تا چشم کار میکند خشکی است و کشتیهای به نمک نشسته؛ نه از مسافران لنج سوارش خبری است، و نه آبی مانده که مردم انتظار درمان داشته باشند؛ این گزارش صدای موسیقی شور این روزهای دریاچه است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز مهاباد، زمانی یکی از قطبهای گردشگری منطقه بود؛ صدای زندگی از جای جای آن به گوش میرسید؛ از لنجهای پر از مسافر که تنها راه اتصال غرب و شرق بودند تا گردشگرانی که برای استفاده از خاصیت درمانی تن به آب و لجن دریاچه میزدند. اما حالا تا چشم کار میکند خشکی است و کشتیهای به نمک نشسته؛ نه از مسافران لنج سوارش خبری است، و نه آبی مانده که مردم انتظار درمان داشته باشند. صدای درناها و فلامینگوهای مهاجرش هم در صدای شور بادهای نمکی دریاچه گم شده است.
سد سازی ، اولین صدای زنگ خطر در سال 82
اولین هشدار درباره احتمال خشک شدن دریاچه ارومیه سال 82 داده شد. عیسی کلانتری که در دولت دوم محمد خاتمی مشاور وی بود نامهای به خاتمی مینویسد و در آن درباره تبعات سدسازیهای متعدد بر روی رودخانههای حوزه دریاچه هشدار میدهد.
کلانتری همچنین به عامل دیگری که باعث خشک شدن دریاچه ارومیه میشود نیز اشاره و تأکید میکند که توسعه کشاورزی در خارج از حوزه سدهای منطقه باعث برداشت میلیونها متر مکعب از آبهای زیرزمینی میشود که همین مسئله به تسریع روند خشک شدن دریاچه خواهد انجامید.
کلانتری در آن نامه پیشبینی میکند که دریاچه با این روند استفاده از آبهای زیرزمینی و سدسازی و محاسبه تبخیر آب به نسبت بارشها، 10 تا 20 سال آینده خشک میشود و فاجعه زیست محیطی بزرگی را رقم میزند. او در بخش انتهایی نامه، پیشنهادهایی هم ارائه میکند که از جمله آنها منحرف کردن آب رودخانه زاب به سمت دریاچه است.
سهم عوامل انسانی در خشک شدن دریاچه ارومیه 69 درصد
کارشناسان دو عامل اصلی برای خشک شدن دریاچه ارومیه برمیشمارند. نخست عوامل طبیعی است که شامل کاهش بارشها و افزایش دما میشود و در مرحله بعد نیز عامل انسانی شامل توسعه کشاورزی، برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی و البته سدسازی ها در حوزه آبریز دلیل خشک شدن دریاچه عنوان شده است. به طور کلی مطالعات انجام شده، نقش عوامل طبیعی را در خشک شدن دریاچه 31 درصد و سهم عوامل انسانی را نیز 69 درصد دانستهاند.
عاشوری کارشناس آب منطقهای آذربایجانغربی علل خشک شدن دریاچه ارومیه را در دو سه عامل مهم خلاصه میکند. او میگوید: کاهش نزولات جوی اصلیترین دلیل کاهش تراز دریاچه ارومیه است و در کنار آن افزایش سطح زیر کشت و تغییر الگوی کشت را نیز باید به این عوامل اضافه کرد.
کاهش بارندگی عامل اصلی است؟
مطالعات نشان میدهد که در 30 سال گذشته متوسط بارش در حوضه آبریز دریاچه ارومیه حدود 300 میلیلیتر بوده است. بیشترین مقدار در سال 1374 با بیش از 400 میلیلیتر ثبت شده و کمترین مقدار هم در سال های 78 و 87 که زیر 200 ملی لیتر بارش ثبت شده است. اما این مطالعات نشان میدهد رفتار کاهشی دریاچه ارومیه مستقل از میزان بارش سالانه حوضه آبریز دریاچه بوده است. یعنی حتی با وجود بارش سالانه مناسب، بازهم تراز دریاچه روند کاهشی داشته است.
