رأی الیوم با برشمردن دروغهای بایدن در سخنرانی خود درباره افغانستان نوشت: اتفاقهایی که در فرودگاه کابل روی داد، لکه ننگی است که در تاریخ غرب و به طور مشخص آمریکا باقی خواهد ماند.
سریال رسواییهای عرصه افغانستان که طی روزهای گذشته شاهد بخشهایی از آن بودیم و با سخنرانی ضعیف جو بایدن کامل شد، نشان دهنده سقوط نهایی نظریه آمریکا و غرب طی ۳۰ سال گذشته است؛ نظریهای که مبنی بر استفاده از قدرت نظامی برای سرنگون کردن نظام «دیکتاتوری» و جایگزین کردن آن با نظام دموکراتیک مبتنی بر پایههای تمدن غرب بود.
رسانههای غرب و به طور مشخص آمریکا نیز با دور شدن از مسئله اصلی و تمرکز بر مسائل درجه دوم از آغاز دوباره حکومت طالبان، در آزمون افغانستان با سقوط مواجه شدند؛ هر چند این مسائل نیز از اهمیت برخوردار است.
عطوان نوشت اکنون شمارش معکوس فروپاشی امپراتوری آمریکا و از بین رفتن سریع هیبت آن آغاز شده است و این موضوع یادآور سرنوشت همه امپراتوری هاست که آخرین آنها امپراتوری شوروی و انگلیس بود که آنها نیز متحمل شکستهای مشابهی شدند. اگر آمریکا به آینده ملت افغان و نه فقط زنان، اهتمام میورزید، به همراه همه گربههای فربه مزدور آن، با آشفتگی از این کشور فرار نمیکرد.
رسوایی محتوای سخنرانی ۲۰ دقیقهای جو بایدن در خصوص افغانستان کمتر از رسوایی اتفاقهای فرودگاه کابل نبود. نخستین فرد مسئول نمایشهای روزهای اخیر و حکومت مستقیم آمریکا علیه افغانستان از طریق «مزدوران»، از زیر مسئولیت شانه خالی کرد و با فریبکاری و دروغ، تصور کرد کسانی که در آمریکا و خارج از آن به سخنرانی وی گوش میدهند، بی نهایت احمق هستند و حافظه ضعیفی دارند.
وی در سخنرانی خود گفت مأموریت نیروهای آمریکایی در افغانستان، تشکیل حکومت نبوده است. این سخن اوج دروغ و فریبکاری است. باید بازگشت سریعی به اظهارات جورج دبلیو بوش داشته باشیم که اکتبر ۲۰۰۱، گلوله جنگ برای حمله به افغانستان را شلیک کرد. وی وعدههای قاطعانه برای ایجاد لیبرال دموکراسی را مطرح کرد.
بایدن گفت «هر فرصتی را در اختیار آنها قرار دادیم تا سرنوشت خود را تعیین کنند. نمیتوانیم «عزم و اراده» برای جنگیدن برای آینده خود را به آنها عطا کنیم. نظامیان آمریکایی نمیتوانند در جنگی بمیرند که نیروهای افغان به حضور در آن تمایل ندارند.» این افترای بی سابقهای است. ارتش افغانستان در شرایط سیاه و تاریک دچار فروپاشی شد، زیرا آمریکا مانند حوادث کشورهای متعدد مثل عراق، لیبی و ویتنام، به دنبال ایجاد ارتشهای قدرتمند ملی نبود؛ بلکه میخواست ارتشهای مزدور و مفسد تشکیل دهد. دیدگاه جنگی ارتش افغانستان چه بود؟ دفاع از اشغال کشور خود و تغییر هویت ملی و دینی آن؟
بایدن چطور گفت که نمیتواند به مزدوران افغان عزم و اراده جنگی برای آینده خود عطا کند و در عین حال فراموش کرد یا خود را به فراموشی زده است که این عزم و اراده در طرف دیگر یعنی طالبان وجود دارد؛ عزم و ارادهای که آمریکا را شکست داد. عزم و اراده چیزی نیست که قابل اعطا کردن به دیگران باشد؛ به خصوص اگر قرار باشد طرف اشغالگر این کار را انجام دهد.
دولتهای پی در پی آمریکا طی ۲۰ سال اشغالگری در افغانستان، به تشکیل حکومت قدرتمند در این کشور تمایل نداشتند و منافع ملت افغانستان از اولویتهای اشغالگری این کشور نبود. فساد مهمترین ویژگی این دوره بود. ارتش افغانستان که آمریکا بیش از صد میلیارد دلار برای تجهیز تسلیحاتی و آموزش به آن هزینه کرد، مانند ارتش عراق ارتش واقعی نبود. نام دهها هزار تن از نظامیان ثبت شده در فهرستهای این ارتش صرفا برای رسیدن فرماندهان به حقوق بود. گرسنگی و تأخیر در پرداخت حقوق به نظامیان «واقعی» منجر به جدایی نیروها و پیوستن آنها به طالبان شد یا این نیروها برای سیر کردن کودکان خود، سلاحشان را در بازار سیاه فروختند.
اتفاقی که در فرودگاه کابل روی داد، لکه ننگی در تاریخ غرب و به طور مشخص آمریکا است. مراکز بزرگ تحقیقات غرب و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا که شمار آنها بیش از ۱۷ سازمان است و بودجه سالیانه آنها به صدها میلیارد دلار میرسد، کجا بودند؟ چرا با پیش بینی چنین فروپاشی زودهنگامی، برای جلوگیری از وقوع برخی اتفاقات، توصیه به اتخاذ اقدامات احتیاطی نکردند؟