معاون دبیرکل حزب الله گفت هجمه ها به مقاومت به این علت نیست که ما با اسرائیل می جنگیم بلکه به این علت است که به اسرائیل اجازه ندادیم به اهدافش دست یابد.
مداخلات خارجی با حمایت منطقهای اسرائیل صورت میگیرد تا سه موضوع مهم از طریق لبنان محقق شود. موضوع اول این است: اگر اسرائیل میتوانست لبنان را اشغال کند، در آن بماند، بخشی از آن را اشغال و به شهرکهای صهیونیست نشین ملحق کند، حتما این کار را میکرد. این، یکی از پروژههایی بود که آن در زمانی بود که نوار مرزی اشغالی را در جنوب لبنان ترسیم کرد، اما مقاومت به اشغالگران اجازه نداد این پروژه را اجرا کنند.
موضوع دوم: اسرائیل به دنبال بومی سازی است، زیرا بومی سازی آن را از مشکل بزرگی به نام بازگشت فلسطینیان نجات میدهد و خیال آن را بابت میلیونها فردی که در سراسر جهان از جمله لبنان پراکنده شده اند، راحت میکند. بومی سازی حضور و تعلق آنان را به فلسطین لغو میکند و احتمالا لبنان این نقش را ایفا میکند و اسرائیل راحت میشود. موضوع سوم: اسرائیل میخواهد لبنان را به حیاط خلوت تبدیل و از طریق آن محیط اطراف خود را تقویت کند؛ زیرا نزاعها و هر آنچه که میتواند به گزینههایی برای تحت فشار قرار دادن سوریه و کشورهای عربی منتهی شود، از لبنان میگذرد.
ماهیت و موقعیت جغرافیایی لبنان دروازه مناسبی برای تاثیرگذاری به نفع اسرائیل –درصورت موفق شدن- است. اسرائیل یک تهدید عادی نیست. ما بارها در این مورد هشدار دادیم. باید مقاومت وجود میداشت تا خیال لبنان آسوده شود و بحرانهای داخلی و خارجی را حل کند. در سال ۲۰۰۰ زمانی که لبنان آزاد شد، منطقه جنوب به طرز چشمگیر رونق گرفت.
زمانی که بین ما و اسرائیل توازن بازدارندگی برقرار شد، لبنان اجرای چندین پروژه را آغاز کرد، زیرا به علت آمادگی مقاومت میتوانست از آنها در برابر اسرائیل محافظت کند. به علت این آزادسازی، اسرائیل دیگر امید زیادی به لبنان ندارد. براین اساس، مثلث ارتش-ملت-مقاومت لبنان را آزاد و اسرائیل را از بهره برداری از لبنان به عنوان حیاط خلوت محروم کرد. مقاومت طرح بومی سازی را منتفی کرد.
مقاومت، لبنان را نیرومند کرد و هم اکنون پس از مقاومت، از لبنانِ توانمند صحبت میکنیم نه لبنانِ ضعیف. ما ثابت کردیم قدرت ارتش، ملت و مقاومت لبنان میتواند اهداف بزرگ را محقق کند؛ اهدافی که تحقق آنها جز از طریق مقاومت ممکن نیست. غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس بر این باورند که مقاومت دستاوردهای خارق العادهای در پروژهای کسب کرده است که میتواند آغازگر {پروژههای بعدی} باشد.
بر همین اساس، هجمهها به مقاومت و حزب الله آغاز شد. هجمهها به مقاومت به این علت نیست که ما با «اسرائیل» میجنگیم {بلکه به این علت است که} به اسرائیل اجازه ندادیم به اهدافش دست یابد، زیرا لبنان براساس قدرتی که به کسب کرده، عزت نفس به دست آورده است و دیگر غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس نمیتوانند در لبنان در جهت منافع خود سیاست گذاری کنند... برهمین اساس مقاومت توسط پروژه دیگری هدف قرار گرفت که باعث بحرانهای داخلی در لبنان شده است.
به جنگ اقتصادی متوسل شدند؛ جنگی که آمریکا با وضع تحریم ها، وضع خطوط قرمز برای تعامل با کشورها و دخالت در مدیریت بانک مرکزی و دلار آغاز کرد. گمان میکردند این تحریمهای اقتصادی و این فشار بر حزب الله و لبنان، رابطه مردم لبنان را با حزب الله به هم میزند و حزب الله را مسئول عواقب این تحریمها یا فشارها میدانند و از آن فاصله میگیرند یا مقابلش میایستند.
{اما} نتیجه این بود که این حزب برای مقابله ا این کارزار اقتصادی و تحریمها و کاستن از عواقب آن تدابیری از جمله راه اندازی پویش همبستگی اجتماعی و ارسال گازوئیل از ایران اتخاذ کرد. به این ترتیب، حزب الله از طریق گازوئیل ایران، همبستگی و استقامت تحریمهای آمریکا را شکست و در رویارویی تحول ایجاد کرد.
