حاشیه نگاری از دیدار رئیس جمهور با مردم خوزستان
رئیس جمهور جمعه این هفته در سفری از پیش اعلام نشده به خوزستان سفر کرد، سفری که از توجه ویژه رئیس جمهور برای حل مشکلات و مسائل این استان حکایت داشت.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما ، آقای سید ابراهیم رئیسی در دروان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نیز به این استان سفر کرده و در جمع مردم از حل مشکلات سخن گفته بود. یکی از جلسات بررسی موضوعات اولویت دار رئیس جمهور در دوران انتقال دولت نیز به موضوع خوزستان اختصاص یافت.
سفر رئیس جمهور به خوزستان دو روز پس از تشکیل کابینه، از توجه ویژه رئیس جمهور به استان خورستان و عزم جدی دولت سیزدهم برای حل مشکلات و مسائل این استان حکایت دارد.
امیرشایان مهر خبرنگار اعزامی خبرگزاری صدا وسیما که در این سفر با رئیس جمهور همراه بود، حاشیهای بر این سفر نوشته است:
غروب پنج شنبه اطلاع دادند که برنامه فردای رئیس جمهور را پوشش دهم. طبق روال اسامی ۴ نفر را بعنوان تیم تصویربرداری و فنی ارسال کردم، گفتند فقط یک نفر کفایت میکند. از برنامه پرسیدم، پاسخ دادند بازدیدی سرزده.
اواخر شب مجددا خبر دادند نمازصبح فرودگاه باشید، گویا ماجرا بیش از یک بازدید است.
خوشحالم که احتمالا دولت طبق رویه سابق، در روز اول کاری میخواهد مشهد برود و در ایام محدودیت تردد، توفیق زیارت دارم! نزدیک پاویون فرودگاه بودم که گفتند بیایید ترمینال ۴؛ پس قاعدتا جدا از رئیس جمهور پرواز میکنیم. در هواپیمای کوچک جاگیر شدیم که آقای رئیس هم آمد و برصندلی ردیف نخست نشست.
"با سلام خدمت مسافران محترم، مقصد ما اهواز و مدت سفر یک ساعت است"؛ هواپیما آماده برای تیک آف بود که خلبان بالاخره تیم خبری را از جهالت خارج کرد و فهمیدیم صبح یک روز تابستانی عازم خوزستانیم.
اما فقط ما در بی خبری نبودیم، اوضاع مدیران عالی استان هم کمی از ما بهتر بود!
امام جمعه، استاندار و ۴، ۵ نفر عضو اصلی شورای تامین ساعت ۹ و نیم پنج شنبه شب به جلسه محرمانهای دعوت شده بودن که تا ۱۲ شب طول کشیده بود و آنجا از سفر رئیس جمهور مطلع شده بودند؛ با این شرط که به احدی سفر رییس جمهور را اطلاع ندهند. اما فراهم کردن برخی مقدمات، ضروری بود.
آقای رئیسی بدون وقفه عازم
پروژه جمع آوری فاضلاب شد. پروژه، جمعهها تعطیل است و شب قبل به مدیران و مهندسانش گفته اند فردا فرمانده سپاه برای بازدید میآید و چندنفری حضور داشته باشید.
برنامه بعدی حضور در بیمارستان رازی است، اصلیترین مرکز رسیدگی به بیماران کرونایی اهواز. پیشتر وزیر بهداشت به آنجا رفته و رئیس بیمارستان بی خبر از حضور رئیس جمهور مشغول ارائه توضیحات است؛ که
خودرو آقای رئیسی وارد حیاط شلوغ بیمارستان شد. مردم و پرستاران متعجب، خود را به رئیس رساندند.
مردی که همسرش را شب گذشته از دست داده و در تلاش بود تا بتواند با وزیر بهداشت چند دقیقهای گفتگو کند، ناگهان رییس جمهور را مقابل خود دید و ۴-۵ دقیقه با حرارت و عصبانیت با رئیس جمهور درددل کرد. او ایستاد تا صبحتهای مرد داغ دیده تمام شود سپس وارد بخش کرونایی بیمارستان شد.
رئیس بیمارستان گفت وارد این بخش نشوید، آلوده است، جواب شنید برای دیدار همینها آمده ام، البته ۲ تا ماسک هم زده ام. برخلاف شایعات نه کسی از حضور او خبر داشت و نه بازدیدی از بخش اورژانس پیش بینی شده بود که از قبل بخواهند آنجا را مرتب و خالی از بیمار کنند.
از بیمارستان سریعا راهی فرودگاه شدیم، اینبار مقصد را میدانم،
روستای جفیر در اطراف هویزه. ساعت ۱۰ صبح است، اما از آسمان آتش میبارد، گرمای داخل بالگرد بدتر از بیرون است و ۴۰ دقیقه پرواز. نزدیک روستا فرود میآییم. ۴۰-۵۰ نفر از شیوخ و جوانان منطقه جمع شده اند و منتظر فرمانده سپاه خوزستان.
گفته شده فرمانده برای
افتتاح طرح آبرسانی میآید! اما ناباورانه برگرد رئیس جمهور حلقه میزنند و با مهمان نوازی همیشگی شان، اشعار زیبای عربی را میخوانند. گرمای ۴۵ درجه و حضور در حیاط حسینیه بدون سایه بان در کنار کثرت استفاده از تلفن باعث شده تا گوشی مدام هشدار بدهد که امکان فعالیت ندارد!
جوانان حاضر در برنامه که دل پری داشتند و گوش شنوایی یافته بودند، یکی پس از دیگری در آن آفتاب سوزان پشت میکروفون رفتند و بی پرده و بدون لکنت با رئیس جمهور حرف زدند. ما که در آنجا سایهای گیر آورده بودیم و بطری خنک آب معدنی! اما آقای رئیس در صف اول روی صندلی زیر آفتاب.
مسیر بازگشت با بالگرد بیشتر طول کشید!
عصر ۲ جلسه فشرده تنظیم شده یکی با
سران عشایر و دیگری شورای مدیران استان، مهمانانی که صبح امروز و بعد از رسانهای شدن سفر، به این جلسه دعوت شده اند. جلسات ۵ ساعت طول میکشد و نزدیک اذان مغرب است که میگویند حرکت کنید، نماز را در فرودگاه خواهیم خواند.
به
فرودگاه شهید سلیمانی اهواز میرسیم، اما خبری از آقای رئیس نیست. مطلع میشویم که در مسیر به یکی از محلات محروم اهواز رفته تا نماز را در جمع مردم بخواند. با اصرار به یکی از راننده ها، پس از نماز، خود را به محله منبع آب میرسانیم.
ساعت ۱۰ شب، در حالیکه ماسک صورتمان از شدت گرما و تعریق مچاله شده، از مهماندار پرواز آب خوردن طلب میکنم. آنقدر گرم است که همراهان دنبال چای لیپتون میگردن بلکه یک روز چای نخوردن را در هواپیما جبران کنند! کمی بعد شام را میآورند؛ یک تی تاپ، مقداری مغز آجیل و یک آبمیوه داغ!