روایت زندگی طلبه ای که موتور می خرد تا ماشینش را خرج آرمانش کند، همان موتوری که ارابه مرگ او و خانواده اش می شود.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، صبح روز چهارشنبه ۳۰ تیرماه خبری دردناک و غم انگیز در سایتها و فضای مجازی منتشر شد؛ «تصادف خونین موتورسیکلت با خودرو در بلوار الغدیر قم با ۵ فوتی».
۵ فوتی که مدتی بعد به ۶ فوتی افزایش یافت تا اعضای کامل یک خانواده متشکل از پدر، مادر و سه فرزند به همراه راننده خودرو در شب عید قربان، قربانی تصادفی مرگبار شده و روز عید قربان را ندیدند.
اما پس از مدتی مشخص شد که راکب موتورسیکلت که چهار عضو دیگر خانواده نیز به همراه وی بودند، «محمدحسین فرج نژاد»، پژوهشگر یزدی و از فعالان مجازی و استاد صهیونیسم پژوهی بود که به مقصد آخرت پر کشید، پرکشیدنی در اوج تنهایی و گمنامی و خلوص و عزت نفس و شرافت و سربازی بی ادعا برای اسلام ناب و رنج دیده.
خبری حاوی حجمی انبوه از اندوه و انفجار وسیع احساسات تلخ، برای همه کسانی که تمام آغازین تلاشهای محمد حسین را در رسانههای مکتوب و تصویری دیده اند؛ آن هم با دنیایی از حرارت و شور و شراره و اخلاص و پاکی و گمنامی او، در خاکریز بدون امکانات و بودجه رسانه انقلاب.
محمدحسین فرج نژاد که بود؟
مرحوم فرج نژاد متولد ۱۳۵۹ و اهل شهر ابرکوه در استان یزد بود. یک نیروی حزب الهی بسیار پرکار، به شدت متواضع و خوش برخورد بود و با وجود اینکه یک دانشمند و محقق بود، اما هیچگاه در برخوردهایش احساس غرور و تکبر نداشت.
وی عضو هیئت مدیره انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه علمیه قم، از اساتید سواد رسانه و فعالان عرصه پژوهش در حوزه صهیونیسم پژوهی بود و آثار فاخری از خود به یادگار گذاشت.
مرحوم فرج نژاد با اینکه سالها در حوزه قم سکونت داشت و مشغول درس طلبگی بود، ولی زادگاهش را فراموش نمیکرد و مدام با یزد ارتباط داشت و رفت و آمد میکرد. او در شهر یزد تشکیلات بزرگ تبلیغی و فرهنگی ایجاد کرده بود و جوانان دانشجو و طلبه را در آنجا آموزش میداد. برگزاری برنامههای منسجم و اردوهای آموزشی و تفریحی برای جوانان و دعوت از استادانی از قم و تهران از جمله برنامههای این مرحوم برای اعتلای نسل نوجوان و جوان یزدی بود.
بر جریان زرسالار جهانی یودی و رسانههای آن تسلط کامل داشت و از برجستهترین افراد این حوزه کشور به شمار میآمد، اما زندگی بسیار سادهای داشت و از وضع مالی خوبی برخوردار نبود و هر پولی که به دستش میرسید را در راه چاپ کتاب هایش یا کارهای فرهنگی مسیر ترویج اندیشه انقلاب اسلامی خرج میکرد.
وی از محققان و پژوهشگران برتر کشور در حوزه رسانه بود و آثار فاخری با موضوع رسانههای گروهی و صهیونیسم از خود به یادگار گذاشت که مهمترین این کتابها عبارتند از اسطورههای صهیونیستی در سینما، تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی (عرفان یهودی) در سینما و دین در سینمای شرق و غرب؛ مکاتب شرقی (هندو، بودا، لامائیسم، ...).
محمد حسین، این بچه یزدی خستگی ناپذیر
انتقال به قم و قرار گرفتن در فضای فرهنگی و علمی این شهر سبب شد تا فرج نژاد به صورت جدی وارد فضای رسانه شده و به فعالیت و قلم زنی در رسانههای مکتوب و الکترونیکی بپردازد.
