حضور و عملکرد پلیس به تنهایی برای تامین امنیت جامعه کافی نیست، بلکه «استقرار احساس امنیت اجتماعی پایدار» مشارکت حداکثری مردم را میطلبد.
همواره گفته و شنیده ایم که «امنیت» زیربنای آینده سازی و حرکت رو به جلوی یک جامعه محسوب میشود، امنیتی که «پلیس» تأمین کننده، حافظ و ارتقادهنده آن است، در این صورت پلیس علاوه بر وجه قهری و جدی، دارای وجهی اجتماعی است که میتواند با عملکرد خود، ضریب امنیت و احساس امنیت اجتماعی را افزایش دهد؛ احساس امنیت یکی از شاخصهای کیفیت در زندگی مدرن بشری است که رابطه مستقیمی با امنیت واقعی ندارد بلکه برگرفته از سرچشمهای است که در احساس امن بودن و رها بودن از ترس و اضطراب، معنا میشود، از آنجا که فضاهای شهری بستر زندگی و کار و فعالیت مردم است، «پایداری امنیت» یکی از حیاتیترین نیازهای بشر امروز است که میتواند با تعامل میان مردم و پلیس به این مهم دست یافت.
ارتباط قدرتمند و معنادار شهروندان و پلیس به عنوان نیرویی مردمی از بدنه جامعه، تاثیر قابل ملاحظهای در کاهش جرایم و ناامنیهای اجتماعی دارد، زندگی جمعی، مجموعهای از ارزش ها، قواعد و باید و نبایدهاست که افراد را به یکدیگر مرتبط میسازد و این باورهای جمعی که توسط جامعه نهادینه شده موجب استمرار حیات اجتماعی و ارتباط منطقی میان مردم و نهادهای امنیت ساز میشود و در نهایت هر یک از شهروندان برای داشتن جامعهای ایمن از هر گزند و امنیت پرور، وظایف تعیین شده در جامعه را به انجام میرسانند و اینجاست که باید گفت حضور و عملکرد پلیس به تنهایی برای تامین امنیت جامعه کافی نیست بلکه «استقرار احساس امنیت اجتماعی پایدار» مشارکت حداکثری مردم را میطلبد.
«نداشتن ترس از حمله به ارزشهای انسانی و به مخاطره نیفتادن حقوق و آزادیهای مشروع، اطمینان و آرامش خاطر» را میتوان اصلیترین تعریف از احساس امنیت دانست، با این تعریف پلیس، نمیتواند به تنهایی ایجاد کننده و حافظ احساس امنیت باشد بلکه احساس امنیت امری اجتماعی است و نیاز است تا تمام نهادهای اجتماعی خود را در این زمینه مسئول بدانند تا بتوان به آرمان «استقرار امنیت اجتماعی پایدار» که همانا ترجمان «احساس امنیت» است، دست یابیم چراکه امنیت شالوده اصلی زندگی جمعی است که بعضا با برخوردهای قهری، چکشی و جدی پلیس به دست میآید، اما احساس امنیت که موجودیتی اجتماعی دارد با برخوردهای انتظامی قابل دستیابی نیست.
«پلیس»، سازمانی چند بعدی است که از یک سو قدرت مشروع اجبار فیزیکی و برخوردهای قهری و مجبور کننده را دارد و از دیگر سو نیرویی مدنی و جامعه محور است که فاصلهای میان آن و مردم نیست، شاهد این مدعا نیز مراجعه و رویارویی روزانه مردم با پلیس در قالب کلانتری ها، پلیس راهور و ... است، این هویت مدنی پلیس، نقش اجتماعی و انتظار برقراری احساس امنیت از این نیرو را صد چندان کرده و رضایت شهروندان را نیز منوط به پایدارسازی امنیت اجتماعی میکند این در حالی است که لزوم مشارکت مردمی در برقراری احساس امنیت مغفول مانده و همه توقعات از پلیس، این نیروی، انتظامی است.
به هر حال پلیس، با در نظر گرفتن بُعد جامعه محوری خود، در تلاش است تا این دو وجه ناهمگون (قهری و اجتماعی) خود را ساماندهی کرده و رضایت مردمی، این مدال خدمت را چونان گذشته از آن خود نماید، اما باید دانست «استقرار امنیت اجتماعی پایدار» آرمانی است که پلیس، تنها یکی از شاخههای آن است، شاخهای که با بار سنگین مسئولیت حفظ و ارتقای نظم و امنیت عمومی از دیدگاه اعمال قدرت مشروع قهری، وظیفه پایدارسازی احساس امنیت را نیز بر عهده دارد و نیازمند مشارکت مردمی و دیگر نهادهای امنیت ساز و امنیت پرور است که در این صورت با تشریک مساعی میتوانیم به عبادتی که جز خدمت به مردم و رضایت حداکثری جامعه نیست، دست یابیم.