در دروازه قرآن شیراز شاعرکرمانی از جایگاه والای فرهنگ و ادب در این دیار میگوید.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز فارس، مناسبتهای تقویمی، همچون تلنگری، رویدادها و نامها را یادآوری میکند.
در ضمیمه تقویم، ۱۷ دی به عنوان روز بزرگداشت خواجوی کرمانی ثبت شده است.
این مناسبت بهانهای شد تا با آشنایی کرمانی که سالهاست در شیراز زندگی میکند تماس بگیرم و بعد از احوال پرسی، از او درباره خواجو کرمانی، شاعر شهرش بپرسم. گفت: همین قدر میداند که خواجو، کرمانی است و احتمالا جبر زمانه او را هم مجبور کرده ترک دیار کند.
او در جواب این که خواجو چه جایگاهی در نزد کرمانیها دارد گفت: چه حوصلهای داری؟ در هجوم دغدغهها و مشکلات اقتصادی روز افزون مگر میشود به ادبیات اندیشید و درباره شاعری که قرنها پیش میزیسته کنجکاوی کرد؟
دلم میخواست به این دوست اعتراض کنم و بگویم مگر میشود شعر و ادبیات را از زندگی حذف کرد و نسبت به کسانی که در ساختن فرهنگ این مرز و بوم تلاش کرده اند بی اعتنا بود؟
چیزی نگفتم چون، برای لحظهای به جایگاهی که ادبیات کهن درگذر لحظههای خودم داشت اندیشیدم.
گاه گاهی آثار سعدی را ورق میزنم و از این که بسیاری از جمله ها، مصرعها و ابیات شیخ اجل امروز به صورت ضرب المثل درآمده است غرق حیرت میشوم.
گاهی هنگام سرگشتگی و نمیدانم چه کنم، دیوان حافظ را باز میکنم و خواجه با بیت یا مصرعی برایم نوید بخش امید میشود یا میگوید که هیچ چیز ارزش غصه خوردن را ندارد. با تمام وجود بزرگ بودن سعدی و حافظ را باور دارم و برخود میبالم، برای زندگی در دیاری که چنین فرهنگ سازانی دارد. اما! درباره دیگر شاعران و ادیبان چقدر میدانم؟
برخوان سعدی از خواجوی کرمانی شنیدم
تا چند سال پیش برای من هم مانند بسیاری افراد، خواجوی کرمانی فقط شاعری کرمانی بود که آرامگاهش در دروازه قرآن شیراز جایگاهی زیبا و باصفا برای گردشگران است. مکانی دیدنی در ارتفاع که از آن نقطه میتوان نمایی زیبا را از شهر شیراز دید.
سعدی واسطهای شد تا به جایگاهی که خواجوی کرمانی در ادبیات فارسی دارد پی ببرم.
پیش از شیوع کرونا نشستهای برخوان سعدی هر دو هفته یک بار در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس به صورت حضوری و با حال و هوای دلنشینی برای دوستداران ادبیات برگزار میشد و به بررسی آثار ماند گار شیخ اجل سعدی شیرین سخن از ابعاد مختلف میپرداخت.
موضوع یکی از نشستها همزمان با برگزاری یاد روز خواجوی کرمانی به این شاعر اختصاص داده شد، سخنران این نشست فرح نیازکار پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه بود و به مقایسه غزلهای سعدی و غزل خواجو پرداخت.
به گفته این پژوهشگر، ما سعدی را به عنوان شاعر بلندآوازهای میشناسیم که زبان و ادبیات فارسی غزلیات خودش را مرهون او میداند و غزل در زبان سعدی از نوع عاشقانه به اوج میرسد و بعد از او هم حافظ غزلیات عاشقانه و عارفانه را به اوج میرساند.
نیازکار شرح داد: در فاصله میان سعدی و حافظ، حضور خواجو با نگاهی خاص که به غزل دارد، زمینه را برای حضور حافظ آماده میکند. چون سعدی غزلیات عاشقانه را با هنرنمایی تمام به اوج میرساند، خواجو میداند باید طرحی نو بیندازد و همان طور که بسیاری از تذکره نویسان معتقدند طرز نو در غزل سرایی را باید به خواجو نسبت داد.
این سعدی پژوه افزود: خواجو اندیشههای عرفانی را با نگاههای فلسفی خیامی، با سوز و گذاز عاشقانهای که در ذهن داشت همراه کرد، طریقهای که در آثار حافظ به پختگی و سنجیدگی رسید.
به گفته این پژوهشگر نکته دیگری که ما نهایت کمال آن را در آثار حافظ میبینیم این است که غزلیات از تک محوری به چند موضوعی تبدیل میشود و این ویژگی در آثار خواجو هم نمایان است.
نیازکار در مقایسه زبانی سعدی با خواجو گفت که او هم کوشیده است اندیشه هایش را با زبانی ساده به مردم انتقال دهد و برای شرح بیشتر سادگی و زیبایی غزلهای خواجو، ابیاتی را از یکی از غزلهای سعدی خواند.
گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری گفتم بر آستانت دارم سر گدایی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی گفتم که خوش نوائی از باغ بینوایی...
