به یاد مردی که مردانه در میدان ایستاد ،عارفانه زیست و عاشقانه کوچید
«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه»
آنکس که مرا طلب کند، مرا مییابد
و آنکس که مرا یافت، مرا میشناسد
و آنکس که مرا شناخت، مرا دوست میدارد
و آنکس که مرا دوست داشت، عاشقم می شود
و آن کس که عاشقم شد، من نیز عاشقش می شوم
و آنکس که عاشقش شوم، او را میکُشم
و آنکس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است
و آنکس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او میباشم.
خوشا کسی که خود خدا، خونبهایش باشد!