امروز در حالی که چیزی به شروع سال نوی میلادی باقی نمانده به یادشان افتادم؛ اما افسوس که شنیدم هر دو عزیز از دنیا رفته اند؛ بالاسان بوقوسیان، مادر شهید، بیست اسفند سال گذشته و هراند آودیسیان، پدر شهید هم ۱۴ خرداد امسال.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، مهربانی شان در میزبانی از رهبر انقلاب، خیلیها را مجذوب کرده بود؛ من هم یکی از آن همه.
جنس تعاملشان با رهبر و شیرین زبانی و صمیمیتشان بسیار دلنشین بود و تماشایی.
دو روز بعد قرار گذاشتم به منزلشان بروم.
منزل پدر و مادر شهید آرمن آویدیسیان.
از لحظه ورود، آغوش گرم مادر شهید نصیبم شد و مهر و محبتی که بی دریغ نثار من و همکارانم کردند.
«خوشحالمان کردید، قدم بر چشمانمان گذاشتید!» خانم و آقای آودیسیان با محبت آمیزترین عبارات خوشامدگویمان شدند.
میخواستم درباره شب میزبانی شان از رهبر بیشتر از زبان خودشان بشنوم.
همان پدر شهیدی که رهبر دستش را از دست خود رها نمیکرد؛ و همان مادر شهیدی که وقتی حضرت آقا برشی میوه به او تعارف کرد، میوه را گرفت و گفت: خدا را شکر! دیگر مریض نمیشوم.
با دیدن آقا در منزلشان آنقدر ذوق زده بودند که انگار دنیا را به انها داده اند؛ مادر شهید میگفت: هیچ وقت انقدر خوشحال نبودیم؛ مگر کم چیزیست شخصی مثل آقا به خانه آدم بیاید؛ ما مهمان آقا بودیم، بدون اینکه بدانیم.
دیداری که مربوط میشود به دی ماه سال ۹۶.
شبی سرشار از رضایت و قدردانی بابت نعمت امنیت و آرامشی که داشتند و کشوری که عاشقانه دوستش داشتند.
امروز در حالی که چیزی به شروع سال نوی میلادی باقی نمانده به یادشان افتادم؛ اما افسوس که شنیدم هر دو عزیز از دنیا رفته اند؛ بالاسان بوقوسیان، مادر شهید، بیست اسفند سال گذشته و هراند آودیسیان، پدر شهید در ۱۴ خرداد امسال.
یادم آمد پدر شهید میگفت: دخترم، خدا را شکر میکنم که فرزندم در راه مُلک و ملکوت رفت، در راه کشورش رفت. خیلیها هستند با یک تصادف از دنیا میروند، ولی من افتخار میکنم که پسرم برای وطنش شهید شد.
روحشان شاد.