نتایج یک پژوهش نشان میدهد دانشآموزان در سه مهارت نوشتن، شنیدن و سخن گفتن از سطح ناتوانی عبور کردهاند و ضعیفترین نتیجه مربوط به مهارت خواندن است، دبیران ادبیات فارسی دوره متوسطه دوم درباره دلایل ضعف دانشآموزان در این درس توضیحاتی میدهند.
علاوه بر نتایج آزمون بین المللی تیمز که حکایت از ضعف عملکرد دانش آموزان ایرانی در دو درس ریاضی و علوم دارد (در ریاضیات پایه چهارم ایران با نمره ۴۴۳ در بین ۵۸ کشور در جایگاه ۵۰ قرار دارد. در علوم پایه چهارم نیز ایران با نمره ۴۴۱ در جایگاه ۴۸ قرار دارد. در آزمون پایه هشتم نیز ۳۹ کشور حضور داشته اند که ایران در جایگاه ۲۹ قرار دارد)، اخیراً پژوهشی توسط خانم مریم دانشگر، مدیر بخش آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی انجام شده است که نشان میدهد، دانش آموزان ایرانی به زبان فارسی هم تسلط ندارند و دانش آموختگان مدارس دست کم در سه مهارت نوشتن، شنیدن و سخن گفتن موفق به دریافت امتیاز کمینه و عبور از سطح ناتوانی شده اند.
در این پژوهش جامعه آماری ۲۸۲ پسر و ۳۲۷ دختر در سه رشته تحصیلی انسانی، تجربی، ریاضی پایه دوازدهم بررسی شده اند، بهترین نتیجه به مهارت نوشتن و ضعیفترین نتیجه به مهارت خواندن تعلق یافته است؛ از نظر رشتههای تحصیلی، گروه تجربی در بهترین وضعیت و با فاصله اندکی رشته ریاضی قرار گرفته است. گروه علوم انسانی با فاصله به نسبت زیادی از این دو قرار دارد و در تمامی مهارتها ضعیفتر از سایر رشتهها عمل کرده است. رشته انسانی در تمامی مهارتها ضعیفتر از سایر رشتهها عمل کرده است و، چون در تمام شاخههای علوم انسانی توانش زبانی مهمترین ابزار بحث، تحلیل و ارائه نظر است، ضعف دانش آموختگان علوم انسانی را در مهارتهای زبانی باید جدی گرفت.
عملکرد ضعیف در خواندن
نتایج بررسی متخصصان در بخش خواندن نشان میدهد، تنها ۳۰ درصد یعنی کمتر از یک سوم جمعیت دانش آموختگان قادر هستند آموزشهای ادبی خود را کاربردی کنند و در راستای بیان مفاهیم و تجربههای اجتماعی عصر خود از آنها بهره بگیرند.
در بخش نوشتن، کمتر از نیمی از دانش آموزان حدود ۴۶ درصد توانایی مکتوب کردن اندیشهها و افکارشان را دارند بیشتر دانش آموزان درباره پایان دوره متوسطه قادر نیستند نیازهای نوشتاری خود را برطرف کنند و در نوشتن صحیح متون امروزی از نظر املا و دستور زبان تسلط ندارند.
در بخش شنیدن، فقط نیمی از دانش آموختگان قادر به درک پیام صحیح و دقیق گوینده اند.
در بخش سخن گفتن، دانش آموختگان توانایی اظهار نظر مستدل و نقد یک نوشته را ندارند، دارای تسلط کافی برای استفاده از زبان معیار در بیان افکار و اندیشهها نیستند.
در همین رابطه با دو نفر از دبیران ادبیات فارسی دوره متوسطه دوم گفتگو داشتیم تا نظر آنها را درباره دلایل ضعف و عدم تسلط دانش آموزان به زبان فارسی جویا شویم.
غلامرضا شمسی دبیر ادبیات متوسطه دوم معتقد است که سه کتابِ فارسی، نگارش و علوم و فنون ادبی از سال ۱۳۹۵ برای تدریس در مدارس متوسطه دوم تألیف شد که از همان زمان نقدهای شفاهی و کتبی فراوان پیرامون روش تألیف این کتابها به مؤلفان ارائه شد و با اصلاح برخی موارد جزئی، چارچوب کتابها حفظ شد و تغییر اساسی برای بهبود کتابها صورت نگرفت.
نظر معلمان شنیده نمیشود
وی افزود: مؤلفان کتاب فارسی، نگارش و علوم و فنون ادبی تاکنون علاقهای به شنیدن نظر معلمان اهل قلم و منتقد نشان نداده اند و گویی بر این باورند که «موسی به دین خود و عیسی به دین خود». معلمان ادبیات فارسی نیز در فضای بی تفاوتی مؤلفان و سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی نسبت به اشکالات موجود کتابهای فارسی ناچار به سکوت روی آورده اند.