توانایی در قلم زدن و اطلاعات انبوه و طلایی به ویژه در زمینه صهیونیسم پژوهی با استقبال رسانههای و نشریههای علمی مواجه شد تا هر جا که قرار بود مطلبی درباره صهیونیسم و سینمای آن منتشر شود، گزینه اول آنها این فرهیخته یزدی بود.
حسن طاهری از فعالان مطبوعاتی و استاد رسانه قم مهاجرت از یزد به قم و آغاز فعالیتهای رسانهای مرحوم فرج نژاد را چنین توصیف میکند: روزهای اول آمدنش از یزد به قم در سالهای نخستین دهه ۸۰ به جهت ارادتش و همشهری آقای مصباح بودنش، مسقیم آمد دفتر فصل نامه پویا، در کنار موسسه ایشان و یکراست و تند تند، سر خود را با همان حالت کج کرده و با لهجه غلیظ و شیرین از سینمای هالیوود و شیطان پرستان و سیطره اسراییل بر سپهر رسانههای عالم.
حرف زد و حرف زد و من مسحور و مفتون ادبیات لرزه دار و سرشار لهجه اش به او گفتم: خوش انصاف! همینها را بنویس، چرا نمینویسی و فقط میگویی؟ تو که از ته دل چنین با حرارت، حرف میزنی، قطعا هم میتوانی خیلی خوب بنویسی.
خندید و چند صفحه اطلاعات اولیه روی میزم گذاشت و گفت: حالا اول به این حرف هام گوش کن خب! بعد هم چه کسی این حرفها را چاپ میکند؟
به گونهای با هیجان سخن میگفت که انگار همان لحظه قصد نابودی تمام ارکان سینمای هالیوود و کنست اسراییل را داشت.
مطالبش را که دیدم با خنده و شوخی گفتم: ببین عزیزم، مطالبت حرف ندارد و عالی است. اما اول اسناد و منابع متن هایت را بیاور و دوم اینکه اطلاعات خوب را باید خوب بنویسی. به عنوان سردبیر فصل نامه پویا اعلام میکنم که از امروز هر مطلبی آوردی و هر چند صفحه شد، با آن دو ملاحظهای که گفتم، مشکلی برای انتشارش نیست. فقط مطالب را با موضوعات هر شماره نشریه منطبق و متنهای طولانی ات را هم کوتاه و در چند بخش تنظیم کن، با یک شروع و پایان جذاب؛ و از همان جا و آن روز شد، همکاری و آشنایی من و محمدحسین و جلسات هفتگی تحریریه و آموختن و نوشتن و گفتن.
چند اسم مستعار هم برگزید و تمام مطالبش را تا سال ۸۹ که در نشریه پویا بودم، بدون استثنا چاپ میشد، و در برخی شمارهها چندین مطلب از خود و شاگردانش در گروه رسانه.
لبخند رضایت از فرمان آتش به اختیار رهبری
محمدحسین فرج نژاد پس از مدتی، از یک فعال و نویسنده مطالب در رسانه به استاد و کارشناس خبرهای مبدل شد تا خود را به عنوان فردی صاحب نظر در مجامع علمی به ویژه صهیونیسم پژوهی بشناساند.
دغدغه او دیگر انتشار مطالبش در رسانهها نبود، چرا که قلمش از رسانه فراتر رفته تا ماهیت و توطئههای صهیونیسم جهانی خصوصا در عرصه رسانه و سینما را بیش از گذشته آشکارتر سازد.
خبرگزاری رسا از رسانههایی بود که مباحث تاریخ تطبیقی با تأکید بر شناخت مبانی اندیشه صهیونیسم جهانی را در دهه هشتاد در قالب جلسات آموزشی و پژوهشی راه اندازی کرد و مرحوم فرج نژاد در کارگاهها و دورهها شرکت و در ادامه بهعنوان پژوهشگر مقالاتی را از همین مباحث ارائه کرد.
بنا به گفته مدیرعامل این خبرگزاری، از آن سالها دو جلد کتاب تحت عنوان «تبار انحراف» و «مهار انحراف» به یادگار ماند که این ایدۀ اصلی آن کارگاهها و مباحث پژوهشی بود که جناب آقای فرج نژاد نیز در آن دورهها حضور و نقش پررنگی داشت.
