زیارت نامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به همراه تفسیر آن
زیارت نامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به همراه تفسیر آن:
یَا مُمْتَحَنَه امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ
صَابِرَه وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ
أَبُوکِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ أَتَی (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا
لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ
یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلاَمُ
عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِٔ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَٔ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ
الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَٔ وَلِیِّ اللَّهِ
وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِٔ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُٔ الزَّکِیَّهُٔ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُٔ الْعَلِیمَهُٔ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ
أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَی مَنْ
سَخِطْتِ عَلَیْهِ
مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ
أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً
ترجمه زیارتنامه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها
ای آن که خدایی که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید
و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگی شما را تصدیق میکنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهی که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او
و آلش باد برای ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود
پس ما درخواست میکنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید
تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستی شما ما را از گناهان پاک سازد
سلام بر تو ای دختر رسول خدا سلام بر تو ای دختر پیغمبر خدا
سلام بر تو ای دختر حبیب خدا سلام بر تو ای دختر دوست خاص خدا
سلام بر تو ای دختر بنده خالص خدا سلام بر تو ای دختر امین خدا سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا
سلام بر تو ای دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا
سلام بر تو ای دختر بهترین خلق سلام بر تو ای سیده زنان عالم از اولین و آخرین
سلام بر تو ای زوجه ولی خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا
سلام بر تو ای مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت
سلام بر تو ای صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدی
سلام بر تو ای آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودی
سلام بر تو ای صاحب فضیلتو پاکیزه صفات سلام بر تو ای انسیه حوراء
سلام بر تو ای ذات متقی پاک گوهر سلام بر تو ای آنکه به الهام خدا دانا بودی
سلام بر تو ای مظلوم (و دارای عصمت) که حق تو را غصب کردند
سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین
سلام بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد
درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد
گواهی میدهم که چون تو از جهان رفتی با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودی و هر که تو را مسرور و شاد ساخته
رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته
و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده
و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است
و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته
و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است
زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگواری
خدا را گواه میگیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضی هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید
بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید
ناراضیم از هر که شما از او ناراضی هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهی من خدا کافی است
که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.
خدا را گواه میگیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه میگیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما
و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم
من ای مولای من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم
و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم
گواهی میدهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند
و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند
و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند ای پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش
و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقوای پاکیزه روح
که از خدا راضی است و خدا از او راضی است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند.
ای خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست
تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهای توست که خاصه به وصی رسولت اعطا فرمودی و حبیب حضرت مصطفی و قرین حضرت مرتضی
و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد
و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتی شرافت دادی
و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتی و در برابرش پرده نبوت را بیاویختی
پروردگارا درود فرست بر او درودی که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان
و بواسطه دوستی و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو ای خدا دارای مقام عفو با لطف و کرامتی
تفسیر زیارتنامه حضرت فاطمه زهرا(س)
زیارت این است: «یَا مُمْتَحَنَهُٔ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَک» (تهذیب/ج۶/ص۹) خطاب به حضرت است که ایشان، آن وجود مقدسی است که خدای متعال قبل از خلقت ایشان را مورد امتحان قرار داده است. امتحان کننده خدای خالق، امتحان شونده وجود مقدس صدیقه ی کبری، قبل از اینکه ثوب بشر بپوشند و در لباس بشر خلق شوند. موضوع امتحان چه بوده است؟
من حدسم این است و گمان می کنم که غیر از اینکه موضوع مسأله ی عبودیت و توحید باشد، همه ی امتحانات به عهد بندگی برمی گردد، ما غیر از این امتحان چیزی نداریم. همه ی امتحان تفصیل توحید است. یعنی ما همه ی امتحان هایی که می دهیم، امتحان به توحید است. امتحان به غیر توحید که نیست. بعد تفصیل پیدا می کند. منتهی اولیاء و انبیاء یک امتحان دیگر هم در وادی توحید دادند، غیر از اینکه خودشان در مقام عبودیت تام هستند، با خدا یک عهدی بستند که بار هدایت دیگران و رساندنشان را به وادی توحید هم بکشند. حجاب از حقیقت معنویت و توحید را در این عالم بردارند. این عهد هم بستند. این معلوم نیست، ما از این عهدها نداریم. ما خودمان بنا بود بنده باشیم. ولی آنها عهد دیگری هم دارند، عهد نشر بندگی، بسط بندگی، اقامه ی توحید و رساندن دیگران به وادی توحید را که یک عهد دیگری است و خیلی هم سنگین است.