افزایش سطح زیر کشت کشاورزی،افزایش درآمد به قیمت افزایش برداشت از منابع مختلف آبی
اما از کاهش بارندگیها که بگذریم به یکی از عوامل مهم خشکی دریاچه یعنی افزایش سطح زیر کشت در منطقه میرسیم. جدول قبلی نشان داد که کاهش تراز دریاچه مستقل از میزان بارش سالانه در حوزه آبریز است. یعنی به زبانی دیگر حتی با وجود افزایش بارشها در مقاطع مختلف، باز روند کاهشی دریاچه در حال تداوم بوده است. اما این آبهای حاصل از بارندگی در نهایت سر از کجا در آورده که سهم دریاچه در طول سالیان متعدد مرگ تدریجی شده است؟ جدول زیر به خوبی این مسئله را نشان میدهد که سهم دریاچه از آب خرج افزایش سطح زیر کشت کشاورزی شده است. سال 86 سطح زیر کشت آبی در حوزه آبریز دریاچه 500 هزار هکتار و یا کمتر از آن بوده است. این عدد در سال 95 یعنی 10 سال بعد به بیش از 560 هزار هکتار رسیده است. از طرف دیگر درآمد خانوارهای روستایی هم با افزایش سطح زیر کشت ارتباط داشته است. زمانی که سطح زیر کشت آبی منطقه کمتر از 500 هزار هکتار بود درآمد سالانه خانوار روستایی هم چیزی حدود 16 میلیون تومان در
سال 53 سطح زیر کشت آبی در حوزه آبریز دریاچه کمی بیشتر از 300 هزار هکتار بود اما سال 93 ما با بیش از 500 هزار هکتار سطح زیر کشت آبی مواجه هستیم که اغلب آنها نیز به سامانه آبیاری نوین مجهز نیستند و یا محصولات پرآببر هستند. هماکنون بیش از 88 هزار حلقه چاه در استانهای حوزه آبریز دریاچه ارومیه وجود دارد و بیش از 77 درصد آب دریاچه هم از طریق رودخانههایی تأمین میشود که همه آنها دارای سد ملی هستند. همین هم باعث شده تا حجم آب دریاچه ارومیه از حدود 14 میلیارد متر
اما صدای هشداری که کلانتری رییس وقت ستاد احیای دریاچه ارومیه در سال 82 داده بود یازده سال بعد شنیده میشود. سال 93 بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، موضوع احیای دریاچه ارومیه کلید میخورد؛ زمانی که صدای ناقوس مرگ دریاچه بلندتر از همیشه به گوش میرسد.
در 25 مهر ماه سال 92 کارگروهی با مسئولیت وزیر نیرو و با حضور وزیران جهاد کشاورزی و کشور و معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری و همچنین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تشکیل می شود. هدف از تشکیل این کارگروه، بررسی راهکارهای عملیاتی نجات دریاچه ارومیه و ارائه نتیجه این بررسیها به هیئت وزیران بود. کارگروه در نهایت پیشنهاد میکند ستادی برای احیای دریاچه ارومیه ایجاد شود و معاون اول رئیس جمهور نیز ریاست این ستاد را بر عهده بگیرد. این پیشنهاد در
این ستاد برنامههای مختلفی را در منطقه اجرا کرد تا روند خشک شدن دریاچه کند یا متوقف شود و تاحدودی هم در اوایل کار موفق بودند و توانستد با این اقدامات و در سایه بارندگیهای مناسب به دستاوردهایی برسند و تراز دریاچه را نیز ثابت و در بعضی فصول بیشتر کنند. این مسئله را در مقایسه میزان تراز دریاچه در سالهای 93 و 99 که در جداول زیر آمده است می توان مشاهده کرد. متوقف کردن ۳۳ سد مطالعاتی و اجرایی، احداث تصفیه خانههای ارومیه و تبریز برای انتقال پساب تصفیه شده به دریاچه، سیاست گذاری و برنامه ریزی برای کاهش ۴۰ درصدی مصارف آب کشاورزی و اجرای طرح "بهکاشت" از جمله اقدامات ستاد برای احیای دریاچه ارومیه است.