حجت الاسلام محققی میگوید که این طلبه فاضل درباره نابسامانی و وضع آشفتهای که در جبهه فرهنگی انقلاب وجود داشت ابراز نگرانی و از بیتوجهی مسؤولان نسبت به رسانههای خودی ابراز ناراحتی میکرد تا اینکه فرمان آتش به اختیار از سوی مقام معظم رهبری صادر شد. در آن هنگام ابراز خوشحالی و رضایت میکرد و میگفت اگر یک نفر در میان مسؤولان فهم فرهنگی درستی داشته باشد، رهبر معظم انقلاب است.
به دلیل «سید شهیدان اهل قلم» خواندن شهید آوینی توسط رهبر انقلاب علاقه خاصی به این شهید داشت و مطالعه درباره شهید آوینی را به صورت گسترده دنبال میکرد. او از اینکه مجموعههایی از طلاب در حوزه علمیه به مطالعه آثار شهید آوینی پرداخته، اما خروجی نداشته است، گلایه داشت و یکی از دغدغه هایش بود.
بر این اساس برای گرفتن خروجی و محصول از مطالعه آثار شهید آوینی، از نقد محصولات فرهنگی و رسانهای از جمله محصولات ادبی و نقد فیلم و سریال شروع کرد و در این زمینه توانست به موفقیتهایی دست یابد.
شاگردانی که راهش را ادامه میدهند
کار او فقط به مطالعه و تحقیق و تالیف ختم نمیشد بلکه تربیت شاگردان را هم به عنوان یکی از وظایف خود میدانست و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
شاید اولین شاگردان وی در قم را چند جوان یزدی تشکیل میدادند که به تدریج به عنوان نویسندههایی صاحب قلم معرفی شده و در رسانههای مختلف مشغول بکار شدند.
این محقق یزدی یک گروه مطالعاتی از طلاب جوان را تشکیل داد که آثار شهید آوینی را مطالعه، بحث و فیش برداری میکردند و در ادامه وارد نقد فیلم و نقد ادبیات داستانی شدند. برگزاری دورههای تحلیل سیاسی برای طلاب و حتی دانشجویان در محیطهای فرهنگی هم از مهمترین فعالیتهای او بود.
سال ۸۸ که کشور را آتش فتنه فراگرفته بود هم بیکار ننشست و با تأکید بر اینکه اگر بتوانیم تحلیل سیاسی طلاب و جوانان را درست کنیم، خیلی از مسائل و مشکلات موجود در جامعه حل خواهد شد، در مباحث بصیرتی فعال شد و دورههایی را پایه گذاری و بهعنوان استاد در این دورهها شرکت میکرد.
علاقه خاصی به فیلم داشت، اما نه با رویکرد سینما شناسی و بررسی تازههای سینمای جهان، بلکه فیلمهایی که در آنها ردپایی از صهیونیسم جهانی و شیطان پرستی بود را در آن زمان که چیزی به نام اینترنت پرسرعت و دانلود وجود نداشت، در ویدیوکلوپها جستجو میکرد تا بتواند گامی بیشتر به سوی شناسایی و معرفی این پدیدهها بردارد.
با توجه به رویکرد مرحوم فرج نژاد در ورود به حوزهها به صورت جمعی، در زمینه نقد فیلم هم این رویه را ادامه داد به گونهای که از دورههای مختلف برگزار شده توسط محقق یزدی، نویسندگان و منتقدان سینمایی به جامعه معرفی شده که در جشنوارههای مختلف سینمایی حضور فعالانهای پیدا کرده و حتی آثار فاخر سینمای جهان را نقد میکنند.
به اهمیت سواد رسانهای به شدت آگاه بود و بر این اساس نقش مهمی در شکل گیری فرآیند سواد رسانه در حوزه علمیه ایفا کرد و از نسل اول و جزو پایه گذاران دانش سواد رسانه در حوزه علمیه بود.