یک موقع عرض کردم بسیاری از عبادت های رسول اکرم(ص) و ریاضت هایشان برای همین است. که مردم را برسانند. یعنی برای شفاعت است. برای دستگیری است، حضرت رنج دستگیری مردم را می کشیدند. این یک چهره اش بود. کما اینکه شما در باب سید الشهدا(ع) دارید. یک چهره ی حادثه آن عهد با حضرت حق است، مقام بندگی خودشان است ولی چهره ی دیگر حادثه «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَهِٔ وَ الْجَهَالَهٔ» (تهذیب/ج۶/ص۵۹) و این عهد را هم حضرت از عالم ازل بستند. که فداکاری کنند که دیگران برسند. راه توحید توأماً باز باشد. بنابراین تلقی حقیر این است که این امتحانی که از حضرت گرفته شده، یک چهره اش همین امتحان هدایت و شفاعت است. حضرت می خواستند واسطه ی تنزل حقیقت، و معنویت و توحید در عالم ما شوند و موانع و حجاب را از حقیقت توحید و نبوت و ولایت، حجاب شرک و کفر و استکبار را بردارند. و مردم را به حقیقت ولایت، به حقیقت نبوت راهبری کنند. یعنی پیامبر و اهلبیت(علیهم السلام) که آمدند ایشان با خدا عهد بستند که حجاب ولایت و نبوت را بردارند. و مردم را به این دو حقیقت برسانند. چون می دانید ایشان نسبت شان با امامت و ولایت یک چنین نسبتی است.
در زیارت حضرت خواندید، «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّهِٔ وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّهٔ» (بحارالانوار/ج۹۷/ص۱۹۹) ایشان مصدر تجلی انوار ائمه در عالم ما هستند. پیداست از مصدر ایشان، فقط حامل جسم ائمه نیستند. حقیقت نورانی ائمه هم ایشان در عالم دنیا آوردند و نسبت به حقیقت نبوت هم که خیلی مقام عظیمی است و به راحتی نمی شود به آن دست پیدا کرد. ما گاهی ارتباطمان با نبی اکرم از آنهایی که در وادی نور هستند، به واسطه ی دهها حجاب نور است. که موقعی روایت را در مقام حضرت می خواندم، که نور حضرت در عالم حجب چطور سیر کردند و در بحار علوم چطور سیر کردند؟ بین ما و حضرت حجاب های نورانی فراوانی است. باید عوالمی را طی کنی تا به حضرت برسیم. استثنا پیدا می شوند موجوداتی که بتوانند برسند. و الا همه در وادی هستند. مؤمنین، موحدین در وادی هستند و از فیض نبی اکرم بهره مند هستند. اخبار از آنجا به اینها می رسد. ولی با حجاب، گاهی ده ها واسطه می شود! ده ها حجاب می شود، آنطور نیست که آن حقیقتی که دست حضرت است بتوانند بی حجاب تلقی کنند. هر قدمی که معرفتی حاصل می شود یعنی حجابی از آدم برداشته شده است. اصلاً معرفت یعنی رفع این حجب تا انسان به معدن العظمهٔ و آن سرچشمه ی توحید و معرفت برسد.
از حضرت زهرا(س) حجاب برداشته شده است. این معنای متوسط این عبارت است. این عبارت معنای از این لطیف تر هم دارد. «وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّهٔ» حجاب نبوت از ایشان برداشته شده است. حقیقت نبوت! ایشان دستشان به این حقیقت نبوت می رسد. به آن سر می رسد. لذا ایشان مشکات انوار الهی هستند. قلب نبی اکرم هستند.
