زمستان در اردبیل از گذشتههای دور به چله بزرگ و کوچک تقسیم میشود؛ براساس باورهای مردم منطقه، هرچند در چله بزرگ برف و سرما بیشتر است، اما بارش برف در چله کوچک معمولا سنگینتر است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز اردبیل؛ وقتی در خصوص آئین های قدیمی زمستان می پرسم، میگوید آن روزها مردم این همه گرفتاری نداشتند و روزهای سرد زمستان را بی صبرانه به انتظار بهار میماندند و اغلب اوقات با دورهمیها و کرسی نشینیها میگذشت.
پیرمرد ۷۰ ساله اردبیلی میگوید: در زمانهای قدیم وسایل ارتباط جمعی نبود، مردم برای اینکه حوصله شان سر نرود دور هم جمع میشدند و بچهها و جوانها ضمن گوش دادن به قصههای بزرگترها، تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش، مغز گردو و سبزه و گندم بو داده "قورقا"می خوردند.
تقویم پائیز و زمستان براساس تغییرات جوی
هدایتی پژوهشگر تاریخ استان اردبیل میگوید: در استان سردسیر اردبیل از گذشتههای دور، ماههای سرد و برفی سال به تناسب تغییرات جوی به وعدهها و نامهای مختلفی تقسیم شده بود و برای هر وعده داستانها و افسانههایی نقل میشد که مشابه آن در سایر نقاط ایران کمتر دیده میشود.
وی میافزاید: این تقسیم بندیها در تجارب گرانسنگ مردم آن روزگار ریشه داشت، به گونهای که شرایط جوی نقل شده در این حکایتها، با شرایط آب و هوایی هر وعده مطابقت دارند.
هدایتی تصریح میکند: این افسانههای کهن با شرایط فصلی، جوی و به نوعی با شیوه زندگی مردم منطقه نیز در آن روزگار مطابقت داشته اند. خانوادهها در روزهای کوتاه فصول پاییز و زمستان به کارهای روزمره خویش سرگرم میشدند و در شبهای طولانی و سرد، دور هم جمع میشدند و با نقل اینگونه داستانها، به فضای منازل صمیمیت میبخشیدند.
کَلوز در تقویم فولکور اردبیل
فصول سال به ویژه پاییز و زمستان در تفکر مردمان ساکن در شمال غرب کشور از جمله استان اردبیل تعاریف ویژه دارد. هر کدام از تقسیمبندیهایی که در این منطقه برای فصول سال قائل شدهاند به اسطورهها و افسانههایی گرهخورده که خود بازگوی غنای عقاید و آداب و رسوم متداول در این منطقه است.
در این میان زمستانهای سرد اردبیل که در گذشته با بارشهای چند متری برف همراه بود، موجب شده بود برای تلطیف سختی و سردی زمستان تعاریفی برای ماههای این سال مطرح شود. تعاریفی که کهنسالان و امروز مردم شناسان معتقدند همه با الهام گیری از طبیعت بوده و همواره با روح و روان آدمی آمیخته است.
در استان اردبیل فصل زمستان از یک تقسیمبندی منظم و زیبا برخوردار است و عمدتا مردم این خطه زمستان را به مراحل کلوز، چله بزرگ، چارچار یا کرد اوغلی، چله کوچک، چله بئچه، کولاک پیرزن (قاری ننه نین دوهسینین قیزماسی) تقسیمبندی میکنند.
در تقویم فولکلور ۱۷ روز از پاییز مانده کلوز آغاز میشد و در واقع با کلوز گفته میشد که زمستان آغاز میشود، و مردم این دیار معتقدند که هفده روز مانده به فصل دیگر، فصل جدید آغاز میشود که به عنوان مثال هفده روز مانده به زمستان "کلوز" و هفده روز مانده به فصل بهار "وعده یئلی" آغاز میشود.
در گذشته در بین اهالی این خطه ضربالمثل و اشعاری عامیانه رواج داشت که برخیها در خصوص ایام کلوز اینگونه میگفتند "کلوزده باغلیان، وعده یئلینده آچار" و یا " کلوز گیردی قیش گیردی، کلوز چیخدی قیش چیخدی" و اگر سیری در آئین و سنن این خطه در مناسبتهای مختلفی داشته باشیم نظیر این اشعار بیشتر به چشم خواهد خورد.