جنونی به نام حقیقت جویی
یکی از دغدغهمندیهای این نویسنده و پژوهشگر موضوع صهیونیسمپژوهی بود. او ۳ کتاب در این زمینه نوشته است که هر کدام میتواند مرجعی برای شناخت صهونیسم باشد. «اسطورههای صهیونیستی در سینما»، «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی (عرفان یهودی) در سینما» و «دین در سینمای شرق و غرب» ۳ اثری است که او در این زمینه نوشته است.
وی صدها مقاله و محتوای علمی را در زمینه شناخت صهیونیسم بین الملل، توطئههای باشگاه جهانی صهیونیسم در کشورهای اسلامی، نفوذ تفکر جهانی یهودیت در مسیحیت و مباحث آخرالزمانی را جمع آوری کرده بود و این مساله زمینهای شد تا تاسیس باشگاه صهیونیسم پژوهی و پایگاه صهیونیسم شناسی با عنوان «تیه» را در خبرگزاری رسا دنبال کند.
فرج نژاد فیلمهای تولید هالیوود و محصولات فرهنگی پرفروش در جهان را با محوریت کنشگری صهیونیسم جهانی و ردپای این تفکر در این آثار مورد نقد قرار میداد و بر این اساس بود که کتاب «اسطورههای صهیونیستی در سینما» را به رشته تحریر درآورد، کتابی که برخی از آن به عنوان کتاب منحصر به فرد در این حوزه یاد میکنند.
محمدرضا محقق نویسنده و استاد و منتقد سینما میگوید که این کتاب مهمترین تالیف مرحوم فرج نژاد به شمار میآید و علاوه بر اینکه کار بسیار تمیز و شایان توجهی انجام داده است، به نظر میرسد کشفیاتی نیز در آن وجود داشته باشد.
وی یکی از مهمترین ویژگیهای این نویسنده یزدی را جنون حقیقت جویی عنوان کرده و ادامه میدهد: محمدحسین روحیه محققانهای داشت و در حوزههای مختلف به ویژه صهیونیسم پژوهی به معنای واقعی یک محقق بود. او یک جنون حقیقت جویی داشت که با استعداد شگرف در تحقیق بهم آمیخته شده و روحیه عجیبی در وی ایجاد کرده بود.
خستگی ناپذیر در مسیر تحق اهداف انقلاب
«اخلاص، تواضع و ساده زیستی» مهمترین ویژگیهای اخلاقی فرج نژاد بود که دوستان و نزدیکان و همکاران او به آن اذعان دارند.
دوستانش او را نیرویی حزبالهی، دانشمند و محقق میدانستند که لحظهای آرام و قرار نداشت، متواضع و خوشبرخورد بود و برای ترویج آرمانهای انقلاب لحظهای دست نکشید.
با وجود ساده زیستی و قناعت در زندگی، به هیچ وجه در مسائل علمی و پژوهشی اهل قناعت نبود بلکه یکی از مشخصات بارز ایشان، تلاش بی وقفه در این قبیل مسایل بود، ضمن آن که همه کسانی که او را از نزدیک میشناختند، تصدیق میکنند که مرحوم فرج نژاد در مسائل علمی و کارهای پژوهشی، بسیار دقیق، حساس و پیگیر بود.
از سوی دیگر به هیچ وجه اهل منفعت طلبی و تنبلی و راحت طلبی نبود. یکی از جملات همیشگی اش این بود که باید در مسیر تحقق اهداف انقلاب و مطالبات و منویات حضرت آقا، بسیار جدی و خستگی ناپذیر به کار ادامه داد و از مشکلات و سختیها کلافه نشد.
حسن طاهری از استادان برجسته نویسندگی در قم میگوید: زمانی که توجه چندانی به مساله گروههای نوظهور نمیشد، به همراه محمدحسین کار تحقیقاتی گستردهای را انجام داده و بر این اساس یکی از شبکههای تلویزیونی با بنده تماس گرفت و درخواست داشت تا در برنامهای مرتبط با این پدیده حضور داشته باشم. با توجه به اینکه امکان حضور در برنامه برای بنده وجود نداشت، محمدحسین را پیشنهاد دادم و قبل از اینکه برنامه سازان تماس بگیرند با او صحبت کردم و بدون درنگ پاسخ داد که «کار برای خداست چرا در برنامه حضور نیابم».