یکی از ترفندهای رویارویی، سوار شدن بر امواج (اعتراضات) هفدهم اکتبر ۲۰۱۷ است، البته اصل اعتراض به مشکلات معیشتی و شرایط اقتصادی، حق مردم است، اما متاسفانه سفارت آمریکا و آنانی که با این سفارت همراهند با جانبداری از برخی نهادهای مدنی و جهت دهی به اینها، سعی کردند آنان را به سمت اعتراضات سوق دهند به همین منظور در مدت زمان اندکی، شعارهای اعتراضات به سمت خواستههایی برای برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام و استعفای رئیس جمهور تغییر یافت، زیرا آنچه مطلوب اینگونه نگاه و رویکرد است تغییر ساختار سیاسی است، اما این خواسته آنان محقق نشد و رویارویی با چنین شیوه و ترفندی، حکیمانه، صبورانه و با در نظر گرفتن مصلحت مردم بود.
اگر به چند اولویت توجه کنیم قادریم از بحران موجود در لبنان، عبور کنیم، یکی از مهمترین این اولویت ها، تامین برق از راه برگزاری مناقصاتی است که شرکتهای شرقی و غربی بتوانند در آن حاضر شوند. پروژههای گسترده از جمله طرحهای اقتصادی، با هدف تبدیل کردن اقتصاد به اقتصادی مولد، استفاده از تجربیات و اندیشه ها، طرح تدریجی سهمیه بندی (اعطای کوپن) با هدف حل مشکلات اجتماعی هم از دیگر اولویت هاست، اما نمیدانیم چرا در برابر طرح سهمیه بندی مقاومت میشود و موانع موجود در برابر این طرح چیست؟ آیا در پی تاخیر اجرای طرحند، آیا ناتوان از اجرای طرحند، آیا جدیتی در این زمینه وجود ندارد و یا آنکه امکان اجرای آن نیست؟ در هر حال ما از اینکه در این مسیر گامهای برداشته شود، خرسند میشویم.
امروز اگر کسی مسئولیت این ناکامیها را به حزب الله منتسب میکند به وضوح باید در گاسخ او بگوییم، حزب الله حتی اگر خودش هم تمایل داشته باشد به تنهایی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند، البته هیچ حزبی به تنهایی قادر به حل مشکلات کشور نیست، این کار نیازمند همکاری همه است و آغاز این همکاریها هم باید با تلاش دولت در مسیر حل مشکلات باشد، در این میان اگر ما به عنوان یک حزب، کاری میکنیم این کار تنها التیام موقت و برای کاهش آلام است، اما برای حل کامل مشکل باید دولت اقدام کند، مسئولیت حل مشکلات با طرفی است که مالیاتها در کشور را دریافت میکند، وقتی از مردم میگیری باید هم به مردم بدهی و مسئولیت پذیر باشی.
همه نگاهها به سمت انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲ است، آمریکا آن را انتخاباتی سرنوشت ساز میداند، برخی در داخل که به رویکردهای عربستان نزدیکند نیز این انتخابات را رقابتی سرنوشت ساز میدانند، اما چرا؟ از نگاه این گروهها این انتخابات، میدانی برای محک اکثریت پارلمانی در کشور است، چون آنان اکثریت پارلمانی را همان اکثریت سیاسی در کشور میدانند که جهت تغییر روند سیاسی و اثر گذاری بر مقاومت و برنامههای مقاومت، حربهای مورد نیاز به شمار میآید.
اما همه بدانند همانگونه که این گروهها منتظر انتخاباتند ما نیز منتظر انتخاباتیم، همانگونه که آنان به این موضوع متمرکز شده اند ما نیز بر آن متمرکزیم، امیدواریم این بار به وضوح میزان نمایندگی از مردم در کشور مشخص شود تا از دوگانگی "نمایندگی واقعی" و "نمایندگی غیر واقعی"، رها شویم. ما آنچه را که مردم بگویند میپذیریم و معتقدیم هر نتیجهای که حاصل شود به سود ماست و این نتیجه، واگذاری درست نمایندگی از سوی مردم، آن هم پس از تحولاتی است که کشور شاهد بود، همانگونه که ترسیم کننده آیندهای است که در مقابل داریم.
آمریکا امروز به نهادهای مدنی مرتبط با سفارتش، اعتماد دارد، عربستان نیز چنین است، امارات و برخی از کشورهای دیگر هم چنینند و به شیوهای غیر عادی از اینگونه گروهها حمایت مالی میکنند، آنان به حزب القوات البنانیه دل بسته اند. البته در این میان گروههای مدنی دیگری هم در کشور فعالند که ارتباطی با سفارت آمریکا ندارند و صادقانه و درست کار میکنند.