این عظمت وجودی است. ایشان نسبتش با نبوت و ولایت اینطور است. مصدر تجلی انوار ائمه است و متصل به حقیقت نبوت، حجاب نبوت از ایشان برداشته شده است. عرض کردم از این لطیف تر هم این عبارت قابل معنا است. «وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّهٔ» یعنی چه؟
کسی که این مقام را دارد، عهد با خدا هم بسته که با تحمل خودش، با صبر و ریاضت خودش، موحدین را به حقیقت وادی توحید، به حقیقت وادی نبوت و ولایت برساند. من گمانم این است آن امتحان این است. خدای متعال هم ایشان را صابر یافته است. بعد در این عالم که حضرت آمدند به این عهد عمل کردند. لذا اطلاعاتی که حضرت داشتند جزء اعظم اطلاعات عالم است که یک نمونه اش مصیبت حضرت سید الشهدا(ع) است که عهدش را خدای متعال از حضرت زهرا گرفته و حضرت هم قاعدتاً سر این مسأله پایداری کردند، و می دانید مصیبت ایشان بر سید الشهداء خیلی مصیبت عظیمی است. پس بنابراین شاید ترجمه ی جمله ی اول این باشد که ایشان، آن وجود مقدس عهدی را با خدای متعال قبل از اینکه در پوشش بشر، در عالم ما بیایند بستند، غیر از عهد عبودیت، و به تعبیری در ادامه ی عهد عبودیت و بندگی خودشان این است که بندگی را بسط بدهند و مردم را به حقیقت نبوت و ولایت برسانند. موانع و حجاب هایی که بر سر این راه است، بردارند و این کار را هم با بلای خودشان در عالم کردند.ما می توانیم با مرکب بلای اولیای خدا به سمت خدای متعال حرکت کنیم. اگر کسی بخواهد وارد این وادی شود و از فیض شفاعت ایشان برخوردار شود باید چند قدم را با ایشان بردارد.
قدم اول این است که «وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاء» (تهذیب/ج۶/ص۹) این فراز دوم زیارت است. ما گمانمان این است که جزء اولیای شما هستیم. جزء دوستان شما هستیم. رابطه ی محبت و ولایت با شما داریم. ما شما را تصدیق می کنیم. بالاخره ایشان در این عالم مأموریتی داشتند، صف بندی داشتند. عده ای را دوست داشتند، با عده ای دشمن بودند. با عده ای درگیر شدند. عده ای نسبت به عده ای تبرّی داشتند. یک جریان هایی در عالم بوده، حضرت موضع گیری کردند. تبری داشتند، حبّ و بغض داشتند. رضاء و سخط داشتند. اینکه در روایت هست «إن الله لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی برضاها» (بشارهٔ المصطفی/ص۲۰۸) خدای متعال با غضب حضرت زهرا غضب می کند، با رضای حضرت راضی می شود. پس حضرت یک رضا و سخطی در عالم دارند و رضا و سخطشان مدار رضا و سخط الهی است. تصدیق معنایش این است که ما بتوانیم هرکجا ایشان ایستادند ما هم همان جا بایستیم. شک نکنیم! تا صف بندی کردند ما در صف ایشان باشیم. اگر از کسی راضی بودند، ما راضی باشیم. اگر غضب داشتند، غضب داشته باشیم. تبرّی داشتند، تبرّی داشته باشیم. یعنی در این اوصاف پشت سر حضرت حرکت کنیم. این همان است که در زیارت حضرت داریم، در انتهای زیارت یک تعبیری است که زائر وقتی به مقام زیارت می رسد، در انتهایش خدا و انبیاء و ملائکه را شاهد می گیرد.
«أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلَائِکَتَه» (تهذیب/ج۶/ص۱۰) بعد هفت نکته نسبت به حضرت زهرا آنجا بیان می شود، «أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْه» من از هرکس شما راضی هستید، راضی هستم. «سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ» نسبت به هرکسی شما سخط دارید، من هم سخط دارم. پس انسان باید در رضا و سخطش مدارش حضرت زهرا باشد. جدا نشود، یا از هرکس، نسبت به هرکس شما راضی هستی حق همین است. این معنای تصدیق ما است.
