اگر خروج امریکا از افغانستان ناشی از شکست راهبرد این کشور باشد باید منتظر خروج دومینویی آن از منطقه از جمله عراق و سوریه باشیم.
روز یکشنبه طالبان در ادامه پیشروی برق آسای خود با کمترین مقاومت وارد کابل شد و نیروهای این گروه در ارگ حکومتی مستقر شدند و اشرف غنی رئیس جمهور غرب زده نیز از افغانستان فرار کرد.
پیشروی های طالبان در افغانستان در حالی بود که به گفته مقام های امریکایی بیش از 85 میلیارد دلار از بودجه 3 تریلیون دلاری که امریکا مدعی است از سال 2001 تا کنون در این کشور هزینه کرده صرف تشکیل ارتش, تجهیز و آموزش نیروهای آن شده است.
ارتشی به استعداد بیش از 300 هزار نفر و مجهز به انواع تسلیحات مدرن و توپ و تانک و نیروی هوایی مجهز به بالگرد وجنگنده که قرار بود به عنوان نیروهای محلی در مقابل نیروی 60 تا 80 هزار نفره طالبان ایستادگی کنند.
اکنون دو دیدگاه در خصوص پیشروی طالبان وجود دارد یک دیدگاه بر این نظر معتقد است که پس از 20 سال از اشغال افغانستان مردم این کشور به خوبی متوجه شده اند که اشغالگران با ادعای مبارزه با تروریسم و آوردن دموکراسی در افغانستان, سفره ای را برای خود ومزدورانشان گشودند تا به اسم افغانستان طی 20 سال گذشته 3 تریلیون دلار برای مردم امریکا هزینه بتراشند و آن را صرف شرکت های تسلیحاتی, امنیتی خصوصی و مزدوران داخلی کنند که مجری سیاست های دولت امریکا اعم از دموکرات یا جمهوری خواه در افغانستان باشند و اگر این 3 تریلیون دلار صرف ساختن افغانستان شده بود اکنون این کشور چنین وضعیتی نداشت.
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم اشرف غنی با تقلب فقط توانسته بود کمتر از یک میلیون رای بیاورد و با تقسیم قدرت با عبدالله عبدالله رئیس جمهور شود که این موضوع مشروعیت او را زیر سوال برده بود.
در چنین شرایطی از یکسو برای مردم یا ارتش افغانستان انگیزه ای وجود نداشت برای یک عده حاکمان فاسد جانفشانی کنند و در کنار این وضعیت داخلی در افغانستان, مقام های امریکایی نیز بارها اذعان کردند که دیگر برای آنها باقی ماندن در افغانستان هیچ منفعتی ندارد و بنابر این دلیلی برای ادامه حضور در این کشور وجود نداشت که نظامیان خود را در افغانستان حفظ کنند که این اعتراف از طرفی ادعای مبارزه با تروریسم و برقراری دموکراسی را نقض می کند و از طرفی مذاکره آنها با طالبان در دوحه را با این پرسش روبرو می کند که آیا این مذاکرات پوششی برای خروج آبرومندانه امریکا از افغانستان نبوده است؟
اگر این دیدگاه درست باشد که قرائنی نیز برای آن وجود دارد به نظر می رسد باید شکست راهبرد امریکا در افغانستان را به شکست راهبرد این کشور در منطقه تعمیم داد و با توجه به اینکه امریکا در عراق یا سوریه نیز به جز تامین منافع رژیم صهیونیستی منفعت دیگری ندارد و از طرفی با تهدید مقاومت ضد اشغالگری نیز روبروست باید انتظار داشت شاهد خروج امریکا از منطقه باشیم .
این انتظار در باره روابط امریکا با دیگر متحدانش که اشغال نشده اند نیز صدق می کند بطوریکه بارها ترامپ رئیس جمهور قبلی امریکا اعلام کرد که عربستان گاوشیردهی است که باید آن را دوشید.
اما بر اساس دیدگاه دوم معتقد است که خروج امریکا از افغانستان و توافقش با طالبان به منظور تمرکز بر چین و روسیه و ایجاد مزاحمت های امنیتی برای این دو کشور بعلاوه ایران است که بر این دیدگاه ایرادهایی وارد است.
یکی از این ایرادها دلیلی است که پیش از این در باره تلاش امریکا برای مستقر شدن در افغانستان در ارتباط با کنترل چین و روسیه مطرح می کردند که با بحث خروج از افغانستان برای تمرکز برشرق در تضاد است .
ضمن اینکه دیدگاه دوم معتقد که امریکا سعی کرده است که در توافق با طالبان این برگ را در اختیار خود بگیرد و از آن علیه منطقه استفاده نماید که هر چند نمی توان تلاش امریکا در این خصوص را نادیده گرفت اما با توجه به خصوصیات گروه طالبان و از طرفی مقتضیات منطقه و همکاری های کشورهای در معرض تهدید احتمالی و نقش دیگر گروههای سیاسی در ساختار قدرت در افغانستان بعید است که این تلاش ها و اهداف احتمالی با موفقیت روبرو شود.
در این ارتباط برخی به راه افتادن موج آوارگان و تهدیدهای امنیتی ناشی از آن اشاره می کنند که به نظر می رسد در این ارتباط می توان همانند ترکیه عمل کرد و کشورهایی که با موج احتمالی آوارگان روبرو می شوند با ایجاد مناطق حائل امنیتی در مناطق مرزی و کمک گرفتن از سازمان های بین المللی با این مشکل تا سروسامان یافتن اوضاع در داخل افغانستان مقابله نمایند.
-----------------------------------
رضا محمدمراد