این دبیر ادبیات برخی اشکالات تألیف کتابهای درسی فارسی متوسطه دوم را اینگونه شرح داد: فقدان توضیح علمی روش تألیف و فصل بندی کتابهای فارسی: روش علمی تألیف کتابهای درسی ایجاب میکند که دلیل اتخاذ هر شیوهای از تألیف کتاب به مخاطب گزارش شود. این موضوع از این نظر ضرورت دارد که مخاطب ضمن قضاوت در خصوص درستی یا نادرستی روش کار مؤلف یا مؤلفان، روش کار علمی نوشتن یا تألیف را به شیوه عملی از مؤلفان میآموزد. در کتابهای نظام قبلی آموزش متوسطه این موضوع رعایت شده بود و در ابتدای کتاب ادبیات فارسی یک توضیحی در مورد روش تقسیم بندی متون ادبی در جهان ذکر شده بود و فصل بندی کتابهای ادبیات فارسی متوسطه را بر همان اساس ذکر کرده بود، طبیعتاً دانش آموزان میدانستند که چرا کتاب ادبیات فارسی بدان شیوه فصل بندی شده است و بر اعتماد آنها به مؤلفان و روش تألیف کتاب با چنین رویکردهایی افزوده میشد، اما دانش آموزان در کتابهای فارسی جدیدالتألیف با مجموعهای از متون مواجه میشوند که به سلیقه مؤلفان و بدون هیچ معیار و شیوهای کنار همدیگر منتشر شده اند و گویی روشی در تألیف متون ادبی و هدف کلانی از مطالعه این متون وجود ندارد. این اشکال در درج «کارگاه متن پژوهی» این کتابها نیز وجود دارد یعنی هیچگاه به دانش آموز گفته نشده است که چرا هر یک از متنها را از نظر زبانی، ادبی و فکری تحلیل میکند یعنی هیچ گاه به دانش آموز گفته نشده است که برای نقد و ارزیابی هر متن ادبی میتوان آن را در سه لایه تحلیل و نقد کرد تا سطح کیفی آن متن مشخص شود و به همین دلیل «کارگاه متن پژوهی» متنها در کتابهای فارسی برای دانش آموزان کارکرد روشن و دلیل خاصی ندارد و گویی برای پُر کردن خلأها و برای «خالی نبودن عریضه» هستند.
متنهای نا همگون در کتابهای فارسی: استادان ادبیات فارسی از جمله دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، چهار ویژگی را برای شاهکارهای ادبی نام برده اند که عبارتند از: ماندگاری در طول زمان، بلاغت والا، زبان ادبی غنی، اندیشه گسترده و عام بشری. با این چهار معیار میتوان متون ارزنده و جذاب ادبی را شناسایی و برای دانش آموزان انتخاب کرد. متأسفانه حدود ۳۰ درصد متون کتابهای فارسی متوسطه دوم با شاخصههای یادشده ارزش ادبی درجه سه دارند و ناهمگونی عجیبی در گزینش این متون وجود دارد. به عنوان نمونه میتوانید نثر درس «از پاریز تا پاریس» و یا «کویر» را با درس «آن شبِ عزیز» در کتاب فارسی دوازدهم مقایسه کنید تا این فراز و فرود عجیب را دریابید. در تألیف کتابهای فارسی متوسطه دوم اصرار عجیبی برای نقل آثار مشکوک و درجه چندم شعرا وجود دارد، مثلاً در ابتدای کتاب فارسی دهم شعری نامعتبر از عطار نیشابوری نقل شده است که برغم ارجاع به کتاب «الهی نامه» در این کتاب وجود ندارد یا به جای نقل یکی از شاهکارهای نیمایوشیج در حوزه شعر نو، یکی از اشعار او در قالب سنتی نقل شده است که از نظر زبانی و ادبی سستیهای فراوان دارد یا به جای نقل یکی از زیباترین غزلیات حافظ شیرازی به درج اشعار درجه دو او مبادرت شده است که طبیعی است هیچ یک از این آثار ضعیف در ذهن و زبان دانش آموزان این مرز و بوم جای نگیرند و یکی از مهمترین اهداف مطالعه متون ادبی در تدوین و تألیف این کتابها مغفول شود.
تیرگی عمده متون: در نظریات معنی شناسی هرگاه متنی حاوی مفاهیم یأس آور و عاری از شور و نشاط باشد متن تیره نامیده میشود. بررسی متون کتابهای فارسی متوسطه دوم نشان میدهد که این متنها عاری از هر شور و نشاطی هستند و عمدتاً به مفاهیمی از قبیل مرگ عرفانی یا مرگ جسمانی و جنگ، جدال و اسارت اشاره دارند به همین دلیل در کلاسهای درس با استقبال دانش آموزان مواجه نمیشوند.
حذف نظریات زبانشناسی: علم زبانشناسی و روشهای تحقیق این علم بر بسیاری از علوم تأثیر مهمی نهاده است و آشنایی با این دانش و برخی از تعاریف اولیه اش از ضرورتهای علمی برای دانش آموزان متوسطه دوم است که در کتابهای جدیدالتألیف به کلی نادیده گرفته شده است و دانش آموزان را از فراگیری علوم جدید همپایِ دانش آموزان کشورهای جهان محروم ساخته است. امید که مؤلفان برای نقل برخی از تعاریف ابتدایی علم زبانشناسی در کتابهای درسی اهتمامی جدی به خرج دهند. پراکندگی مباحث دستوری: مباحث دستوری در ۶ کتاب فارسی متوسطه اول و دوم پراکنده شده اند که انسجام ذهنی دانش آموزان را در فراگیری این نکات از بین برده است.