اما با کاهش نزولات جوی و خشکسالیهای اخیر ورق برگشت. حالا باز نفسهای دریاچه به شماره افتاده است. تراز سطح آب دریاچه براساس آخرین اطلاع رسانی در تاریخ 24 آبان ماه سال 1400چیزی حدود 1270.56است که این عدد در زمان مشابه پارسال روی عدد 1271.20 بوده است. وسعت آب دریاچه هم یک هزار و 277 کیلومتر مربع اعلام شده است که سال 99 وسعت دریاچه 3هزار و 488 کیلومتر مربع بود.
سرخوش مدیر دفتر امور استانهای ستاد احیای دریاچه ارومیه درباره علل متوقف شدن روند احیای دریاچه ارومیه میگوید: میزان روان آبهای تولیدی حدود 46 درصد کاهش پیدا کرد که عامل اصلی در کاهش ورودی حقآبه دریاچه ارومیه و خشک شدن تدریجی آن در یکی دو سال اخیر است.
اما سوال این است که طرح احیای دریاچه ارومیه چرا به موفقیتهای ملموسی دست نیافته است؟ ضعفهای این طرح چه چیزی بود؟ علی ارواحی متخصص مدیریت زیست بومهای تالابی میگوید: به نظر میرسد رویکرد سخت افزاری ستاد احیاء چندان پاسخگو نبوده چرا که طی این سالها، میتوانست تمرکز ستاد
به جای احداث طرحهای انتقال آب، صرف هزینههای گزاف و تحمیل پیامدهای مخرب زیست محیطی، متوجه بازسازی سیستم انتقال آب شرب و کشاورزی، اجرای موثر طرح "به کاشت"، ترغیب و توانمندسازی کشاورزان برای کشت محصولات کم آب بر، اصلاح الگوی کشاورزی، حمایت گسترده از کشت گلخانهای و معیشتهای کم آب بر، احیای قنوات، استقرار سامانه هوشمند نظارت بر بهره برداری از منابع آب، حذف محصولات پر آب بر نظیر یونجه، چغندرقند، سیب، انگور و پیاز و در نتیجه، کاهش واقعی ۴۰ درصدی مصارف بخش کشاورزی باشد که اگر اینگونه میبود و آمار صحت میداشت، نیازی به کسر ۶۵ درصدی حقابه دریاچه ارومیه نبود.
کشاورزان روستاهای اطراف دریاچه زندگی میگویند بهتر بود به جای تغییر الگوی کشت به ما کشاورزان تسهیلات آسان پرداخت میشد و حمایتهای لازم صورت میگرفت تا طرحهای نوین آبیاری را در زمینهای کشاورزی خودمان اجرا کنیم؛ حاج احمد یکی از این کشاورزان است که میگوید: اگر زمینهای ما قطرهای باشند هر 15 یا 20 روز یکبار آبیاری میکنیم که این شرایط برای دریاچه هم مفید خواهد بود.
اما جهادکشاورزی هم از تخصیص نیافتن اعتبارات لازم برای ارائه تسهیلات کشاورزی میگوید. مرادی معاون برنامهریزی جهادکشاورزی آذربایجانغربی در این باره میگوید: ما در حوزه دریاچه ارومیه سطح زیر کشت زیادی داریم اما اعتباری که به ما داده بودند در 17 هزار و 800 هکتار اجرا شده است.
یکی دیگر از اقداماتی که در دستور کار ستاد احیای دریاچه ارومیه قرار داشت، ایجاد خط ساحلی سبز برای جلوگیری از ریزگردها بود. اما آنچه از این طرح در عمل مشاهده میشود جز اقداماتی ناقص و کاشت درختچههایی پراکنده در برخی نقاط دریاچه نیست. پورجبلی کرشناس ستاد احیای دریاچه ارومیه ما را به یکی از محلهای اطراف دریاچه ارومیه که بادگیرهای غیرزندهای کار گذاشته شده است میبرد تا نتیجه کار را از نزدیک مشاهده کنیم. بادگیرهایی در این منطقه نصب شده است با این هدف بوده که جلوی ماسه و ریزگردها را بگیرد، اما جانمایی اشتباه این طرح آن را عملا از کارکرد خود خارج کرده و به یک طرح غیر مفید بدل ساخته است.
