شهید حاج یدالله کلهر، قائم مقام لشکر ۱۰ سیدالشهدا معروف به علمدار لشکر سیدالشهدا یکم بهمن ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
حاج علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا در سال های دفاع مقدس می گوید حاج یداله کلهر درعملیات والفجر 8 دستش مجروح وعصبش قطع شد، ضمن اینکه یکی از کلیه هایش را هم از دست می دهد .
مقام معظم رهبری که آن روزها رئیس جمهور بودند ، به وی می گویند :حاج یداله ما چطور است؟
حاج یداله که نمی خواست از احوالش و دردهایش کسی با خبر باشد نگاهی به اطراف کرد و زمانی که متوجه شد بقیه حواسشان هست با زیرکی گفت: الحمدلله! با آن کنار آمده ام!
سردار فضلی می گوید ما تا روز شهادت این شهید بزرگوار حتی یک بار هم از ایشــان نشــنیدیم که از درد دستش حرفی بزند. بعد از این پاســخ ســردار شهید کلهر، حضرت آقا هم که در ســال 60 عصب دستشــان بر اثر انفجار در مسجد ابوذر قطع شده بود، به این شــهید فرمودند: من اوضاع تو را درک میکنم زیرا از وقتی که عصب دست من قطع شد تا زمان زیادی درد دست نمیگذاشت بخوابم و هر شــب چندین بار با درد از خواب بیدار میشــدم. شــهید کلهر بعد این فرمایش مقام معظم رهبری باز بــا زیرکی تمام گفتند: آقا من هم همینطور.
” حاجی توهیچ وقت نبودی.اصلاً تو این دنیا نبودی؛ اما من ازت راضیم. تو هم ازمن راضی باش و فردای قیامت شفاعتم کن.“
این آخرین کلام همسر شهید با وی است که هنگام وداع با پیکر خونینش خطاب به او گفت .
در عملیات رمضان کلهر تک تیرانداز بود. کلهر به همراه بچه های کاشان و گچســاران به عنوان تک تیرانداز درعملیات رمضان حضور داشت و کار فرماندهی نکرد. بصیرت شهید کلهر هم زبانزد بود، سردار فضلی همرزم شهید می گوید :
در روزهای حصر آبادان، دشمن با استفاده از عناصر داخلی و بنیصدر سعی در ضربه زدن به انقلاب اسلامی و تضعیف رزمندگان سپاه اسلام را داشت تا ارتش بعثی به پیشروی خود در خاک ایران ادامه دهد اما بصیرت شهید کلهر این توطئه را خنثی کرد.
یکی از گردانهای اعزامی به سرپرستی فردی از اعضای سازمان مجاهدین بود (هنوز چهره واقعی این افراد برای مردم نمایان نشده بود) و قصد داشت تا نیروها را به جزیره مینو منتقل کند و گفته بود که من از بنیصدر دستور دارم که به آنجا برویم. حاج یدالله کلهر علام کرد که در جزیره مینو خبری نیست و آنجا نیروهای مرزبانی و ژاندارمری فعالیت میکنند و ما هرکجا که فرمانده سپاه آبادان فرمان دهد به آنجا رفته و میجنگیم و دستور امام برای شکست حصر آبادان باید انجام شود که پس از این رفتار شهید کلهر، بقیه فرماندهان به تأسی از حاج یدالله این توطئه را شکسته و به آبادان رفتند .
در راهپیمایی ها حضور جدی داشت . در 21 بهمن 1357 هنگام تصرف پادگان باغشاه (پادگان حر) به پایش تیرمی خورد و مجروح می شود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه کرج در آمد . به عنوان جانشین عملیات سپاه کرج معرفی شد مشغول به خدمت شد.
درپی تحرکات ضد انقلاب در کردستان با سرپرستی یک گروه عازم آن جا می شود و به نبرد علیه ضد انقلاب می پردازد ، با وجود آنکه نیروهای تحت فرماندهی او پس از پایان مأموریت به کرج بازگشتند، او در منطقه ماند و به فرماندهی عملیات شهر تکاب منصوب شد. وی در زمان پاکسازی کردستان سعی نمود که مردم عادی آسیبی نرسد و وقتی دید چند نفر از نیروهای تحت امرش از محصولات کشاورزی مردم در مسیر استفاده کرده اند، آنها را برگرداند و گفت اگر می خواهید به مردم آسیب برسانید نمی توانیم کار کنیم .
آغازجنگ تحمیلی باعث شد تا کلهر پس از بازگشت به کرج به جنوب عزیمت کند. وی گروهی از پاسداران سپاه کرج را ساماندهی کرده و با پذیرفتن فرماندهی آنها راهی جبهه های سرپل ذهاب و گیلانغرب شد .شهید کلهر در آزادسازی گیلانغرب ایثار و شهامت بالایی از خود بروز می دهد و توانمندی نظامی خود را به نمایش می گذارد.
وی در همان روزهای نخست جنگ، جبهه «فیاضیه» در آبادان را تشکیل داد و مدت ها به عنوان فرمانده محور جبهه فیاضیه مشغول به خدمت شد. در حساس ترین شرایط آبادان را همراه دیگر نیروهای مردمی از سقوط و اشغال نجات می دهد.
شهید کلهر در عملیات «طریق القدس» به عنوان فرمانده گردان وارد عمل می شود و در تشکیل «تیپ المهدی» نقش اساسی داشت و بهعنوان جانشین فرماندهی «تیپ المهدی» انتخاب می شود.
این سرباز رشید اسلام در عملیات فتح المبین، بیت المقدس و رمضان به عنوان فرمانده لشکر ۲۷، مسوول محور و در والفجر مقدماتی، جانشین تیپ نبی اکرم(ص) مشغول به خدمت شد.
کلهر در عملیات فتح المبین با مسوولیت معاونت تیپ وارد عمل می شود و در محور فکه و تنگه رقابیه حماسه می آفریند. پیش از تشکیل تیپ المهدی (ع) وی در طرح، برنامه و هدایت عملیات ها نقش موثر و بسزایی ایفا می کند. درمنطقه ام الرصاص جراحت سختی برمی دارد.یک کلیه اش را از دست می دهد و یک دستش بر اثر ترکش عملاً از کار می افتد.
پس از شرکت فعال در عملیات رمضان در لشگر 27 محمد رسول الله (ص) به عنوان جانشین لشگر منصوب شده و با این مسوولیت در عملیات والفجر مقدماتی، والفجر 1 حضوری تعیین کننده می یابد.
وی در ۱۳۶۱ یک دوره فشرده تخریب و مربیگری را در پادگان امام حسین(ع) می گذراند و در اردیبهشت ۱۳۶۳ به سوریه و لبنان می رود و با بازدید از جبهههای مختلف لبنان از جمله بلندیهای جولان مجدداً به ایران بازگشته و به جبهه های جنگ اعزام شد و در عملیات «والفجر ۸» به عنوان فرمانده به ایفای نقش می پردازد ، در این عملیات بهسختی مجروح و حدود یک سال در بیمارستان بستری می شود اما هنوز بهبود نیافته به جبهه بازمی گردد و در عملیات «کربلای ۴» و «کربلای ۵» شرکت می کند .
این سرباز سرافراز وطن که قائم مقام لشکر ۱۰ سیدالشهدا بود در نخستین روز بهمن ۱۳۶۵ خورشیدی در عملیات «کربلای ۵» در منطقه شلمچه درحالی که برای شرکت در جلسه عازم پشت جبهه بود، بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید.