهمه داشته باشیم.
شنیدن عبارتی نظیر «من به تو افتخار میکنم» همیشه از کودکی تا زمان بلوغ، برای فرزند شما بسیار مهم و هیجان آور است.
انضباط و ادب کردن
کودک خود را با بچههای دیگر مقایسه نکنید. همه ما همیشه تمایل به مقایسه داریم. «چرا نمیتوانی مثل پسرعمویت باشی؟ او خیلی باهوش است.» یا «چرا نمیتوانی مثل خواهرت دختر خوبی باشی؟» این گفتهها بالقوه برای اعتماد به نفس کودکتان مخرب میباشد.
این مفهوم را برای آنها دارد که شما آرزو داشتید آنها جور دیگری بودند و به آنها علاقهمند نیستید. من افرادی را میشناسم که در تمام عمر این احساس را داشتند که پدر و مادرشان هیچ وقت آنها را دوست نداشته و یا به اندازه خواهر و برادرشان برای آنها ارزش قائل نبوده اند.
هنگام ادب کردن یا سرزنش کردن کودکان روی «رفتار» آنها تمرکز کنید نه «خود» آنها. مثلاً بگویید «وقتی اسباب بازی دوستت را از او قاپیدی من اصلاً خوشم نیامد.» یا «خیلی زشت است که تو بی ادبانه با مستخدم خانه حرف میزنی.» یا «وقتی به من دروغ میگویی من خیلی ناراحت میشوم.» در این مثالها میبینید که اظهارنظر مستقیماً متوجه رفتار ناخوشایند کودک است نه خود او.
گفتارهایی به کار نبرید که به او برچسب خاصی زده شود و یا به همه رفتار او تعمیم یابد.
مثلاً «تو همیشه شیطان هستی»، «تو دختر بدی هستی»، «چه پسر بی ادبی»، «چرا اینقدر حرف گوش نکن هستی» این جملهها سازنده و مفید نیستند، چون به نظر میرسد که کودک از همه نظر بد میباشد. این برچسبها میتوانند خطرناک باشند، چون پیش بینی قاطعی را درباره بچه میکند. وقتی به کودک برچسب «بد» و «شیطان» میزنید سعی میکند خود را مطابق آن برچسب نشان دهد.
برای کودک دلائلی بیان کنید تا بفهمد که چرا رفتار او اشتباه است. مثلاً «قاپیدن وسایل بچههای دیگر کار درستی نیست. چون آنها را ناراحت میکند.»، «وقتی تو از پلهها پایین میدوی من ناراحت میشوم، چون خطرناک است، ممکن است زمین بخوری و صدمه ببینی.»
عمداً چیزی نگویید که او خجالت بکشد یا تحقیر شود مثل «ببین همه دارند به تو نگاه میکنند و میخندند خجالت بکش.» به زبان آوردن این گونه جملات ممکن است باعث شود که کودک بعد از این آن گونه که ما انتظار داریم رفتار نماید، ولی در طولانی مدت باعث خجالتی بودن و عصبی شدن کودک میشود.
در ارتباط با فرزندانتان باقی مواردی را که در مورد بزرگسالان رعایت میکنید را لحاظ کنید. مثلا هیچ وقت به آنها نگویید که خیلی حساس هستند و سعی کنید همواره آنها را درک کنید و به حساسیتهایشان به طور جدی نگاه کنید. یکی از مهمترین کلیدهای ارتباط با فرزندان، اهمیت دادن به احساسات و ناراحتیهای آنها است.
بعضی مواقع، ما ابتدا صحبت میکنیم و بعد در باره آنچه گفته ایم به تفکر میپردازیم. در حالی که به عنوان پدر و مادر، باید به یاد داشته باشیم که کودکان گفتههای ما را خیلی جدی میگیرند و اغلب به آن بها میدهند، حتی وقتی که ما منظور خاصی از گفتن آن مطالب نداریم. کافی است که ببینیم گفتههای پدران و مادران تا چه اندازه روی ما تأثیرگذار بوده است. دوستانی را میشناسیم که آنچه را والدینشان ۲۰ سال پیش به آنها گفته اند چه خوب و چه بد، به یاد دارند.
ما باید مواظب تأثیر گفته هایمان روی کودکان باشیم. انتخاب کلمات بسیار مهم است. قدرت آنها در ساختن، تشویق کردن و مقتدر کردن بسیار زیاد است و برعکس، میتواند مخرب و تضعیف کننده بچهها باشد.