یکی از مقامات تصدیق این است که انسان واقعاً اگر ایشان صف بندی کرده است «رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْه» شما از کسانی تبرّی جستید، من هم تبرّی می جویم. «مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْت» نسبت به هرکس شما موالات دارید، من هم موالات دارم. «مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْت» با هرکس شما معادات و دشمنی داشتید، من هم دشمنی دارم. «مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ» نسبت به هرکس شما بغض داشتید، من هم بغض دارم. «مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْت» یعنی حضرت را تراز و شاقول حق قرار بدهد. هرکجا حبّ و بغض ایشان رفته است بدانید این حبّ و بغض معصوم است. کسی که مصداق آیه ی تطهیر است، «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/۳۳) اینکه ایشان فرد این آیه هستند، اجماعی است و محل خلاف نیست. کسی که خدای متعال او را تطهیر محض کرده است، در مقام اخلاص محض است، نمی شود رضا و سخطش ناروا باشد. رضا و سخطش، رضا و سخط الهی است. صف بندی ها و مرز بندی ها، صف بندی های الهی است. حبّ و بغضش، حبّ و بغض الهی است. اینکه پیامبر اینقدر تأکید می کردند، «إن الله لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی برضاها»، «اول من یدخل الجنهٔ» است، اینها همین را می خواستند بگویند. می خواستند بگویند این تراز است. به این تراز عمل کنید. کار وقتی مشکل شد، تشخیص حق و باطل مشکل شد، شما اگر بخواهید فقط بر ترازوی خودتان تکیه کنید، قطعاً نمی توانید وزن کنید. هر ترازویی یک حدی برای وزن کردن دارد. شما که نمی تواند با یک ترازوی کوچک کره ی زمین را وزن کنید. وقتی حق و باطل در این مقیاس عظیمش می خواهد ترازو شود، آدم بفهمد کجا حرکت می کند، ترازوی متناسب با خودش را می خواهد. اینکه حضرت می فرماید: «إن الله لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی برضاها» یعنی یک جایی شما باید بروید ببینید رضای خدا کجاست؟ خودتان را به رضای خدا برسانید. خیلی کار سخت است. اصلاً دیگران آنجا نباید حضور داشته باشند. اگر روی دیگران می خواهید حساب باز کنید، به اشتباه می افتید.
خوب حالا وقتی مدار حضرت زهرا شد، مدار رضا و غضب رب بنابراین ما باید دنبال حضرت حرکت کنیم. حضرت صف بندی داشتند، هرکجا حضرت ایستادند، ما هم بایستیم. نسبت به هرکس راضی بودند، راضی شویم. نسبت به هرکس سخط داشتند، سخط داشته باشیم. تبرّی داشته باشند، تبرّی بجوییم. موالات و معادات ما، حبّ و بغض ما دنبال حضرت حرکت بدهیم. در همه ی امور حضرت را تصدیق کنیم. یعنی نگوییم حضرت خیلی مقامات داشتند، اما اینجا این درگیری شان ناروا بود. این نارضایی شان ناروا بود. تصدیق خیلی کار سختی است. اینکه انسان بتواند اولیای خدا را تصدیق کند این بعد از مقام تسلیم است. آدم اگر تسلیم محض نشد، در درونش یک غوغایی بود، این یکجایی صفش را جدا می کنیم که اینجا پیغمبر بد قضاوت کردند. یعنی آیه ی قرآن در شأن نزولش نوشتند که کسی با زبیر یک مناظره ای داشت، در محضر رسول الله(ص) آمد و حضرت قضاوت کردند. قضاوت حق هم کردند. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی» (نجم/۳) حرف هایش وحی است. بعد آن طرف گفت، نه! حضرت طرف قوم و خویش شان را گرفتند. این آیه نازل شد که «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/۶۵) باید تو را که حکم می کنند، تسلیم محض تو باشند. به طوری که در دلشان هم حرجی پیدا نشود. تسلیم محض یعنی همه ی قوای انسان، قلب انسان، تسلیم باشد به طوری که وقتی حضرت چیزی گفتند، کاملاً آدم بپذیرد.
لذا اینجا می گوید:«وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاء» یقین ما هم در این وادی زعم است. آنکه تصدیق می کند سلمان است. ما اصلاً نمی فهمیم که افق فعل حضرت کجاست، تصدیق کنیم. «وَ زَعَمْنَا» حضرت در افق دیگری در عالم دارند کار می کنند، ما اصلاً آن افق را نمی بینیم. در افق خودمان «وَ زَعَمْنَا» این زعم به معنی گمان نیست. ما یقین داریم. اما اعتقاد ما در این وادی گمان است. ما به گمان خودمان با شما همراه هستیم. اما شما چه کار می کنید؟ شما در افق خودتان حرکت می کنید. ما در افق خودمان حرکت می کنیم.