تا سالهای نه چندان دور اغلب روزهای پاییزی در استان اردبیل برف میبارید و به ویژه برفی که آذر ماه بر زمین مینشست دیگر به ندرت آب میشد.
مردم این منطقه بر این باور بودند که با آغاز کلوز، زمین دیگر کاملا سرد میشود و برفی که در این روزها ببارد، تا چند هفته اول بهار در زمین ماندگار خواهد شد.
چار چار یا خدر
چهار روز از پاییز و چهار روز از زمستان بادهای «گرمیج» وزیدن میگیرد و برفی آبکی از آسمان فرو میبارد.
فاصله زمانی چهار روز از پاییز تا چهار روز از زمستان به چارچار یا خدر شهرت دارد که در این ایام زنان کدبانو مشغول به پختن قاووت میشوند.
چله بزرگ و چله کوچک
زمستان در اردبیل از گذشتههای دور به چله بزرگ و کوچک تقسیم میشود. از اول دی ماه به مدت چهل روز چله بزرگ و در ادامه به مدت ۲۰ روز چله کوچک آغاز میشد، در افسانهها گفته میشود این دو چله دو خواهرند که کوچکتر به بزرگتر میگوید در زمستان چه کردی و چقدر قدرت داشتی و حالا ببین من چه میکنم.
چله بزرگ نیز پاسخ میدهد که تو میتوانی بیشتر از من سرما حاکم کنی، اما عمرت کوتاه است و بهار در حال فرارسیدن است.
چله بزرگ که ۴۰ روز است از اول دی تا دهم بهمن ماه و چله کوچک که ۲۰ روز است از یازدهم بهمن آغاز و تا اول اسفند ماه ادامه مییاید.
براساس باورهای مردم منطقه، هرچند در چله بزرگ برف و سرما بیشتر است، اما بارش برف در چله کوچک معمولا سنگینتر است و ضرب المثلهای خاصی به زبان ترکی در این زمینه وجود دارد.
چله کوچک موقع آمدن به چله بزرگ میگوید: توهیچ کاری نکردی؛ من کودکان را در گهواره، دست زنان را در کوزه آب و پای مردان را بر روی زمین منجمد خواهم کرد، چله بزرگ هم به او میگوید عمرت کوتاه و پشت سرت بهار است.
بایرام آیی
مردم استان اردبیل ۳۰ روز آخر فصل زمستان را به علت نزدیک بودن به ایام نوروز و برپایی سور و سات عید، "بایرام آیی" نامیدهاند که لازم به ذکر است این آداب فقط در خطه آذربایجان رایج بوده است.
آیین خیدیر
تلاقی چله بزرگ "بویوک چیله" و چله کوچک "کیچیک چیله" در اردبیل هم نام و آیینهای خاص خود را داشته است.
وسیله محقق مسایل اجتماعی و تاریخی اردبیل در این باره میگوید: مردم منطقه چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک، یعنی روزهای هفتم تا پانزدهم بهمن را «چار چار یا خیدیر» مینامند.
این نامگذاری از جایی سرچشمه میگیرد که اکثر سالها در ایام خیدیر در استان اردبیل و روستاهای اطراف آن مردم متحمل برف سنگینی میشدند و سرمای شدیدی در منطقه حاکم بوده است.
در میان اهالی منطقه گفته میشد: "خیدیر گلدی قیش گلدی، خیدیر چیخدی قیش چیخدی " یعنی با آمدن خیدیر زمستان شروع شده و با پایان خیدیر زمستان تمام میشود.
مردم اردبیل در گذشته این روزها را با برگزاری آیینهای ویژه گرامی میداشتند که از جمله این آیینها میتوان به تهیه "قووت" توسط بانوان کدبانو و نیز مادربزرگهای خانواده اشاره کرد.
مادربزرگی میگوید: مراحل "قووت" تهیه این تغذیه خوشمزه به گونهای است که ابتدا گندم برشته را آسیاب کرده و آن را با آرد نخودچی و شکر مخلوط میکردند که برخیها از جو، گندم، شاهدانه، تخم هندوانه یا خربزه، تخم کدو و باقلا، مغز هسته زردآلوی بوداده، کنجد، عدس، لوبیا و زنجبیل استفاده میکردند که این خوراکی بسیار خوشمزه و مقوی بوده است.
