انسان عاقل باید در حوادثی که پیرامون او و پیشروی او قرار میگیرد و به او ارتباط پیدا میکند تدبر و اندیشه کند و تمام تلاش خود را به کار گیرد که از حوادث به شکل سطحی و گذرا عبور نکند.
کسانی به بصیرت دست پیدا خواهند یافت که خوب بشنوند یعنی گوش خود را به روی صدای حق و حقیقت نبندند و بعد از اینکه خوب شنیدند باید با دقت و توجه کامل به حوادث نگاه کنند تا بصیرت یابند. ایراد کار کسانی که در طول تاریخ در لغزشگاههای بیبصیرتی لغزیدند و سرنگون شدند این بود که چشم خود را به روی حقایق بستند و نخواستند از تاریخ درس عبرت بگیرند. در این نوشتار تلاش داریم به نقش قطب نمای دین یعنی بصیرت اشاره کنیم.
اهمیت و جایگاه بصیرت
بصیرت قطب نمای دین است. انسانی که در یک بیابان سرگردان باشد بدون داشتن قطبنما قادر به تشخیص مسیر و حرکت به سوی منزل مقصود نخواهد بود و گاه ممکن است در تشخیص مسیر اشتباه کند به خصوص اگر در میدان نبرد با دشمن باشد که احتمال افتادن در زمین دشمن و تسلط و محاصره او توسط دشمن بسیار است.
آن وقت کسی که در یک فضای تاریک، سرگردان و حیران است دیگرکاری از دست او برنمیآید. پس بصیرت، مانند یک قطبنما و نورافکن است که در یک فضای غبارآلود و تاریک راه را به ما نشان میدهد. سنت الهی، دعوت بر اساس بصیرت و آگاهی است: «قُل هذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ؛ [۲]بگو: این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» بر اساس این آیه شریفه خود پیامبر صلی الله علیه و آله و همه پیروان و همفکران و مدافعان حریم نبوت و ولایت باید بصیرت را سرلوحه کار خود قرار بدهند. تا در غبار فتنه بتوانند آگاهانه و هوشمندانه مدیریت بحران را در دست بگیرند.
بصیرت نافع بن هلال بجلی
یکی از ویژگیهای یاران امام حسینعلیه السلام بصیرت است. در زیارت اربعین حضرت سیدالشهداء میخوانیم: «وَبَذَل مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَعِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ و حَیْرَةِ الضَّلالَةِ» [۳]یکی از عوامل پیدایش عاشورا جهل است، این جهل در مقابل عقل است. مردم رشد فکری نداشتند و بی بصیرت بودند؛ نمیتوانستند جبهه حق و باطل را تمییز بدهند. شهدای کربلا درک و بینش عمیقی داشتند. در آن روزگاری که تبلیغات معاویه و بنی امیه افکار مردم را هدف گرفته بود و تبلیغات ضد دینی در تمام جهان اسلام گسترش پیدا کرده بود شناختن امام زمان و زمامداری که باید جای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بنشیند کار بسیار دشواری بود و از عجایب این است که شهدای کربلا آنقدر شناخت عمیق و نافذی داشتند که در میان این همه گرد و غبار و فضای مه آلود، حق را شناختند و دانستند که فرزند پیغمبر خدا حق؛ و بنی امیه باطل است. این است که ذرهای شک و تردید به خود راه ندادند. نافع بن هلال یکی از کسانی بود که در شب عاشورا بعد از اینکه حضرت سیدالشهداء اعلام آزادی به اصحابش فرمود، با بصیرت تمام از امام مظلوم خود این چنین دفاع کرد: «وَ اللَّهِ مَا کَرِهْنَا لِقَاءَ رَبِّنَا وَ إِنَّا عَلَی نِیَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِی مَنْ وَالاکَ وَ نُعَادِی مَنْ عَادَاک؛ [۴]به خدا سوگند، ما از دیدار پروردگارمان، ناخشنود نیستیم و بر اساس نیتها و بصیرتهای (درست) خود هستیم. با دوستِ تو، دوست و با دشمن تو دشمنیم.»
بصیرت بریر بن خُضیر هَمْدانی مِشْرَقی
روز عاشورا وقتی حضرت بریر به میدان آمد در برابرش شخصی به نام یزیدبن معقل قرار گرفت. بریر که در کوفه معلم قرآن بود و به نوجوانان قرآن آموزش میداد، مردم کوفه او را به خوبی میشناختند. بریر پیشنهاد مباهله را به یزیدبنمعقل داد؛ گفت: بیا یکدیگر را نفرین کنیم. اگر من بر حق نیستم، تو نفرین کن که من هلاک شوم. از آن جایی که بریر یقین داشت که دشمن از بین خواهد رفت. هم بریر نفرین کرد و هم یزیدبن معقل. سپس نبردشان آغاز شد و با اولین ضربهی بریر، یزیدبنمعقل به درک واصل شد. این اعلام و پیشنهاد حاکی از بصیرت بالای بریر است که حاضر میشود با این جرئت و شجاعت با دشمن خود مباهله کند. [۵]بصیرت ابو حمزه ثمالی
یکی دیگر از کسانی که میتوان به قدرت تشخیص و بصیرت بالای او اشاره کرد، ابوحمزه ثمالی است. بعد از شهادت امام صادق علیه السلام مردم نسبت به امام بعد از ایشان سردرگم ماندند.
وصیتنامه حضرت را باز کردند تا ببینند امام بعد از ایشان چه کسی است. منصور دوانقی خلیفه غاصب عباسی، تصمیم گرفته بود تا وصی بعد از امام صادق علیه السلام را به شهادت برساند، اما وقتی وصیت نامه را باز کردند متوجه شدند حضرت چند نفر را وصی خود قرار داده است: ۱. منصور دوانقی! حضرت با همین یک کلمه، توطئه را خنثی کرد؛ چون اول باید خود منصور کشته میشد. ۲. عبدالله بن افطح فرزند حضرت. او از لحاظ جسمی، جسم سالمی نداشت و یکی از شرایط امامت، سلامت جسمانی است؛ یعنی نباید عیب و ایرادی در اعضای بدنش باشد. ۳. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام.
وقتی خبر شهادت امام صادق علیه السلام به ابوحمزه ثمالی رسید، فرمود چه کسی وصی او است گفتند که نمیدانیم، اما این وصیتنامه ایشان است که چند نفر را مشخص کرده است. ابوحمزه وقتی نام این چند نفر را دید، بیدرنگ گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُضِلَّنَا دَلَّ عَلَی الصَّغِیرِ وَ بَیَّنَ عَلَی الْکَبِیرِ وَ سَرَّ الْأَمْرَ الْعَظِیم؛ [۶]ابو حمزه گفت خدا را سپاس که ما را راهنمایی کرد. توجه داد که کوچک امام است و بزرگ را مشخص گردانید و امر امامت را با وصیت کردن به منصور مخفی نگه داشت.» ابوحمزه ثمالی به خوبی متوجه بود که منصور عباسی فرد ظالمی است. عبدالله افطح نیز جسم سالمی ندارد؛ پس معلوم میشود که وصی ایشان، امام موسی بن جعفر علیه السلام است. این فکر و اندیشه حاکی از بصیرت و قدرت تشخیص و تیزبینی بالای ابوحمزه ثمالی است که به زیبایی امام خود را پیدا میکند.
پی نوشت
[۱]. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۰۷.
[۲]. سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
[۳]. مفاتیح الجنان، زیارت اربعین، ص ۴۶۸.
[۴]. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱.
[۵]. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۵.
[۶]. بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۵۱.
نویسنده: عبدالحمید فاطمی تبار