پس حضرت زهرا مدار حق و باطل در عالم هستند. معیار هستند. صف بندی داشتند، در این عالم که بیکار نبودند. درگیری حق و باطلی در عالم است. نمی شود شما درگیری حق و باطلی که در عالم است بگویید: نبی اکرم(ص) که اشرف انبیاء، افضل انبیاء، «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا» (بحارالانوار/ج۹۷/ص۱۷۷) نمی شود بگویی این پیغمبر که در این درگیری نقشی نداشته، خنثی است. ایشان نقطه ی کانونی درگیری هستند. ما باید دنبال حضرت حرکت کنیم. تصدیق یعنی این. یعنی هرکجا حضرت ایستاد بایستی و شک هم نکنی. اینکه در اوصاف اصحاب سید الشهداء، در اوصاف حضرت ابالفضل، «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیق» (تهذیب/ج۶/ص۶۵) تصدیق کردن ولی خدا وقتی امتحان سخت می شود خیلی کار سختی است. آدمی که در قلبش تسلیم محض نیست، یک شاقولی در درون خودش دارد، می خواهد ترازو بگذارد، ببیند اینجا امام درست رفت یا نرفت، نمی تواند تصدیق کند. انسانی می تواند تصدیق کند که ترازویش امام باشد. هرچه از این ترازو درآمد بگوید: همین درست است. ترازوی دیگری نیست.
آن ترازویی که می تواند مقیاس حرکت های تاریخی باشد و این ترازو را وقتی می گذاری، یقین داری این شاقول خوب تراز می کند. درست حق و باطل را نشان می دهدیعنی فرقان حقیقی حضرت زهرا هستند. مشکات نور هستند. کسی که مشکات نور می شود، فرقان است. فرقان حقیقت نور الهی است که حائز بین حق و باطل است.
پس ببینید ما در قدم دوم این است که باید حضرت را تصدیق کنیم. کجا تصدیق کنیم؟ حضرت وارد درگیری حق و باطل در عالم شدند. ایشان شاقول حق و باطل در عالم هستند. عرض کردم این حدیث را فریقین نقل کردند. علما معنایش کنند. من نمی فهمم! «إن الله لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی برضاها» نمی خواهد بگوید تراز برای شما باید حضرت زهرا باشد. ببینید کجا ایستادند، همان جا بایستید. از هرکس راضی بودند، راضی باشید. از هرکس سخط داشتند، سخط. و این حرف نیست. انسان اگر در درون خودش، خودش را شانه نکرده باشد، یک میلی مخالف میل اولیای خدا در انسان باشد، یک جایی این میل آدم را جدا می کند، در داوری نمی تواند تصدیق کند. پس ببینید قدم اول موالات است، قدم دوم تصدیق است، قدم سوم پایداری است. «وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ» (تهذیب/ج۶/ص۹) هرچیز حضرت آورده ما پای این حرف ایستادیم. این قدم بعد است. اگر کسی در راه دنبال حضرت حرکت نکند پایداری بعدی ممکن نمی شود. یک جایی صفش را جدا می کند. آن هم در تمامیت دین.
می دانید بعضی ها اینطور بودند. آمده می گوید: «سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» (معارج/۱) فریقین این حدیث را نقل کردند. این از روایاتی است که اهل سنت و شیعه هردو نقل کردند که بعد از غدیر آمد گفت: آقا از طرف خودت است، یا از طرف خداست؟ حضرت فرمود: از طرف خدا. من در این امر دخالت نمی کنم. گفت: پس بنابراین «سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» که ما نمی توانیم تحمل کنیم. ما نباشیم. که آن عذاب سنگین آمد و از بین رفت. یعنی می گوید: من تا اینجا هستم، از این به بعد دیگر نیستم. تا یک حدی می تواند تصدیق کند.
پس بنابراین ببینید حضرت با بلای خودشان، تلقی من این است. معبری زدند، از وادی ظلمات، معبری زدند از فتنه ها، معبری زدند از تاریکی ها به سمت نور. ما باید از این معبر عبور کنیم. وقتی می توانیم از این معبر عبور کنیم و با سفینه ی وجود ایشان این دریای ظلمانی و مواج را طی کنیم که تصدیق کنیم. خوب اگر کسی این اقدامات را کرد. یعنی اگر کسی نگاهش را از حضرت زهرا برنداشت، دید خدای متعال ایشان را تراز کرده است. نبی اکرم ایشان را تراز قرار داده است.
