ماجرای سیلی سرباز بر صورت فرمانده
جاذبه محبت آمیز بروجردی آنقدر قوی بود که اطفال معصوم کُرد به محض دیدن او، به سویش میدویدند، با او بازی میکردند و او شاد و خندان، دست نوازش بر سرشان میکشید.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، دلسوزی محمد نسبت به مردم کردستان حد و مرز نداشت، به آنها از صمیم قلب احترام میگذاشت، جالب اینکه مردم کردستان نیز، به او علاقمند شده و برادارانه دوستش داشتند.
شهید بروجردی هم زمان با رسیدگی به مردم کردستان، به کار گسترش سازمان رزم قوای سپاه که جوهره فرماندهی به همراه صلابت و اخلاص بود میپرداخت و بسیاری از همین نیروها، بعدها جزو نخبهترین فرماندهان یگانهای رزمی سپاه، چه در کردستان، و چه درسایر جبهههای دفاع مقدس هشت سال ملت ایران شدند.
سردار پاسدار شهید محمد بروجردی، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع)، نقش مهمی درتشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت و خود از فرماندهان اولیه آن به شمار می رفت، وی در سال ۱۳۵۸ برای فرونشاندن آشوب ضد انقلاب در کردستان، راهی این منطقه شد و با اقامت چهارساله خود در آن دیار، وضعیت این منطقه را سروسامان داد تا جایی که به مسیح کردستان شهرت یافت.
زندگی شهیدی که به مسیح کردستان شهرت یافت
شهیدمحمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ دریکی از روستاهای بروجرد در خانوادهای مومن و مستضعف دیده به جهان گشود، ۶ ساله بود که پدر را از دست داد، با مرگ پدرمحمد و خانواده به تهران آمدند و در محله قدیمی مولوی ساکن شدند.
مادر شهید بروجردی در این باره میگوید: محمد ۶ ساله بود که یتیم شد، از هفت سالگی روزها را در یک دکان خیاطی کار میکرد، اسمش را در یک مدرسه شبانه نوشتم و شبها درس میخواند، همه او را دوست داشتند ازمعلم گرفته تا صاحبکارش. ۱۴ ساله بود (سال ۱۳۴۷) با شرکت در کلاسهای آموزش قرآن و معارف اسلامی قدم به دنیای پر تب تاب مبارزه گذاشت.
شهید بروجردی از آن روزها چنین حکایت میکرد: وقتی به این کلاسها رفتم قرآن را خواندم و مفهوم آیات را فهمیدم چشم و گوشم روی خیلی مسایل باز شد، معنای طاغوت را فهمیدم، متوجه شدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کرده اند.
کتاب محمد، مسیح کردستان
یکی از جامعترین کتابهایی که به تمام ابعاد زندگی شهید بروجردی میپردازد؛ کتاب محمد، مسیح کردستان است.
نویسنده در این کتاب به ابعاد مختلف جنگ در کردستان و چگونگی پرورش افراد شاخص دفاع مقدس توسط شهید بروجردی میپردازد، این کتاب میکوشد تا به نحوه مبارزات قبل از انقلاب شهید بروجردی و مبارزه با کوملهها و دموکراتها و نحوه جای گرفتن شخصیت شهید بروجردی در قلب مردم کُرد بپردازد.
فرماندهان شهیدی، چون صیاد شیرازی، متوسلیان، همت، ناصر کاظمی و کاوه برخی از چهرههای شاخصی هستند که از آنها در کتاب «محمد، مسیح کردستان» سخن رفته است. نویسنده در مقدمه کتاب درباره مراحل تحقیق و نگارش این اثر ارزشمند مینویسد: از شهید بروجردی دست نوشته و نوار صوتی بسیار اندکی به جای مانده و این امر عاملی شد که تحقیقات میدانی به صورت گسترده انجام شود. منابعی که در فصل پایانی کتاب آمده است. انجام نزدیک به پانصد و پنجاه ساعت مصاحبه مفید با ۶۰ تن، نیازمند برنامه ریزی طولانی مدت بود. نویسنده سیر تفکرات شهید بروجردی را از نگاه چند تن از نزدیکانش بررسی کرده است.
از خودگذشتگی برای نجات کردستان
بروجردی بعد از پیروزی انقلاب برای مقابله و سرکوب ضدانقلاب بنا به دستور امام (ره) عازم پاوه شد. حضور آن شهید در کردستان؛ که تا آخرین لحظات حیاتش ادامه داشت، منشا خیرات و برکات زیادی شد، وی به طور مستقیم فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعبالعبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام، بر ضدانقلابیون پیروز شد. او بارها میگفت: آن شخصی که مردم کردستان را دوست داشته باشد میتواند در کردستان کار کند، من به این مردم محروم و ستمدیده علاقه دارم. او معتقد بود که لحظهای نباید پاکسازی کردستان متوقف شود.
گرچه به کارهای تبلیغی، فرهنگی، اقتصادی و عمرانی اعتقاد بسیار داشت. امام (ره) با اشاره به پیروزیهای به دست آمده توسط شهیدان بروجردی و آبشناسان فرمودند که اسلام و مسلمانان متعهد به این پیروزیهای چشمگیر شما چشم دوختهاند و از یاد هیچ یک از ما نخواهند رفت. شما فرزندان ملت هستید. فتحی که به دست شما صورت گرفت، برای ملت سرافرازی بود.
علی جنتی، وزیر پیشین وزارت ارشاد اسلامی در خصوص علت نامگذاری شهید بروجردی به مسیح کردستان میگوید: در شرایطی که همه احساس میکردند، کردستان ازدسترفته با حضور و مبارزات طولانی و به دلیل ویژگیهایی که در مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجزیهطلب داشت، نقش بسزایی در نجات کردستان ایفا کرد که این مهم، شهید بروجردی را به «مسیح کردستان» معروف کرد. مسیح کردستان یعنی فردی که پیامبرانه برخورد میکرد و با اخلاق خود انسانها را از اینرو به آنرو میکرد. بروجردی مؤسس سازمان «پیشمرگان مسلمان کُرد» بود و با پیشبرد اهداف این سازمان، توانست آرزوی ایجاد «اسرائیل دوم» در کردستان را در نطفه دفن کند.
نحوه شهادت شهید بروجردی
سرانجام این سردار والا مقام در خرداد ۱۳۶۲خورشیدی به همراه چند تَن دیگر از فرماندهان، به دلیل برخورد خودروی حامل آنها با مین به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
به گفته یکی از همراهان وی درست چند ساعت قبل از شهادت در پاسخ به پرسش یکی از هم سفرانش گفت: «این دنیا ارزشی ندارد ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتبمان بدهیم، همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختیها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبر و مبارزهایم»
سیلی سرباز بر صورت فرمانده
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته، ولی دوباره تقاضای مرخصی دارد، فرمانده گفت: پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری، یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمیدانستم این قدر ضروری است. میگم سه روز برات مرخصی بنویسند.
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی میخوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمیخواد. من لیاقتش را ندارم، بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده و یازده ماه بعد هم به شهادت رسید و آخرش هم به مرخصی نرفت.
خوش به حال شهداء... خوش به حال هر کسی که با شهداء همنشین و رفیق شده، میشه و خواهد شد...
کمالِ هم نشین... یعنی این⬆