شاید کسی مثل حاج قاسم نشود، اما وقتی کسی به راه حاج قاسم میرود؛ یعنی خون حاج قاسم در اوست...
خون حاج قاسم بر زمین نریخت بلکه در رگهای اهل دل جاری شد اینکه هرکسی در دل خویش او را تحسین میکند و آرزو
با شهادت حاج قاسم، حجت بر همه تمام شد دیگر کسی نمیتواند بگوید میترسم، نمیتواند از تسلیم شدن سخن بگوید نمیتواند از قهرمانهای خیالی شرق و غرب الگو بگیرد حجت برهمه تمام شد حتی بر آنان که مسلمان نیستند، اما میخواهند آزاده باشند.
هیچ نهضتی در این روزگار جز انقلاب اسلامی نتوانسته چنین آدمی پرورش دهد نه ملی گراها، نه سکولارها نه لیبرالها و نه کمونیست ها. اینها حتی به خواب هم پرورش مردی مثل حاج قاسم را نمیبینند چه رسد به عالم واقعیت.
معنای این واقعیت آن است که بهترین راه برای حفظ خون حاج قاسم، حفظ و مراقبت از دریایی است که این مردخدا در آن رشد کرده است؛ یعنی دریای انقلاب اسلامی. شاید بخاطر همین توان انسان سازی است که حفظ انقلاب از اوجب واجبات است و به همین خاطر است که شیطان بزرگ از شنیده شدن صدای انقلاب اسلامی، بیم دارد.
شاید کسی مثل حاج قاسم نشود، اما وقتی کسی به راه حاج قاسم میرود؛ یعنی خون حاج قاسم در اوست. اصلا خود حاج قاسم است، اما در رنگ و شکل و زبانی دیگر.
نویسنده: احمد ملّاشاهی