عربستان سعودی تصمیم گرفت از مرحله اعتماد به برخی گروهها، به مرحله مداخله وارد شود، این کشور در گذشته به لبنان پشت کرد، چون سعد حریری و اطرافیانش نمیخواستند دیکتههای ریاض را اجرایی کنند در نتیجه عربستان تصمیم گرفت به حمایتش از آنان پایان دهد، امروز هم که دولت میقاتی تشکیل شد، عربستان در آن نفوذی ندارد، از طرفی این نگرانی برای مقامات عربستانی وجود دارد که ممکن است نتیجه انتخابات لبنان، باب میلشان نباشد به همین منظور تصمیم گرفته اند به بهانه اظهارات جرج قرداحی، وزیر کابینه لبنان، حزب الله را آماج حملاتشان قرار دهند.
در ادامه این حرکت، آنانی که تا به امروز سکوت در پیش گرفته بودند، لب باز کردند، افرادی مثل خوجه سفیر عربستان و العسیری و همچنین روزنامهها و رسانهها فعال شدند تا مشخص شود این بار شیوه جدیدی مدنظر است، شیوهای که به رویکرد جدید عربستان به لبنان ارتباط دارد و آن مداخله مستقیم در انتخابات پارلمانی از طریق حمایت گسترده از حزب القوات اللبنانیه است. آنان با همین ایده، القوات اللبنانیه را در کانون برنامه هایشان قرار دادند، اقدامی که با برنامههای آمریکا برای تشکیل اکثریت پارلمانی در لبنان هماهنگ است.
ما به عنوان حزب الله تمایل داریم با همه کشورهای حوزه خلیج فارس در ارتباط باشیم، اما میخواهیم این ارتباط بر اساس احترام متقابل و حفظ کرامت همه طرفها باشد، نه آنکه اساسش مداخله در امور ما باشد، ما نمیپذیریم کسی در امور داخلی ما مداخله، وزیری را برکنار یا در وزارتخانهای دخالت کند.
به هر حال آنچه در این مرحله مهم است اینکه پس از کشتاری که حزب القوات اللبنانیه در منطقه الطیونه به راه انداخت، حزب الله و جنبش امل توانستند از خطر بزرگی که میتوانست برای کشور تبعاتی پر مخاطره به دنبال داشته باشد، عبور کنند، هدف این بود که حزب الله را به سمت جنگ داخلی سوق دهند و اگر چنین جنگی رخ میداد جایگاه مردمی حزب القوات اللبنانیه تقویت میشد، چون جامعه مسیحی کشور به سمت این حزب متمایل میشد، آنان سعی داشتند با این شیوه سبد آرای خود را تقویت کنند، اما به خواست خدا صبورانه این فرصت از آنان گرفته شد.
البته برخی این سئوال را مطرح میکنند که آیا همین مقدار کشتاری که به راه افتاد، میتواند سبب تقویت جایگاه القوات اللبنانیه شود؟ چنین نخواهد بود، جایگاه القوات اللبنانیه در میان مسیحیان تقویت نشده است، زیرا این حزب با توجه به کشتارهای متعددی که مرتکب شده است تاریخچه سیاهی دارد. آنان پس از سالها، برای بهبود وجهه خود در داخل لبنان تلاش میکنند، اما با کشتاری که به راه انداختند بار دیگر چهره واقعی آنان آشکار و تاریخ سیاهشان در لبنان عیان شده است، امروز همه مردم لبنان میدانند چه کسانی از این حزب طرفداری و چه کسانی با آنان ائتلاف کرده اند؟
القوات اللبنانیه با کسانی ائتلاف کرد که دستشان به خون آلوده است، آنان میخواهند با خونریزی و فتنههای مذهبی و داخلی به قدرت برسند و در این میان مردم در انتخاب کردن هایشان وظایفی دارند، چون چهرهها عریان شده است، دیگر القوات اللبنانیه مثل یک هندوانه دربسته نیست، چون چهره واقعیش را عیان کرد حال اگر مردم میخواهند چنین چهره ایی را برگزینند مختارند، اما ما و بسیاری دیگر چنین چهرهای را نمیپسندیم.
ما خواستار آنیم که موانع موجود در مسیر نشست کابینه در کشور برداشته شود و نشستهای کابینه آغاز شود، امروز فضای دستگاه قضایی کشور، غیربهداشتی است، این فضا شباهتی به قضاوت و دادخواهی ندارد، به طور کلی شاهد فضای غیرعادی هستیم و نیاز است، در این زمینه تجدیدنظر و برای آن راه حلی پیدا شود.»