این روزها در اطرافیان خود زوجهای زیادی میبینیم که به تک فرزندی یا دو فرزندی روی آوردهاند.
امروز هم ۱۴ مرداد به عنوان روز خانواده در تقویم ثبت شده است؛ به همین مناسبت، در این یادداشت خانوادههای چندفرزندی و تک فرزندی را بررسی کردهایم.
حسرت خاله و عمه شدن یا عمو و دایی شدن به دل خیلی از همین خانوادههای امروزی مانده و خانوادههای تک فرزندی که هیجان و شادی جمعهای زیاد و دوست داشتنی خانه را تجربه نکرده اند.
باید بدانیم مایل نبودن خانوادهها به فرزندآوری یا داشتن بیش از یک فرزند، صرفنظر از دلیل این عدم تمایل، آسیبهای قابلتوجهی را به فرزندان چنین خانوادههایی وارد میکند.
تنهایی و انزوا یکی از مهمترین آسیبهایی است که فرزندهای چنین خانوادههایی تجربه میکنند، کودکانی که فضای مجازی و بازیهای موبایلی و رایانهای را بهعنوان اولین دوست و برادر و خواهر خود به شمار میآورند. این تک فرزندان در مقایسه با کودکانی که در خانواده چند فرزندی رشد کردهاند، از مهارتهای اجتماعی و فردی کمتری هم برخوردارند و بیشتر از سایر کودکان در معرض آسیبهای فرهنگی و اجتماعی قرار میگیرند.
محروم بودن از مشورت، محروم بودن از دوست و رفیقی که جزئی از خانواده اوست، ضعف در انجام کار گروهی، ضعف در برقراری ارتباط با جامعه و در نتیجه، ضعف در مدیریت زندگی، ضعف در مدیریت اختلافنظرها و اختلافسلیقهها، ضعف در یادگیری و مواردی از این دست، تنها برخی از آسیبهایی است که گریبان کودکان خانوادههای تکفرزند را در حال و آینده میگیرد و این رویه جامعه را سرشار از افرادی بدون مهارتهای فردی و اجتماعی میکند.
بر اساس گفتههای بسیاری از روان شناسان و جامعه شناسان، احتمال گرایش به انحرافات جنسی، در فرزندانی که تکفرزند محسوب میشوند و دائم در خانه تنها هستند، بسیار بیشتر از خانوادههای چند فرزند است و این کودکان زودتر از دیگران با بلوغ روانی و جنسی مواجه خواهند شد.
در خانوادههای چند فرزندی اوضاع شکل دیگری است؛ فرزندان بسیاری از نیازهای عاطفی و روحی را برای برادر یا خواهر خود تأمین میکنند و حتی دعواهای پیشآمده در میان فرزندان که در نهایت با آشتی و گذشت همراه است، به کسب مهارتهای زندگی کمک میکند.
در خانوادههای چند فرزندی علاوه بر اینکه مادر در تربیت فرزند دوم به بعد خود، راحتتر عمل میکند، سایر فرزندان نیز به کمک والدین در تربیت فرزندان کوچکتر میآیند. به بیانی دیگر، دختران بزرگتر و پسران بزرگتر در همان سن خردسالی یا نوجوانی، کمکدست والدین خود به تربیت خواهر و برادر کوچکتر میپردازند و بدین ترتیب، نقشِ «مادری» و «پدری» را از همان سن کم تمرین میکنند و با بسیاری از پیچوخمهای تربیت فرزند از همان سن خردسالی آشنا میشوند و در ادامه چنین فرزندانی در جامعه و در ارتباط با سایر مردم نیز ارتباطات اجتماعی قویتر و سالمتری خواهند داشت.
زهرا شفیعی