گرچه در برخی حوزهها صاحب نظر بود و شاگردانی نیز پرورش میداد، اما تواضعش مثال زدنی بود و پیوند تواضع و اخلاص سبب میشد تا هر جا احساس میکرد به او نیاز دارند، بدون هیچ منت و درخواست مادی حضور مییافت و تا زمانی که موضوع به نتیجه نمیرسید، آرام نمینشست.
یکی از همکاران رسانهای میگوید: جهادگر بودن ایشان که شبانه روزی تلاش میکردند نیز مثال زدنی بود. یادم نمیرود که در یکی از همکاریهایی که ما خدمت ایشان داشتیم، تا ساعت ۳ و ۴ نیمه شب با جدیت پای کار میآمد و سر از پا نمیشناخت.
یکی دیگر از همکاران میگوید که گاهی از اینکه به محمدحسین پیشنهاد همکاری میدادیم، پشیمان میشدیم، چون همه توان و دغدغه خود را تا رسیدن به نتیجه متمرکز میکرد و به گونهای فعالیت میکرد که ما خسته شده و از او عقب میافتادیم.
سعید مستغاثی، منتقد سینما که در زمینه هالیوود و نفوذ صهیونیسم بر سینمای غرب، صاحبنظر است، در صفحه اجتماعی خود درباره فرجنژاد نوشت: «وقتی با او برخورد میکردی، انگار نه انگار که علاوه بر حوزه علمیه و دروس حوزوی، در دو سه رشته دانشگاهی هم تحصیلات عالی دارد و چندین مسئولیت تحقیقاتی و رسانهای برعهده اوست. باصفا بود و خوشمشرب و اهل شوخی و بذلهگویی بود، ولی در عین حال در مسائل مبرم جامعه و به خصوص وضعیت فرهنگی آن، خیلی جدی بود و عصبی میشد و جوش میزد.
رفیعالدین اسماعیلی که در بسیاری از مطالعات و کتابهای آن مرحوم شریک بوده است، هم در صفحه شخصی خود چنین نوشت: از مشی سادهزیستی او بگویم که دوست نداشت هیچ وقت تغییرش دهد یا از کمکهای مالی که امروز فهمیدیم به دیگران میکرده است؛ از کمک به فقیری که روبهروی محل کارمان بود بگویم که هر روز از او جوراب میخرید تا لبخند را بر لبان او ببیند یا از غصهها و ناراحتیهایی که از فقر مردم کشور داشت؛ از امید و شوقی که برای آینده داشت بگویم یا از غصه و غمی که برای مردم داشت؛ از دغدغه او برای آموزش دانشجویان و طلاب بگویم یا از سخنرانیهای جدی و با دغدغه برای شاگردانش؛ از لبخندهای زیبایش بگویم یا از عذرخواهیهای پس از ناراحتیهایش؛ از شوخطبعی او بگویم یا از جوش زدنهای او برای مردم و کشور؛ از ولایتمداری او بگویم یا از روحیه ضداشرافیگری و ضدصهیونیستی او».
دلی که کینه در آن جا ندارد
فرج نژاد دلی به وسعت دریا داشت، دریایی که کینهها را با موج مهربانی و دوستی میشست و کنار میزد.
اختلاف نظر و دیدگاه هیچگاه سبب نمیشد تا دوستی با دیگران تحت تاثیر قرار بگیرد بلکه نظرات و انتقادات خود را به صورت محترمانه به دیگران منتقل میکرد و انتقادها را با دلی وسیع میپذیرفت.
سال ۹۰ در یکی از خبرگزاریهای قم با فرج نژاد همکار بودم و در جلسات تدوین چشم انداز خبرگزاری که در شبهای ماه مبارک رمضان برگزار میشد، حضور داشتیم. یکی از ویژگیهای برجسته وی در جلسات این بود که دیدگاه خود را مطرح و از آن دفاع میکرد، اما هیچگاه اصراری نداشت که حتما دیدگاهش غالب شود.