متأسفانه دانش آموزان متوسطه اول به فراگیری این نکات توجه لازم را ندارند و در نتیجه با ورود به متوسطه دوم اشکالات متعددی در یادگیری مباحث دستوری دارند و به همین دلیل در تستهای آزمونهای تحصیلی نیز دانش آموزان مدارس عادی با مشکلات فراوان مواجه هستند، پیشنهاد میشود که مباحث اصلی دستور زبان فارسی در کتابهای متوسطه دوم نقل شود تا امکان آموختن برای دانش آموزان آسانتر شود و از یکی از صاحبنظران شاخص و نامبردار در حوزه دستور زبان فارسی دعوت به همکاری شود. این معلم ادبیات فارسی در پایان گفت: باور بنده بر این است که در تألیف کتابهای درسی فارسی متوسطه دوم نوعی شتابزدگی و فقدان جدّیت لازم رخ داده است و با صرف زمان مناسب و بهره گیری از نظر استادان مطرح ادبیات فارسی کیفیت کتابها بسیار بهتر خواهد شد.
*دانش آموزان هیچ مهارت ادبی و زبانی را نمیآموزند
آقای حسین طریقت دبیر ادبیات متوسطه دوم معتقد است که در نظام قدیم، ادبیات فارسی دو کتاب داشت، متنهای ادبی، شعر و... در کتاب «ادبیات» و دستور، املا و زبانشناسی در کتاب «زبان فارسی»، اما با روی کار آمدن نظام جدید آموزشی، کتابها در ساختار و محتوا دچار تغییر شد.
وی افزود: تمام مباحث اعم از متنهای ادبی، شعر، دستور، املا و ... در یک کتاب با عنوان «فارسی» جمع شد، اولین چالش کتاب، طرح همین مباحث گوناگون بود مؤلفان با توجه به محدودیت صفحات کتاب، مباحث را فشرده و با تعاریف کلی در کتاب گنجاندند.
این دبیر ادبیات گفت: هر مبحث دستوری نکات و تبصرههای بسیاری داشت که مؤلفان از خیر آن گذشتند، در بخش آرایههای ادبی نیز این رویه انجام شد، هر آرایه ظرائف و پیچیدگیهای خاص خود را داشت که در کتاب ذکر نشد، چالش کتاب از همین جا آغاز شد، محتوای آموزشی کتاب ساده و کلی بود، ولی دانش آموزان در آزمون سراسری با سؤالات دشواری رو به رو شدند، طراحان سؤالات بخش ادبیات سراغ نکات ریز و جزئیات هر بحث رفتند یعنی مواردی که در کتاب مطرح نشده بود.
وی بیان کرد: دانش آموزان در طی ۱۲ سال هیچ مهارت ادبی، زبانی و ... نمیآموزند آنان فقط در پی کسب مهارت تست زنی و یادگیری شگردهای پاسخگویی به تستهای دستور و آرایههای ادبیات، در کتاب فارسی متنهایی برای تقویت مهارت خواندن با عنوان روان خوانی گنجانده شده، متنها بیشتر داستانی است بعد از متن هم چند پرسش درک مطلب مطرح میشود تا میزان درک دانش آموز را بسنجد، هدف کتاب و مؤلفان التذاذ ادبی و تقویت درک و فهم دانش آموزان است، تأکید شده از این متنها در امتحانات پرسشی طرح نشود، یعنی روان خوانیها خارج از حوزه ارزشیابی است تا دانش آموز بدون دغدغه نمره و امتحان این متنها را بخواند و لذت ببرد، اما سازمان سنجش بدون توجه به این هدف آموزش و پرورش، روانخوانیها را نیز وارد سؤالات کنکور کرده است دانش آموزان با این روانخوانی نیز مانند بقیه متنهای کتاب برخورد میکنند، یعنی خواندن جزئیات و پیدا کردن نکات ریز دستوری و زبانی برای پاسخ دادن به سؤالات کنکور، خواندن برای یادگیری و لذت ادبی انجام نمیشود بلکه میخوانند تا بتوانند به سؤالات آزمون سراسری پاسخ دهند.
آقای طریقت متذکر شد: تألیف کتب درسی در یک دایره محدود و بسته انجام میشود، معلمان، پژوهشگران و صاحبنظران را به آن جمع راهی نیست بعد از تألیف کتاب و قبل از چاپ، در طرحی موسوم به «اعتبارسنجی» فایل pdf کتاب را در اختیار معلمان قرار میدهند تا اشتباهات و کاستیهای کتاب مشخص شود سپس دفتر پژوهش کتب درسی ادعا میکند که در تألیف کتاب درسی همه دیدگاهها و همه معلمان مشارکت داشتند.