فرزندان شاهد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با محمدشریعتمداری وزیرشان، دو معاون و مشاور وزیر در مجموعه فرهنگی تلاش دیدار کردند.
قرار قبلی ۹ ماه پیش بود.
درشرایط کووید، تعداد نفرات کمتر با فاصله گذاری اجتماعی و ماسک نشسته اند تا آخرین حرفهای دل خود را به وزیر بگویند.
نفر اول خطاب به شریعتمداری میگوید: دیشب برای تان شعری نوشتم، آن را جا گذاشته ام، اما بدانید آن قدربرای ما دوست داشتنی هستید که وقتی از این وزارتخانه بروید و قرار باشد در محل دیگری خدمت کنید میتوانید روی کمک تک تک ما حساب کنید، شما برای ما فراموش نشدنی هستید.
وزیر لبخند میزند و میگوید؛ شعری را که جا گذاشتهای از نگاه مهربانت خواندم.
یکی دیگر از فرزندان شاهد میگوید:" دلم میخواهد به ما بگویند شهید زاده. " کمی از درد دل هایش میگوید، از مسائل و مشکلات اداری.
شریعتمداری، تلفن همراهش را بر میدارد، شماره "جمشید انصاری"رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور را میگیرد و پیگیر یکی دو مورد اداری بچهها میشود. مسئول دیگری از زیر مجموعه وزارتخانه هم قول میدهد کمتر از یک هفته آینده موضوعهای مطرح شده را حل کند. این تماسهای تلفنی برای چند ین مورد در طول نشست اتفاق میافتد.
فضا، فضای کارمند- وزیر نیست. همه راحت حرف میزنند، بغض میکنند، میخندند.
یکی از بانوان همکار که پدرش شهید شده و خود مادر چند فرزند است از ارزش این نشست میگوید؛ اینکه در طول سالیان گذشته شریعتمداری تنها وزیری است که برای بار دوم در کمتر از سه سال، وقت گذاشته و پای حرفها و دردهایشان نشسته است.
دختران و پسران شاهد از شریعتمداری تشکر میکنند، چون در سایه مدیریت ویژه و خلاقانه او براساس آخرین ارزیابی شورای اجرایی فناوری اطلاعات کشور در دولت دوازدهم در بین ۱۶۶ نهاد دولتی و حکومتی رتبه اول خدمات دولت الکترونیک را کسب کرده اند. رتبه سه سال پیش وزارتخانه در جشنواره شهید رجایی ۷۳ بوده است. کسب رتبه اول شفافیت و برتر شدن وزارت تعاون، کارورفاه اجتماعی در دو بعد شاخصهای عمومی و تخصصی میان همه وزارتخانهها در این جشنواره از دیگر مواردی بود که بچهها به آن اشاره و افتخار میکنند.
از توسعه دولت الکترونیک و دیگر دستاوردها در مدت حضور او در این دوسال و نه ماه میگویند و از چنین نتایجی به خود میبالند.
سرحرف شان باز شده؛ به نوبت دست بلند میکنند. اول و آخر حرفهای شان یک عبارت مشترک است:" دعای خیر ما بدرقه راه شماست. "
همه دوست دارند حرف بزنند در این نشست خداحافظی.
بعضیها یواشکی با پشت دست پلک هایشان را پاک میکنند. بعضیها از دیده شدن اشکهای شان خجالت نمیکشند. بیش از سه ساعت ازشروع نشست گذشته است و وزیر با احساس به تک تک حرف هایشان گوش میدهد، دریک غروب مرداد.
شریعتمداری شعری از "قیصر امین پور " میخواند:
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
از دشواریهای کار در این حدود سه سال سخن میگوید و اینکه تمام توان خود را برای هرچه بهتر پیش بردن امور به کار گرفته است.
فروتنانه کاستیها را برعهده میگیرد. از زحمتهای بدنه کارشناسی، مدیران و معاونان خود تشکر میکند و قاطعانه تاکید میکند؛ اگر خلاقیت و تلاش تک تک این افراد نبود خیلی از اتفاقهای خوبی که در این مدت افتاد، هرگز رخ نمیداد.
وزیر با خنده و مزاح و البته تلخی محسوسی در کلام میگوید: این مجلس برای او مانند ترحیمی است که خود در آن حضور دارد.
شریعتمداری به بعضی از دستاوردهای وزارتخانه در این سه سال اشاره میکند؛ اگر خیلی از خدمات وزارتخانه غیر حضوری نمیشد مشکلات مردم بیشتر میشد.
او رضایت دل را مبنای محاسبه خداوند میداند و با اشاره به فایل صوتی ده دقیقهای که از برادر شهیدش و نیز اخیراً از سردار دلها، شهید سلیمانی دارد میگوید؛ اگر هفتهای چند بار این صداها را نشنود آن هفته برایش هفته نیست.
شریعتمداری با دشواریهای خانوادهای که سرپرست خود را در دفاع مقدس از دست داده است، بیگانه نیست، خود از خانواده شهداست، با رنجهای شان آشناست، رنگ سختیهای شان را میداند و میگوید؛ باید به داشتههای خود افتخار کنید. هرچه بیشتر تواضع کنیم بیشتر تکریم میشویم. به قول سلیمانی عزیز برای شهید شدن باید ابتدا در زندگی شهید بود تا ظرفیت شهادت ایجاد شود، شهدای ما ابتدا در این دنیا شهید شده و بعد به مقام شهادت رسیده اند.
گفت و شنود آن قدر صمیمانه است که حاضران دوست ندارند نشست تمام شود.
این دورهم بودن برای وزیرآن چنان ارزشمند و صمیمانه است که نشستهای دیگر خود را به تاخیر میاندازد.
در حیاط با او عکس یادگاری میگیرند.
شریعتمداری صمیمانه در کنارشان با خوشحالی در قاب عکاس میخندد. عکسی به یادگار گرفته میشود.
بچهها خداحافظی میکنند با دعای خیربرای او، برای بازگشت سلامتی به این سرزمین و توان خدمت هر روزه به مردم وطن شان.