در یکی از این جلسات با مسئول جلسه دچار اختلاف نظر شد و اعتقاد داشت که نظر طرف مقابل درست نیست، اما مسئول جلسه بر مواضع خود پافشاری میکرد و میگفت که من مسئول جلسه هستم و نظر نهایی با من است.
اختلاف بالا گرفت و فرج نژاد که با وجود مشغلههای فراوان در این جلسات حضور مییافت، با ابراز ناراحتی از مواضع مسئول جلسه از اتاق خارج شد.
گمان کردم که محمدحسین دیگر هیچگاه با آن فرد صحبت نخواهد کرد، اما روز بعد با کمال تعجب دیدم که با همان لبخند و نگاه ساده همیشگی در حال صحبت کردن دوستانه با کسی است که دیروز به شدت ناراحتش کرده بود.
اندیشمندی که وسیله نقلیه ندارد
استاد، نویسنده، محقق، پژوهشگر ضد صهیونیستی، مولف چندین کتاب، عضو هیات مدیره انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه علمیه و....
همه این عناوین و ویژگی برای کسی است که حتی وسیله نقلیه ندارد و مجبور بود با یک موتورسیکلت به همراه اعضای خانواده تردد کند، موتور که سرانجام ارابه او و خانواده اش به سوی مرگ شد.
یکی از رفقای ایشان میگوید: اخیراً به او گفتم چرا ماشینت را فروختی؟ گفت، چون هر جا رفتم هزینه چاپ کتابم را ندادند و، چون موضوعش را برای جبهه انقلاب لازم میدانستم، مجبور شدم ماشینم را بفروشم و هزینه کنم. موضوع کتاب ایشان در مورد دسیسهها و برنامههای صهیونیست بود.
عدم توجه و حمایت از پژوهشگری پرکار که در زمینه صهیونیسم و شناخت ابعاد نفوذ صهیونیسم، به چهرهای شاخص و مرجعی معتبر تبدیل شده بود، نشانهای از ضعف نهادهای فرهنگی در بهرهگیری از نیروی انسانی کارآمد و حفظ آنهاست.
بیشک مرحوم فرجنژاد اولین یا آخرین پژوهشگری نبود که بدون حمایت مالی نهادهای فرهنگی، به صورت خودجوش دست به تحقیقات زده و نتایج تحقیقات خود را به وسیله سرمایه شخصی منتشر کرده است، این نکته نشان دهنده مسیر اشتباهی است که پژوهش و تولید علم در ایران به خصوص در حوزه علوم انسانی در پیش گرفته است.
آغازی دگر باید تو را
در روز خبرنگار، قلم بدست گرفته و خوبیهای او را به رشته تحریر درمی آورم؛ خبرنگار و فعال رسانهای که با وجود تخصص و قلم و تلاش خستگی ناپذیر و اخلاصش در گمنامی بسر برد تا اینکه مرگ، نام او را بر زبانها جاری کرد.
سالها او را در مراسمهای روز خبرنگار میدیدم که با همان لبخند ساده و دلنشین همیشگی در گوشهای از سالن نشسته است؛ لبخندی که دیگر هیچ کس آن را نخواهد دید.
او پس از سالها قلمش را بر زمین گذاشت، اما قلمهایی را پرورش داده که راهش را ادامه خواهند داد و همچنان بر طبل رسوایی صهیونیسم جهانی میکوبند.
محمدحسین پس از قرائت دعای عرفه در حرم مطهر حضرت معصومه به همراه اعضای خانواده به آسمانها پرکشید؛ شاید دعایش در این روز این بوده که «خدایا من و خانواده ام را عاقبت بخیر کن» و چه عاقبت بخیری بهتر از اینکه نوای العفو را در روز عرفه سر دهی و با دلی آرام به سوی پروردگارت پربکشی.
حالا او با همسر و همرزم همیشگی و سه دسته گل زیبایش، پروازی را آغاز کرده اند به سوی آسمان بی پایان و بی نهایت ابدیت و ماییم در فراقش، با زمزمه زیر لب:
در تو پایان نیست، آغازی دگر باید تو را
گر ره آسان نیست ، پروازی دگر باید تو را
نویسنده: محمدرضا جایروند