روز نهم محرم مصادف با تاسوعای حسینی در روز شمار واقعه کربلا به نام حضرت ابوالفضل (ع) نام گذاری شده است.
حضرت ابوالفضل (ع) در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری متولد شد. عباس بن علی (ع) پدرش امیرالمؤمنین (ع)، مادرش فاطمه ام ُالبنین و کنیه اش ابوالفضل و ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا است «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود وقتی که سوار اسب میشد، پاهایش به زمین میرسید.
وی علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین (ع) در میان همه جوانان و رجال اهل بیت (ع) نظیر نداشت. در جنگهای صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت.
آن حضرت قامت رشید، چهرهای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنیهاشم» میخواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه ها، «سقا» لقب یافت.
حضرت ابوالفضل (ع) بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچمدار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاعترین افراد لشگر میسپارند. او به اندازهای محو امام حسین (ع) شده بود که در اوج تشنگی بر امواج دلانگیز آب روان، لبهای خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد.
رشادت، وفاداری و فروتنی حضرت عباس (ع) یکی دیگر از برگهای زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است. در تاریخ آمده است که حضرت ابوالفضل (ع) خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: اجازه دهید به میدان بروم و بجنگم، امام حسین (ع) گفت: برادرم ابوالفضل تو عمود خیمههای من و امید دل بچههای من هستی.
برخی مقاتل گفتهاند که در روز نهم محرم یعنی تاسوعا امام حسین (ع) به حضرت ابوالفضل (ع) اجازه داد با دشمن بجنگد و حضرت ابوالفضل (ع) توانست جلوی دشمنان که به طرف خیمهها میآمدند را بگیرد و تعدادی از سپاه دشمن را به هلاکت برساند و آنها را به عقب براند.
نهم محرم روزی به نام عباس علمدار (ع) روز تاسوعا به پاس احترام، غیرت، بصیرت و وفاداری حضرت ابوالفضل (ع) بهنام سقای دشت کربلا نامگذاری شده است.
در روز عاشورا خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: بچهها تشنهاند اجازه بده بروم برایشان آب بیاورم امام نیز به او اجازه داد برود و آب بیاورد حضرت ابوالفضل وقتی برای آب رفت سپاه دشمن را شکافت و خودش را به آب رساند و مشک را پر از آب کرد.
آن حضرت وقتی در کنار آب بود مشتش را پر از آب کرد که بخورد ناگهان به یاد لب تشنه حضرت علیاصغر (ع) و امام حسین (ع) افتاد لذا آب را روی آب ریخت و به آن لب نزد.
اینکه حضرت ابوالفضل (ع) پس از اینکه مشک را پُر از آب کرد از میان نخلستان بهطرف خیمهها به راه افتاد بیانگر این است که قصد او جنگ با دشمن نبود بلکه میخواست به کودکان آب برساند چراکه نخلستان جای تاخت و تاز نیست و او راه کوتاهتر را انتخاب کرده بود.
نقل است وقتی که امالبنین قنداقه ابوالفضل (ع) را به امام علی (ع) داد علی مدام بر دستان ابوالفضل بوسه میزد و اشک میریخت امالبنین از امام علی (ع) علت را پرسید، امام علی (ع) فرمود: من روزی را میبینم که این دو دست ابوالفضل در یاری حسین (ع) بریده میشود.
امالبنین باشنیدن این سخن از امام علی (ع) لبخند زد و گفت: عباس من لیاقت دارد دستهایش را در یاری از حسین از دست بدهد.
حضرت ابوالفضل (ع) وقتی با مشک پُر از آب راه نخلستان را در پیش گرفت دشمن دستانش را قطع کرد در این هنگام دلش به این خوش بود اگر دست ندارد حداقل مشک آب دارد، اما لحظهای که تیز دشمن به مشک اصابت کرد و آنرا پاره کرد حیران شد که چگونه بدون آب به خیمهها برگردد.
نهم محرم روزی به نام عباس علمدار (ع) وقتی حضرت ابوالفضل (ع) گریه کرد امام حسین (ع) به او گفت برادرم چرا گریه میکنی گفت: برای تنهایی تو گریه میکنم من الان که دارم جان میدهم سرم در دامن تو است، اما تو وقتی شهید میشوی کسی نیست سر تو را در دامان بگیرد.
حضرت امالبنین بعد از شهادت پسرانش کنار بقیع مینشست و صورت چهار قبر به یاد چهار پسرش درست میکرد و آنقدر روی آن قبرها ناله و گریه میکرد که حتی مروان هم برای او گریه میکرد.
همسر و فرزندان حضرت ابوالفضل (ع)
پیوند مقدس حضرت عباس (ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس، نقش مهمی در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وی را استحکام بیشتری بخشید، برکاتی ارزشمند به جای گذاشت و فرزندانی کوشا و شکیبا که هر یک صحیفهای از فضیلت «ابوالفضل» بود، پدید آورد. عبیدالّه، نخستین پسر او، قاضی مکه و مدینه شد و فرزندان او همگی از عالمان برجسته شیعی گردیدند. عظمت عبیدالّه چنان بود که امام سجاد (ع) او را تربیت نمود و سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد. فضل، دیگر فرزند قمر بنی هاشم است که گستره دانش او زبانزد همگان بود؛ بهگونهای که برخی از خردورزان، کنیه ابوالفضل را برای حضرت عباس (ع)، برخاسته از وجود این فرزند با فضیلت دانسته اند. دیگر فرزند او، محمد بود که در واقعه کربلا، در سن پانزده سالگی جام شهادت را نوشید.
برادران حضرت ابوالفضل (ع)
امالبنین پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع میرفت و بچههای عباس را نیز به همراه میبرد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه میخواند. زنان مدینه نیز به ندبه و نوحه سوزناک او جمع میشدند و میگریستند. وقت زنان به امالبنین تسلیت میگفتند، میگفت دیگر مرا «امالبنین» خطاب نکنید چراکه امروز دیگر آن فرزندانم نستند و شهد شدهاند.
مرقد مطهر حضرت ابوالفضلالعباس در نزدیکی قبر برادرش امام حسین (ع) در کربلاست که ما بین قبر مطهر این دو بزرگوار منطقهای به نام بینالحرمین واقع است.
شهادت رسم مردانگی قمر بنی هاشم بود در رکاب اباعبدالله (ع) و امروز ملت امام حسین (ع) خود را به تبعیت از خون پاک شهدای این مرز و بوم؛ ملت شهادت میدانند، جایگاهی نزد خدا که مانندی ندارد.