قاسمی مدیرکل منابع طبیعی آذربایجانغربی هم مشابه دیگر مسئولان امر در این مسئله از تخصیص نیافتن بودجه گلایه دارد. او میگوید وظیفهای که به ما سپرده شده بود ایجاد حاشیه سبز در اطراف دریاچه بود که ما براساس مقدار بودجه ای که تخصیص یافته بود بخشی از کار را انجام دادیم.
مردم اطراف دریاچه ارومیه درد مشترکی دارند؛ خشک شدن دریاچه ارومیه در آب شرب روستاهای منطقه نیز تاثیر گذاشته است. به یکی از روستاهای سر راهمان میرویم. مردی جوان دبههای آب را پشت وانت میگذارد و از خانه خارج میشود؛ میگوید آب روستا قابل خوردن نیست و مجبوریم با دبه از روستاهای مجاور آب بیاوریم.
هفت سال از تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه میگذرد و وضعیت دریاچه همچنان بحرانی است. حالا دولت تغییر کرده و همه دوستداران و فعالان محیط زیست و حتی مردم منطقه منتظر موضع دولت جدید درباره دریاچه ارومیه هستند. اولین اقدام در دولت جدید تشکیل پانزدهیمن جلسه کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه بود. این جلسه با ریاست مخبر معاون اول رئیس جمهور شنبه 24 مهر ماه تشکیل شد. مخبر در این جلسه دریاچه ارومیه را سرمایه ملی دانست که احیای آن با حیثیت جمهوری اسلامی گره
استاندار جدید آذربایجانغربی در دولت سیزدهم هفته قبل از روند احداث تونل انتقال آب کانی سیب در پیرانشهر بازدید کرد."تنها نزدیک به یک ماه تا احیای دریاچه ارومیه از طریق تونل انتقال آب کانی سیب باقی مانده است". این جمله در همین بازدید اعلام شد. انتقال آب از کانی سیب به دریاچه یکی از مهمترین طرحهای ستاد احیای دریاچه ارومیه است که قرار بود در دولت دوازدهم افتتاح شود. همان طرحی که 18 سال پیش در نامه کلانتری به خاتمی به عنوان یکی از پیشنهادها برای نجات دریاچه ارومیه ارائه شده بود. رودخانهای که از کوههای منطقه پیرانشهر سرچشمه میگیرد و با عبور از درهای از کنار شهرهای پیرانشهر، پسوه، ربط و نلاس از سمت سردشت وارد خاک اقلیم کردستان درعراق شده و به دجله میریزد. اما هنوز 70 متر از این تونل باقی مانده و مسئولان قول افتتاح آن را طی یک ماه آینده داده اند. طرحی که برای احیای دریاچه ارومیه حساب ویژهای روی آن باز شده است و گفته میشود سالانه بیش از 600 میلیون متر مکعب آب به دریاچه میرساند و میتواند به عنوان آخرین تیر در ترکش ستاد برای احیای دریاچه و بازگشت زندگی به آن باشد.
تبعات خشک شدن دریاچه ارومیه را چندین سال است که همه از بر هستند؛ وقوع طوفانهای نمکی، از بین رفتن زمینهای کشاورزی و زیرساختهای منطقه و صنعت توریسم، افزایش بیماریهای مختلف و... در نهایت مهمترین خطری که خشک شدن دریاچه میتواند در پی داشته باشد مشکلات و آسیبهای اجتماعی از جمله ایجاد موجی از مهاجرت مردم منطقه است. پدیدهای که در برخی از روستاهای حاشیه دریاچه اتفاق افتاده و اهالی آن چشم از زمینهایشان شسته و آواز کوچ به شهرها سر دادهاند. سیاستگذاران کشور دو راه بیشتر پیش روی خود ندارند؛ ادامه همین روند که چشم به آسمان و اتمام طرح دوختن است و یا تن دادن به یک عمل جراحی بزرگ و تغییرات اساسی در رویکرد خود به کشاورزی و مصرف آب که نیازمند اقناع افکار عمومی و همراهی گسترده مردم است.
گزارش از هادی خیری