با اینکه از بچگی صدای بع بع کردن گوسفندان در ذهنم تداعی کننده نشاط و جست و خیز این مخلوقات پر فایده بوده اما این روزها این سمفونی آرامش بخش، برایم حس غریبی شبیه ناله دارد.
او زنی میانسال است که با پسر کوچکش از تهران آمده به هوای کار آفرینی.
عباس با اینکه دانشجوی دکترای عمران است هم دلش میخواسته هم نان سفره مردم را تامین کند هم برای عدهای ولو اندک شغلی آبرومند دست وپا کرده باشد.
گوسفند پروری داشتن انتخاب خوبی بود که جواب داده بود. نژاد ایرانی سنگسری که خیلی مورد توجه نیست در ترکیب با نژاد رومانف روسی منجر به چند قلو زایی شده بود وگوسفندان چاق وچله در دامداری پرورش پیدا میکردند.
صدای بع بع غیر طبیعی گوسفندان نگاهمان را به طرفشان می کشاند.
خانم رضایی میگوید دیگر طاقت دیدن این صحنهها را ندارد گوسفندانی که از گرسنگی نه بع بع که ناله می کنند و در طلب خوراک و علوفه هستند.
عباس میگوید: چند ماهی هست که به فکر پروار کردن گوسفندان نیست تنها زور می زند آنها را زنده نگه دارد.
میثم، با گوسفندی سفید در بغل به طرفمان آمد و میگوید مهندس نگاه کن ببین این زبان بسته به چه روزی افتاده چشمهای قهوهای رنگ میش سو سو میزند دستی بر پشت گوسفند میکشم برجستگیهای استخوانش زیر دستم به وضوح پیداست جز پوست چیزی بر تنش نمیبینم.
میثم می گوید مریض است شاید زنده نماند این روبان قرمز را میبینی دور گردنش میگویم خب؟
می گوید دوسه تا بچه اش را سقط کرده از گرسنگی، بنظرم افسردگی گرفته.
خانم رضایی میگفت گوسفندان مولد ما در هر شکم دستکم دو قلو بره میآوردند.
نرهای گله که اصطلاحا پرواری نامیده می شوند هم دستکمی از میشها ندارند در سالنی دیگر که پرواریها را نگه میدارند میبینم که آنها هم گوشتی برتنشان نیست که دلخوش کننده باشد.
عباس می گوید سر ۵ ماه این گوسفندان چاق وچله می شدند، اما حالا ۷ ماه است که پروار بستیم، اما هنوز گوشت کافی ندارند که بفروشیم.
نگاهی به آسمان میکند و میگوید: خشکسالی وگرانی علوفه ما را به این روز انداخته.
خانم رضایی دائم از کنار آغل بالا میرود وپایین میاید آرام وقرار ندارد میگوید خرید یونجه وکاه و دیگر خوراک دام از وقتی خشکسالی شده دیگر برایمان رویا شده است.
یونجهای که می خریدیم کیلویی ۱۵۰۰ تومان، حالا ۷۵۰۰ هم به دستمان نمی رسد، یک گونی کاه شده ۱۰۰ هزار تومان...!
دامداریهایی که صنعتی به حساب میآیند معمولا زمین کشاورزی هم به پیوستشان دارند تا بهتر خوراک دامهایشان را تامین کنند، اما دامداری عباس ومادرش چنین پشتیبانی ندارد و از همان اول با خرید آزاد و گاهی کمکهای پشتیبانی امور دام علوفه تهیه می کردند.
می پرسم بازارگاه را که بلدی کجاست هوایتان را دارد؟ می گوید:ای بابا...
از مهرماه که تقاضا دادیم تا الان که از زمستان دو هفتهای می گذرد هیچ سهمیهای دریافت نکردیم. میگویند نهاده هست، اما از گمرک هنوز ترخیص نشده.
از من میخواهد دنبالش بروم، در سالنی دیگر که به نظر انبار آذوقه میاید با اشاره میگوید کل ذخیره علوفه من حداکثر برای ۴۰ روز است بعدش چه میشود نمیدانم.
یکی از کارگران را که داشت علوفه میبرد برای گوسفندان؛ صداکرد؛ به او میگوید آذوقهای که میبری را نشان بده ببینند چی به خورد گوسفندان میدهیم؟
می گویم شما تنها نیستید که چنین مشکلاتی دارید، دستکم از ۸۷۹ واحد صنعتی دام سبک و سنگین استان ۸۰ درصدشان همین مشکل را دارند.
آماده رفتن شدم که حسین مرا به کناری فراخواند: مهندس ممکنه اینجا تعطیل بشه؟ نه بابا خدا نکنه؟ پیگیری میکنیم تا مشکل حل بشه.
