نظرسنجی گروه اوراسیا نشان داد که تعداد زیادی از آمریکاییها خواستار کاهش حضور نظامی آمریکا و تعهدات دفاعی آن در اروپا، آسیا و خاورمیانه هستند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما، اندیشکده مؤسسه «رَند» در گزارشی با عنوان "نیمه گمشده بازدارندگی آمریکا" نوشت: اگر واشنگتن میخواهد «بازدارندگی» خود را حفظ کند باید به شکلی معتبر نشان دهد که توانایی استفاده از نیروی نظامی را دارد، در غیر این صورت عامل بازدارندگی نظامی آمریکا از بین خواهد رفت.
در این گزارش به قلم رافائل کوهن از اعضای ارشد اندیشکده رند آمده است: بعد از کش و قوسهای فراوان، کنگره آمریکا در ماه دسامبر سرانجام لایحه اختیارات دفاعی ۷۶۸ میلیارد دلاری را تصویب کرد که حدود ۲۵ میلیارد دلار بیش از درخواست دولت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا بود. برای جنگ طلبهای آمریکایی، این خبر خوبی است. با تهاجمیتر شدن فزاینده چین در برابر تایوان، با آماده شدن روسیه برای حمله به اوکراین، و با وجود مذاکرات هستهای سفت و سخت ایران، آمریکا با تهدیدات فزایندهای در جبهههای مختلف روبرو است.
وی افزود: در حقیقت، بسیاری از مفاد اصلی این لایحه حول تقویت بازدارندگی متمرکز هستند - از مجوز ۳۰۰ میلیون دلاری برای حمایت از نیروهای مسلح اوکراین گرفته تا ۴۰ میلیارد دلار ابتکار دفاعی اروپا تا ۷/۱ میلیارد دلار مربوط به «ابتکار بازدارندگی اقیانوس آرام». با این حال، در پس این دلارها، یک حقیقت نگران کننده پنهان است: همه این اختیارات تکمیلی (با این فرض که منابع لازم در لایحه تخصیص نهایی به آنها اختصاص یابد) ممکن است شرط لازم، اما ناکافی برای منصرف کردن دشمنان آمریکا باشد.
در حالی که وزارت دفاع آمریکا تنها نهاد موجود در کابینه است که ماموریت اصلی آن حول محور بازدارندگی است، اما در حقیقت این وزارتخانه صرفاً مسئول نیمی از این بازدارندگی است. نیروهای نظامی صرفاً مسئولیت آنچه را که توماس شلینگ اقتصاددان برنده جایزه نوبل، «قدرت صدمه زدن» نامیده برعهده دارند.
بنابراین، بازدارندگی موفقیت آمیز به عامل دیگری نیاز دارد: توانایی نشان دادن تمایل به استفاده از قوه قهریه به شکلی معتبر در صورت لزوم. با این حال، اراده برای استفاده از قوه قهریه، در نهایت یک مسئله سیاسی است که بر عهده وزارت دفاع نیست، بلکه به رهبران سیاسی و، اساساً، مردم آمریکا بستگی دارد. حمایت مردم آمریکا از بازدارندگی، در حال حاضر محل سوال است.
مردم آمریکا عصبانی هستند. بیشتر این خشم نه در خارج، بلکه بر داخل متمرکز است. سال گذشته، نظرسنجیهای متعدد نشان داد که مردم آمریکایی اکنون یکدیگر را تهدیدی بزرگتر از تهدیدات فرامرزی تلقی میکنند. آمریکاییها همچنین به اکثر نهادهای دولتی بی اعتماد هستند.
در حالی که کنگره دههها مورد بی اعتمادی مردم بوده، این نارضایتی اکنون به نهاد ریاست جمهوری نیز کشیده شده است. حتی نشانههایی وجود دارد که ثابت میکند اعتماد مردم آمریکا به ارتش - که به لحاظ تاریخی یکی از تحسین برانگیزترین نهادهای کشور محسوب میشود - رو به کاهش است، به ویژه پس از خروج فاجعه بار از افغانستان و ورود ارتش و مقامات نظامی به جنگهای فرهنگی داخل کشور. از همه بدتر اینکه تعداد انبوهی از مردم آمریکا معتقدند وقوع یک جنگ داخلی دیگر «محتمل» است.
این پیشینه تاریک از انشقاق داخلی به معنای نفوذ نامستحکم آمریکا در عرصه جهانی است. نظرسنجیهایی که مؤسسه گالوپ از سال گذشته به عمل آورده نشان میدهند که تنها ۳۹ درصد از آمریکاییها به توانایی دولت برای رسیدگی به مشکلات بین المللی اعتماد دارند – کمترین میزان از زمانی که مؤسسه گالوپ شروع به طرح این مسئله در سال ۱۹۹۷ کرد. حمایت مردم آمریکا از واشنگتن جهت «رهبری یا مشارکت بیشتر» نیز به کمتر از نصف جمعیت کاهش یافته است. نظرسنجی گروه اوراسیا نشان داد که تعداد زیادی از آمریکاییها خواستار کاهش حضور نظامی آمریکا و تعهدات دفاعی آن در اروپا، آسیا و خاورمیانه هستند.
اینکه آیا آمریکا تمایل به استفاده از «قدرت صدمه زدن» را دارد یا خیر، در بهترین حالت یک سوال بی پاسخ است. مردم آمریکا از این حیث، به شدت اختلاف نظر دارند. آنچه آمریکا از ارتش خود میخواهد امر مشخصی نیست. برای مثال، در حالی که نظرسنجی «شورای بینالمللی شیکاگو در امور جهانی» نشان داد اکثریت آمریکاییها برای نخستین بار، از کاربرد قوه قهریه برای دفاع از تایوان یا اوکراین در صورت حمله چین یا روسیه به این کشورها حمایت کردند، اما نتایج نظرسنجی «موسسه چارلز کخ» برعکس این موضوع را نشان داد.
اگر بازدارندگی آمریکا شکست بخورد، ممکن است به این دلیل نباشد که دشمنان آمریکا به تواناییهای نظامی آمریکا شک کرده اند، بلکه به این دلیل خواهد بود که آنها به اراده آمریکا (برای استفاده از نیروی نظامی) شک کرده اند. در نهایت، ممکن است مشخص شود که این یک اشتباه محاسباتی بوده است.
در هر صورت، نظرسنجیهای متعددی وجود دارد که نشان دهنده جزمتر شدن عزم آمریکا، به ویژه در مورد چین است. بعلاوه، افکار عمومی هیچگاه به طور مستقیم به سیاست خارجی تبدیل نمیشود. آمریکا در گذشته بر شکافهای داخلی غلبه کرده و ممکن است بار دیگر این کار را انجام دهد.
اما، اگر هدف آمریکا تقویت بازدارندگی است، هرگز نباید به دشمنان خود فرصت دهد که به این باور برسند که کشور آنچنان دچار انشقاق و تفرقه شده که قدرت و انگیزه لازم برای اقدام قاطع در خارج از کشور را ندارد. متأسفانه برای آمریکا و وزارت دفاع آن، تغییر این تصورات مستلزم بیش از ۲۵ میلیارد دلار دیگر است. این تغییر مستلزم چیزی است که با پول نمیتوان خرید: ترمیم بافت اجتماعی جامعه آمریکا.