یک موقعی این روایت را خواندم که مؤمن وقتی از جهنم عبور می کند، بسم الله الرحمن الرحیم می گوید، جهنم می گویند: «نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (مستدرک/ج۴/ص۳۸۸) نور قرآن آتش جهنم را خاموش می کند. حضرت زهرا که لیلهٔ القدر است و نور قرآن از ایشان ساطع شده، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِٔ الْقَدْرِ» خوب این وجود مقدس معبر ما از این وادی خطرناک است. راه عبور سلامت، ولایت، موالات و تصدیق و صبر است. اگر این سه قدم را با حضرت برداشتیم، حضرت دو کار برای ما انجام می دهند. این دو کار به دست حضرت واقع می شود.
یکی اینکه «فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا» (تهذیب/ج۶/ص۹) درک حقیقت نبوت و ولایت، و برداشته شدن حجاب بین ما و حقیقت نبوت و ولایت و ورود به وادی نبوت و ولایت جز اسرار عالم است، صعب مستعصب است. «أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب» (بحارالانوار/ج۲/ص۷۱) این بدست ایشان است. اگر کسی با ایشان همراه شد بدست مبارک ایشان حجاب نبوت و ولایت به اندازه ی خود آدم از آدم برداشته می شود. حقیقت آن ابواب الهی و غیب نبی اکرم، غیب امیرالمؤمنین راه پیدا می کند. این یک مرحله است، که درک کل نبوت و ولایت در ظرف خود انسان برای انسان به شفاعت حضرت واقع می شود. ایشان یک چنین شخصیتی است. حلقه ی اتصال ما است. بلای ایشان، عهد ایشان معبر ما به حقیقت نبوت و ولایت است وگرنه در وادی ظلمات می مانیم. این هم که در ذیل آیه ی ظلمات دارد «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهٔ» (کافی/ج۱/ص۱۹۵) یعنی همین! یعنی عبور از این وادی جز با حضرت زهرا ممکن نیست. به نظر من حضرت هم می خواستند همین را بگویند. می فرمودند: «إن الله لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی برضاها» و بقیه ی روایاتی که در فضیلت ایشان وارد شده، این مسیر است. وقتی کار سخت می شود، عرض کردم ما در امور جزئی زود می توانیم محاسبه کنیم. دو دو تا چند می شود؟ می گوییم: چهار تا! وقتی معادله ی چند مجهولی شد دیگر حلش به این آسانی نیست. یک ریاضی دان باید بنشیند معادله را حل کند. وقتی کار پیچیده می شود، آن تروازویی که می تواند، فرقانی که می تواند حق و باطل را از هم جدا کند، و کاملاً هم جدا کند، ذره ای حق و باطل با هم آمیخته نشوند، این وجود مقدس است.
پس ما بدست ایشان می توانیم به حقیقت نبوت و ولایت راه پیدا کنیم. دومین نکته هم این است که بعد از اینکه انسان به وادی نبوت و ولایت راه پیدا کرد، حجاب هایی است که نمی گذارد. جزء آنها نیست. نمی گذارد ما وارد وادی نبوت و ولایت شویم. بعد هم در وادی نبوت و ولایت سیر در طهارت شروع می شود. تا انسان به مقام اخلاص برسد. به مقام توحید برسد. به مقام طهارت محض برسد. چون می دانید طهارت یعنی توحید! سیر ما تا رسیدن به مقام طهارت محض با حضرت زهرا(س) واقع می شود. «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ» (تهذیب/ج۶/ص۹) یعنی اگر کسی تصدیق کرد ایشان را در فعل عظیمی که در عالم انجام داده، که فعلش مدار حق و باطل است. حق و باطل را از هم جدا کرده است. در این عالم که آمده به اذن الله با این فعل حضرت اگر همراه شدی، شما به وسیله ی حضرت به طهارت محض و به توحید ناب می رسی. می دانید طهارت مقام اخلاص است. انسان تا در مقام اخلاص نباشد، ذره ای شرک درونش باشد، این طاهر محض نیست. «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ» همه ی سیر ما برای طهارت است. ما می خواهیم به طهارت نفس برسیم. نمی خواهیم کار دیگری کنیم. می خواهیم از غیر خدا پاک شویم.
التماس دعا