با پایان بهمن ماه، "کیچیک چیله" نیز به پایان عمر خود میرسد و سختی روزهای زمستان تا حدودی کمتر شده و برودت هوا نیز رفته رفته کاهش پیدا می کند. چنانچه مردم اردبیل مثل کرده اند که: چیله چیخدی، قیش چیخدی! (یعنی اینکه چله تمام شد، زمستان تمام شد).
کورد اوغلی احمد
با آغاز اسفندماه، شمارش معکوس برای فرا رسیدن عید نوروز آغاز میشود و با هر روز و وعدهای که میگذرد، به آغاز بهار نزدیکتر میشویم. وعدههای اسفند ماه نیز توسط قدما در اردبیل به چند دوره تقسیم شده است.
هفته اول این ماه در اردبیل به «چله بچه» معروف است که شب اول این هفته را «کورد اوغلی احمد» مینامند.
شادروان «بابا صفری» در کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» مینویسد: براساس یک داستان، پسری به نام احمد که از اهالی کردستان بوده و در یکی از روستاهای اردبیل زندگی میکرده است، یک روز آفتابی در آخر بهمن ماه برای انجام کاری به بیابان میرود. ناگهان هوا تغییر یافته و برف و سرمای شدیدی آغاز میشود و احمد از راه رفتن بازمانده و در زیر برف مدفون میگردد.
خانواده اش جستجوی او را شروع میکنند و به دلیل برف شدید از تلاش خود نتیجهای نمیگیرند و ناامیدانه به منزل باز میگردند. وقتی فردای آن روز دوباره برای جستجوی احمد رهسپار بیابان میشوند پس از ساعتها تلاش، وی را زیر برف زنده مییابند. در این داستان از قول احمد گفته شده است که وقتی توانم در برابر سرما از دست رفت، بیهوش روی زمین افتادم، ولی در نیمههای شب به هوش آمده و احساس گرما کردم و بعد فهمیدم که این حرارت از زمین است.
در بین پیشینیان منطقه معروف بود که زمین با آغاز «چله بچه» گرمتر میشود و به اصطلاح «به بنفس میآید.»
قاری کولگی
روز هفتم اسفند در اردبیل به «قاری کولگی» یعنی کولاک پیر زن موسوم است.
بیوک جامعی پژوهشگر تاریخ اردبیل درباره داستان «قاری کولگی» میگوید: معروف است که در زمانهای قدیم یک پیرزن ساکن اردبیل یک جفت شتر داشته است. معمولا موعد جفت گیری و آغاز بارداری شترها در فصل سرما است. با وجود سپری شدن چلههای بزرگ و کوچک، ماده شتر پیرزن آبستن نشده بود. پیرزن از این شرایط و گرم شدن هوا دلخور شده و با دعا، از خداوند متعال خواسته خود را طلب میکند. براساس این داستان، دعای پیرزن برآورده میشود و برف و سرمای شدیدی منطقه را فرا میگیرد و شتر پیرزن باردار میشود و از آن به بعد، این روز در منطقه اردبیل «قاری کولگی» نامیده میشود.
وعده یلی
روز دوازدهم اسفند در منطقه اردبیل «وعده یلی» یعنی روز وزش باد موسمی نامیده شده است و در واقع همین طور هم است و اغلب سالها در آن روز باد گرم از جانب جنوب غربی به دشت اردبیل میوزد که در اصطلاح هواشناسی به باد «فون» مشهور است و سبب ذوب شدن برفها میشود.
پیشینیان اردبیل بر این باورند که با وزیدن این باد در دوازدهم اسفند به سبزهها خبر میرسد که بیدار شوند و دوباره پوششی از سرسبزی بر دشت و دمن بدهند.
با گذر زمان و پیچیده شدن زندگی، بسیاری از آیینها و باورهای سنتی درحال فراموشی اند و فقط یادی از اسامی روزهای به خصوص آن دوران در ذهن پیرزنان و پیرمردانی که هنوز در قید حیات هستند، باقی مانده است و خدا میداند که شاید دوام نامها و مراسم سنتی به اندازه عمر این سالخوردگان باشد.
جا دارد فعالان فرهنگی و رسانهای با ثبت هنرمندانه نامها، باورها و آیینهای سنتی فرهنگ فولکلور مناطق مختلف کشور را حفظ کنند.