میشود از هیچ شروع کرد و به چند مغازه و کارگاه شناخته شده و معتبر در شهر رسید.
سهیل زندیه در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ گفت: محدودیتها را خیلی وقتها باید قدر دانست. همان چیزی که ایده اولیه شکل گیری یک کسب و کار خانوادگی بوده است.
پدر و مادرم کارمند بودند، ولی خودم خیلی علاقه داشتم پول دربیاورم، با شانسی فروشی شروع کردم پدر و مادرم موافق نبودند,، ولی من متوسل به گریه و التماس میشدم. بزرگتر که شدم رو به شاگردی آوردم؛ باطری سازی، مکانیکی، ساندویچی و کارهای دیگر را هم تجربه کردم.
از شاگردیهای کردنهای نوجوانی تا جایی که امروز به آن رسیده؛ بیست سال میگذرد. بیست سالی که از او یک تولیدکننده لوازم و تجهیزات موردنیاز موتورسواری و یک طراح قطعات کاربردی و رفاهی موتورسیکلت ساخت.
سهیل زندیه گفت: هر موتور جدیدی که وارد ایران میشود ما برایش قطعه طراحی کردیم. قطعاتی که کمک میکند شما کمترین آسیب را در زمان زمین خوردن یا وقتی تصادف میکنید ببیند.
ایده اولیه اش برای شروع این کسب و کار ناامن بودن تجهیزات و کمبود امکانات رفاهی موتورسیکلتها بود.
وی ادامه داد: وقتی با خانمم ازدواج کردیم موتورسیکلت جزء لاینفک زندگی ما شد. چون هر دو کارمند بودیم باید از وسیلهای استفاده میکردیم که در مدت کوتاه بتواند ما را به مقصدمان برساند. وقتی مراجعه میکردیم به بازار موتور سیکلت میدیدیم که خیلی نیازها در زمینه موتورسیکلت هست که برطرف نشده؛ یعنی به طور مثال من میخواستم کیف دانشگاه یا وسایلی را که خریده بودیم حمل کنیم موتورسیکلتی که داشتیم برایش اصطلاحاً یک ترکبند طراحی نشده بود که بتوانیم وسایلمان را روی آن بگذاریم. این نیازهای اولیه به تدریج طراحی برخی قطعات را در ذهن ما شکل داد.
برای رفع این نیازها آقای زندیه به اتفاق همسرش دست به طراحی قطعات خلاقانهای زدند که در موتورسیکلت کاربرد داشته باشد.
راحله خانم همسر آقای زندیه گفت: روزهای اول خیلی سخت بود، تشخیص قطعات سخت بود و من تجربه اش را نداشتم.
او، اما بعد از کسب تجربه در کنار همسرش کارمندی را کنار میگذارد و بعد از مدتی یک کارشناس حرفهای قطعات موتور میشود.
او ادامه داد: این روزها خانوادههای زیادی را داریم که خیلی علاقهمند شدند سفرهایشان را با موتور انجام بدهند. ما موتورها را برایشان تجهیز و ایمن میکنیم.
آقای سهیل زندیه هم گفت: تعداد محدودی از قطعات تولیدی ما شاید لوکس به حساب بیایند؛ اما بیشتر قطعاتی که ما تولید کردیم کاربردی هستند. مثل کیفهای کنار موتور سیکلت که دو طرف موتور سیکلت نصب میشود. قیمت آن هم یک سوم قیمت کشورهای همسایه تمام میشود.
قطعات تولیدی شان علاوه بر خاص بودن میان موتورسوارهای داخلی، مشتریهای برون مرزی هم پیدا کرده است. آقای زندیه گفت: ما بازارهای خوبی داریم؛ کشورهای اطراف ما خریدارهای خوبی هستند؛ اکنون هم برای عراق و ترکیه قطعه فرستادیم؛ قطعاتی که تولید میکنیم به جرأت بگویم که در ایران هیچ کس تولید نکرده است.
خانم و آقای زندیه با کسب و کاری که راه انداخته اند توانسته اند برای دوازده نفر به طور مستقیم کارآفرینی کنند. دوازده نفری که حالا هر کدام برای خودشان یک استاد کار هستند؛ مثل آقا رضا جوان ۳۸ سالهای که تکنسین تعمیرات هواپیما و شاغل در فرودگاه مهرآباد است. خودش گفت: روزهایی که آنجا نیستم باقی مانده علاقه ام را در اینجا کار میکنم.
چون موتور سوارم و از آنجایی که دوست دارم خودم کارهای موتورم را انجام دهم به این سمت کشیده شدم.
برای آنها که علاقهمند به کسب مهارت در این حرفه هستند، آقای زندیه گفت: ما اتحادیهای داریم که خیلی از ما در زمینههای تولید و آموزش حمایت میکند.
مثل خانواده آقای زندیه میشه از هیچ شروع کرد و به چند مغازه و کارگاه شناخته شده و معتبر در شهر رسید. محدودیتها رو خیلی وقتها باید قدر دانست. همان چیزی که ایده اولیه شکل گیری این کسب و کار بوده است.