با یک گل بهار نمیشود
۱۷ دی سال ۱۳۹۷ مراسم بزرگداشت خواجوی کرمانی در شیراز برگزار شد. شرکت در آن مراسم بزرگداشت و هم صحبتی با کرمانیهای ادب دوست، عامل دیگری بود که سبب افزایش دانسته هایم از خواجو شد.
محمدعلی گلاب زاده رییس سابق بنیاد کرمان شناسی، یکی از مهمانان این مراسم بود. به باور او آنچه در تاریخ ماندگار میشود، پیوندهای فرهنگی است.
او گفت: بزرگان فرهنگ و ادبیات ما کسانی هستند که در روزگار خودشان همه ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را به تصویر کشیده اند و در شرح شخصیت والای خواجو عنوان کرد: خواجو تملق گو نیست. شاعری که میگوید:
خواجو نسزد مدح و ثنا هیچ ملک را الا ملک العرش تبارک و تعالی
و معتقد است:
حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند بنای شوق ز ما استوار خواهد ماند
گلاب زاده در تشریح تلاشهایی که برای معرفی خواجو در کرمان انجام میشود گقت: ما نمیخواهیم فروغ جاودانه حافظ و شعاع بلند سعدی را نادیده بگیریم، چون نه ما و نه هیچ کس دیگری نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد، اما! با یک گل بهار نمیشود. باید توجه کنیم که در کنار حافظ و سعدی شخصیتهای دیگری آمدند و دهههای عمر خودشان را وقف ساختن فرهنگ جامعه کردند، کسانی که اگر از آنها تجلیل شود، سبب پی بردن جوانان و آینده سازان به این موضوع میشود که زحمت کشیدن در راه فرهنگ بی نتیچه نمیماند.
والامقام است کسی که حافظ او را والا مقام میداندچنانچه یکی از شاعران در مورد بهره گیری حافظ از شعر خواجو می گوید:
استاد سخن سعدی است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ، طرز سخن خواجو
فرد دیگری که برای من از خواجو گفت؛ مجسمه ساز این شاعر کرمانی بود.
علی قصرالدشتی درباره مجسمه خواجوی کرمانی گفت: این مجسمه از اولین مجسمههای شهری شیراز است که تایید اولیه برای ساخت آن در سال ۱۳۸۴ از شهرداری گرفته شد.
او به یاد میآورد وقتی از هزینه و دستمزد ساخت به مسوول فرهنگی وقت شهرداری گفته بود، پاسخ شنیده بود که مگر این مجسمه با چند پاکت سیمان ساخته شده است؟
با شنیدن این پاسخ، هنرمند مجسمه ساز شیرازی، با عشق و علاقهای که به حرفه و دیارش داشته است، تصمیم میگیرد در ازای دریافت فقط هزینه مصالح ساخت، مجسمه را به پایان برساند و به جای دریافت دستمزد، آن را به مردم شهرش هدیه دهد تا اثری ماندگار بماند.
قصرالدشتی میگوید که با قلبش این کار را به سرانجام رسانده است و خواجو برایش محترم است، زیرا مورد احترام حافظ بوده و همین برایش ارزشمند است.
برای این هنرمند ارزشمند است که مجسمه خواجو در تنگه الله اکبر یا همان دروازه قرآن، ورودی شهر شیراز، محل ورود مسافران نصب شده است و گویی وظیفه خوشامدگویی به مسافران را در ورودی شهر دارد و میگوید اینجا دیار فرهنگ و هنر است.
همان طور که خواجو در اشعارش به محل اسکانش اشاره میکند:
تن خواجوی کرمانی به شیراز به تنگ افتاده است الله اکبر
با این شرح، زمینه آشنایی من با خواجوی کرمانی مهیا شد، اما همه فرصت حضور در چنین محافلی را ندارند که برایشان از شخصیت سازان تاریخ گفته شود و انگیزهای برای افزایش دانسته هایشان شود.
شهرموزهای به نام شیراز
در آرامگاه خواجو گردشگری را دیدم که میگفت: بعد از سالها دوری به شیراز بازگشته و دیدن نقطه به نقطه شهر برایش لذت بخش است.
در باور او، شیراز شهر موزهای است که حرفهای بسیار شنیدنی برای گفتن دارد.
او درباره ناشناخته ماندن یا به اندازه کافی معرفی نشدن بسیاری از شاعران و ادیبان این شهر از جمله خواجوی کرمانی در زیرسایه حافظ و سعدی گفت: نمیدانم دلیلش چیست، نمیتوانم سعدی و حافظ را مقصر بدانم، اما وقتی میبینیم کشوری مانند آمریکا با قدمتی چندصد ساله میکوشد برای خود فرهنگی را بسازد که ندارد، برای مثال خانه هنرپیشه یا خوانندهای محبوب را به عنوان مکانی فرهنگی معرفی میکند. این مقایسه در ذهنم مطرح میشود که در کشور و شهر من بدون تلاش برای هویت سازی، فرهنگی غنی وجود دارد که برای معرفی بیشتر به مردم خودمان و مردم دنیا فقط به اندکی توجه مسولان نیاز دارند و بی آن که بخواهند هویتی بسازند، میتوانند به معرفی داشتهها بپردازند.
راضیه جوینده