سیزدهم جمادی الثانی سالروز شهادت حضرت ام البنین است که به روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (علیه السلام) با کنیه "امُّ البنین" (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل و باتقوا بود.
فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود.
تصمیم امام علی (علیه السلام) به ازدواج:
۱۰ سال پس از رحلت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه (س)، وقتی امام علی (علیه السلام) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود.
عقیل یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود و در مسجد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای وی حصیری میگذاردند که بر آن نماز میکرد و قبائل عرب برای شناخت و آگاهی از علم انساب به دورش جمع میشدند و او در پاسخ مراجعات، بسیار سریع الانتقال بود.
از این روست که علی بن ابیطالب (علیه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینهای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.»
عقیل، بانو امالبنین از خاندان بنىکلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد؛ و در پاسخ برادر گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب میگوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد.
مراسم خواستگاری از ام البنین:
حضرت علی (علیه السلام) پس از اینکه فاطمه کلابیه را تایید کرد و پسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی میکردند و روز سوم حاجت او را میپرسیدند و از علت آمدنش سؤال میکردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی میکردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند.
روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت: به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. حزام که هرگز پیشبینی چنین پیشنهادی را نمیکرد، حیرتزده ماند. با کمال صداقت و راستگویی گفت: بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اماای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.
عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین از آنچه تو میگویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین که نمیدانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر میدانند.»
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه میزند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن میگوید... «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوههای فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان میدرخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر میکردم... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع میشد که چشمها را خیره میکرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود.
هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را میشنیدم ولی او را نمیدیدم گفت:
بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر
ابوهم سید فی الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالی که میترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه استای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج میکنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند میشوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند
پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی (علیه السلام) سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین (علیه السلام) میدانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه میدانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمیبینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»
عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریهای که سنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن ۵۰۰ درهم بود در حالی که پدر او میگفت: «او هدیهای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.»
ورود ام البنین به خانه علی:
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که میخواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت میرساند.
روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیهالسلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت و همواره میگفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم.
از فاطمه تا ام البنین:
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
حضرت علی (علیه السلام) در همسرش، خردى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.
ثمره ازدواج ام البنین با حضرت علی
ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نام های: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران می خواندند. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
سفارش به دفاع از ولایت:
هنگامی که امام حسین علیهالسلام آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاالسلام به همراهان امام حسین علیهالسلام چنین سفارش می کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیهالسلام و فرمانبردار او باشید» مورخان مینویسند: پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات میکند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.
ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود میگوید: «ای بشیر! از امام حسین علیهالسلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام البنین فرمود: از حسین علیهالسلام مرا خبر ده!» بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام البنین پیوسته از امام حسین علیهالسلام خبر می گرفت و با صبر و بصیرتی بی نظیر میگوید:
«یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین (ع). اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین»ای بشیر خبر از [امام من]اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله (علیه السلام) باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را به آن حضرت داد، صیحه ای کشید و گفت: قد قَطّعتَ نیاطَ قلبی:ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب (س) سپر خونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن رادید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.
ام البنین، پاسدار خاطره عاشور:
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند.
ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیه السلام، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع می رفت و نوحه می خواند و شور و غوغایی بپا میکرد. مردم مدینه اطراف او گرد میآمدند و با او هم ناله میشدند. حتی مروان بن حکم حاکم وقت مدینه نیز در میان ایشان بود و گریه میکرد.
امام باقر (سلام الله علیه) میفرماید: آن حضرت به بقیع میرفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد.
بر کرانه وفا:
یکی از نتیجههای عاطفه و محبت، حس وفاداری به عزیزان است؛ و در زندگی ام البنین این وفاداری در سخنان او پس از شهادت مولای متقیان علی (علیه السلام) مشهود است.
وفاداری ام البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی (علیه السلام) با آنکه جوان بود، اما به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمیکند. با آن که مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود. آنگاه که «امامه» یکی از همسران آن حضرت (علیه السلام) توسط «مغیرة بن نوفل» که یکی از مشاهیر عرب است خواستگاری میشود با ام البنین در مورد ازدواج مشورت میکند، او در جواب میگوید: «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم.»
این سخن ام البنین نه تنها در اَمامه که در لیلی تمیمیه و اسماء بنت عمیس نیز اثر گذاشت و تا پایان عمر هر چهار همسر علی بن ابیطالب (علیه السلام) ازدواج مجدد نکردند.
علم و دانایی ام البنین
زندگانی ام البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا در جای جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا میسازد.
علاقه ام البنین به اهل بیت (علیهم السلام) و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که درباره او مینویسند «برای عظمت و معرفت و بصیرت ام البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین وارد میشد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت میکرد و از صمیم قلب با آنها برخورد میکرد چونان مادری مهربان و دلسوز»
عروج عرشی و غروب مادر مهتاب:
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخ نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عده ای آن را سال ۷۰ هجری قمری بیان کرده و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری قمری دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است.
او در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن (علیه السلام)، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهرههای درخشان شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد.
ام البنین علیهاالسلام، واسطه فیض الهی
آیت الله العظمی حاج سید محمد حسینی شیرازی میفرمود: شخصی در عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را دید و عرض کرد: آقا جان! حاجتی دارم و نمیدانم برای روا شدن آن به چه کسی متوسل شوم؟ قمر بنیهاشم فرموده بود: به مادرم ام البنین.
از مرحوم آیت الله العظمى آقاى حاج سید محمود حسینى شاهرودى (متوفى ۱۷ شعبان ۱۳۹۴ هجرى قمرى) نقل است که فرموده بود: من در مشکلات، صد مرتبه صلوات براى مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، ام البنین علیه السلام، مى فرستم و حاجت مى گیرم.
سخن بزرگان در بیان فضایل ام البنین علیهاالسلام
عالم جلیل القدر، زین الدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت ام البنین علیهاالسلام می گوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتد»
علی محمد علی دُخَیل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می نویسد «عظمت این زن (ام البنین) در آنجا آشکار می شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می دهند، به آن توجه نمی کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیه السلام می پرسد؛ گویی امام حسین علیه السلام فرزندِ اوست نه آنان»
مقرم مى گوید ام البنین علیها السلام از بانوان با فضیلت به شمار مى رفت. وى حق اهل بیت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندى داشت.