آخه من تازه دخترم رو شوهر دادم چند ماه دیگه عروسیشه، اگر من بیکار بشم جهیزیه شو چطوری تامین کنم؟
پیگیر مشکل تامین خوراک برای دامداریها هستم، اما حرف آخر حسین دائم در ذهنم تکرار میشود.
مکث میکند؛ میگوید از اول هم قرار نبود همه نیاز دامداریها را ما تامین کنیم.
از قیمتها خبر دارید؟ سری به دامداریهای صنعتی زده اید؟
آقای رضوانی جلال پاسخ می دهد که با اینکه فقط قرار بر کمکهای مقطعی بوده، اما تاکنون ۳۹۰ هزار تن نهاده وخوراک دام در استان توزیع شده که نسبت به سال قبل ۳۰ درصدی بیشتر است.
رئیس جهاد کشاورزی میگوید دست ما نیست از تهران هرچه بفرستند توزیع میکنیم. از مهرماه هم با تاخیر عرضه میشود، اما پیگیر هستیم.
آقای آزادیخواه نماینده مردم ملایر یکی از شهرهای استان همدان است.
می گوید: از آنجا که سالانه دو میلیارد دلار در این حوزه یارانه داده می شود، فسادش بالا زده و قرار بر این شده که قیمتها آزاد بشود تا بلکه جلوی رانت خواری گرفته شود.
میگویم قیمتها آزاد بشود یعنی اینکه دیگر هیچ خوراک یارانهای به دامدار نمیدهید؟ پاسخ میدهد بله.
آزاد شدن قیمت برخی کالاها و اقلام را قبلا تجربه کرده ایم از آهن اسفنجی گرفته تا سیمان که قیمتش به یکباره دوسه برابر شد ومصرف کنندگان را با چالشهای جدی روبه رو ساخت.
از دبیر کمیسیون کشاورزی مجلس میپرسم قیمت گوشت قرمز دستتان هست؟
میگوید شیطنت خبرنگاریت گل کردهها؟ بله می دانم.
میگوید امیدواریم با بارشهای زمستانی و بهار ۱۴۰۱ خشکسالی کمرنگ شود وتب وتاب بازار فروکش کند.
از من میخواهد تماس تلفنی را جمع وجور کنم، چون طرح مهمی در مجلس مورد بحث است.
من هم میخواهم وقتی به حوزه انتخابیه اش باز گشت سری به کشتارگاه ومیدان عرضه دام بزند وآنچه من دیدم را از نزدیک ببیند.
میگوید حالا مگر چه چیزی دیدهای؟
گفتم دامدارانی که دامهای مولدشان را از سر ناچاری میفروشند تا خرج دامهای پرواری کنند و این یعنی در آیندهای نزدیک مثلا در بهار وتابستان ۱۴۰۱ دیگر گوسفندی برای عرضه نیست.
فروشندگان تعدادشان بیشتر از خریداران بود فرقی هم نمیکرد دام سبک باشد یا سنگین، دامهای عرضه شده هم مولد بودند هم پرواری.
از چندتایی دام چاق وچله که بگذریم بقیه انگار صبحانه نخورده و بی حال وبی رمق بودند.
صدای جوانی که برافروخته بود مرا به طرفشان کشاند، میگفت نمیفروشم آخر مگر میشود گوسفند ماده ام را به قیمت کیلویی ۳۵ هزار تومان بدهم برود؟ آن هم با منت؟
دیگری میگفت گوسفندانم باید دستکم دوماه دیگر پروار میشدند تا گوشت بگیرند و سود کنم، اما به ناچار دارم میفروشم، چون از عهده مخارجش برنمی آیم.
خشکسالی اخیر و بلوکه شدن نهادههای دامی در بنادر مهمترین عامل دام مرگی نه تنها در استان همدان بلکه در کل کشور شده است.
قصابی حسن آقا در سبزه میدان همدان دستکم ۵۰ سال سابقه دارد او میگوید با این قیمتها مردم توان خرید ندارند حالا اگر خوراک دام هم قیمتش بالاتر برود دیگر فکر نکنم کسی احوال ما را بپرسد.
نتیجه گیری
فکرم را جمع میکنم از عباس ومادرش تا حسین کارگرشان و دامداران مستاصلی که زور می زنند هرچه زودتر دامشان را به پول نقد تبدیل کنند یک حرف شنیده می شود، صنعت دامداری در کشور روبه سقوط است و آزادسازی قیمت نهادهها اگر چه به گفته مسئولان زمینه فساد و رانتخواری را برمیچیند، اما بساط زندگی دامداران را نیز برخواهد چید.
تهیه و تنظیم: ناصر فریدونی