بدون تعارف با پدر شهید مدرسهساز
برنامه بدون تعارف در این قسمت میزبان پدر شهید علی اکبر ذوقی است، شهیدی که در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما؛ شهید علی اکبر ذوقی ۱۶ سالگی راهی جبهههای دفاع مقدس شد و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید و حالا پدرش که کارگری ساده بوده با همه سرمایه و پس انداز خود به یاد فرزند شهیدش مدرسهای ساخته است.
حاج محمد ذوقی در برنامه
بدون تعارف از این تصمیم ارزشمندش گفته که متن آن به این شرح است:
مجری: چند سالتان هست؟
میهمان: ۸۶ سال و خرده ای.
مجری: اهل کجا هستید؟
میهمان: روستای ابرده علیا
مجری: کار شما چه بوده است؟
میهمان: کار ما کشاورزی، کارگری و نگهبانی
مجری: عکس شهید علی اکبر ذوقی بالای سر شماست، فرزندتان وقتی به جبهه رفت چند سالش بود؟
میهمان: ۱۶ ساله بود، میخواست به جبهه برود، اما قبولش نکردند، شناسنامه اش را دستکاری کرد و خودش را وارد جبهه کرد.
مجری: کی و کجا شهید شد؟
میهمان: کربلای ۵، شلمچه، همان که به جبهه رفت دیگر نیامد تا ۱۲ سال
مجری: وقتی به شهادت رسید پیکرش نیامد؟
میهمان: ۱۲ سال منتظر بودیم، وقت رفتن مادرش همراهش بود، تا پای قطار هم رفت، اما وقتی برگشت دیگر مادر نداشت.
مجری: شما گفتید کارگری میکردید؟ این کارگری چه بود؟
میهمان: کارگر بنایی بودم، متوسط هم نه، فقیر جامعه بودیم.
مجری: و گفتید نگهبانی هم کردید؟ چند سال؟
میهمان: ۲۰ سال و دو ماه هم نگهبانی کردم و بازنشسته شدم.
مجری: نگهبانی از چه؟
میهمان: نگهبانی از دل گاز در بیابان، آن وقت هم کسی جرأت نمیکرد که برای نگهبانی به بیابان برود، اما من قبول کردم و بیست و خوردهای سال هم نگهبان بودم.
مجری: بیست و خوردهای سال نگهبان دکل گاز بودید؟
میهمان: بله و الان هم دکل گاز هست، بازنشسته شدم و سه میلیون و خردهای هم حقوق بازنشستگی میگیرم،
ما پولدار نیستیم و درد کشیده ایم، درد کشیده ایم و درد را میدانیم که چه هست و چی نیست.
مجری: خانه تان منطقه خواجه ربیع مشهد هست، چند سال هست در این خانه هستید؟
میهمان: حدوداً سی سال هست که این جا هستیم.
مجری: ۳۰ سال هست که این جا هستید، شما خیلی دل بزرگی دارید.
میهمان: شرمنده ایم ما، شرمنده همه مردم هستیم.
مجری: شما پدر شهید نازنینی هستید، که با همه سختیهایی که گفتید ۲۰ سال پای یک دکل گاز بودید، یک پولی جمع کردید، سرمایهای جمع کردید، با آن چکار کردید؟
میهمان: هر چه داشتیم و نداشتیم، هر آن چه پس انداز داشتیم، دادیم برای ساخت مدرسه
مجری:حاج آقا مدرسهای درست کردید در منطقه محروم مشهد و الان بچهها دارند آن جا تحصیل میکنند به نام مدرسه شهید علی اکبر ذوقی.
میهمان:، چون این شهید ما از مدرسه فارغ شد، از مدرسه آمد بیرون، وصیت هم کرده است که بچهها بروند درس بخوانند، ما هم از همین پیروی کردیم و گفتیم سرمایه گذاری کنیم در همین مدرسه
مجری: هر چی داشتید، دادید آنجا؟
میهمان: هر چی داشتیم
مجری: برای چی، شاید بعضیها بگویند خود حاج آقا خودشون توی یک خانه ساده
میهمان: از این بهتر نمیشود
مجری: بچهها تخت حاج آقا را ببینید پایه اش شکسته است آجر زیر تختش گذاشته است، آن وقت شما همه دارایی تان را داده اید مدرسه درست کنید؟
میهمان: یک جزیی دیگر هم هست اگر شما راه را به ما نشان دهید میخواهم بدهم به دست صاحبش، یک جزیی دیگر هم هست، خیلی جزیی است که میخواهم بدهم برای کار خیر.
مجری: حاج آقا شما خیلی سختی در زندگی تان کشیده اید؟
میهمان: کسی که از ۱۰ سالگی برود کار کند و دنبال کار باشد باید سختی اش را مردم و خلق الله قضاوت کند که چقدر سختی کشیده است که از ۱۰ سالگی سر کار برود.
مجری: چرا یک بخشی از این پول را نگذاشته اید که خانه تان را بالای شهر ببرید، اسباب و لوازم تان را عوض کنید؟
میهمان: دیگر، چون درد کشیده قدر درد کشیده را میداند که دردش چیست ما هم رفتیم و گفتیم یک درد از جامعه برطرف کرده باشیم.
مجری:، اما بعضیها برعکس از دستشان نمیچکد حاج آقا.
میهمان: بعضیها به جگرشان بسته است، چون هر کسی یک خصلتی دارد. اینها هم شماره حسابهایی است که دو تا خانواده زیر پوششم هست، ما دو تا خانوار را هر برج حقوق میدهیم، این حساب هایشان است، خانوادههایی که یک تیم دارند، از همان حقوقی که از شهید میگیریم باز میدهیم به بندگان خداها.
مجری: شما حقوق شهیدتان را میگیرید و میدهید برای کار خیر؟
میهمان: برای کار خیر اینها را زیر پوشش داریم و بقیه را هم پس انداز میدهیم برای راهی دیگر.
مجری: شنیده اید که بعضیها یک زمانی میگفتند خیلی به خانواده شهدا میرسند؟
میهمان: من دنبالش هم نرفتم، حقوقش را تا چند وقت نگرفتم، من گفتم چیزی را که داده ام پس نمیگیرم.
میهمان: وصیت پسرم این است که پدرجان ما وصیت به شما را عمل کردیم و بقیه اش با شما و خود خدا است، چون این وصیتش برای مدرسه و همینها بوده است.
مجری: حالا شما از او چه میخواهید؟
میهمان: دیگر آنها را او خودش بهتر میداند..
شهداء، از همه بیشتر ذوق داشتند و دارند...
شهداء، از همه بیشتر ذوق داشتند...
ما باید خانواده های محترم شهداء را بیش تر بشناسیم...
به تربیتِ شهدایی نیاز داریم.