سقفشان آسمان است و فرششان زمین؛ عشایری که دغدغهی چاردیواری ندارند و هر جا که منظره اش سر سبز و زیبا باشد و آبی در دسترس، چادرسیاه هایشان را برپا میکنند و زندگی را زندگی.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ شنیده بودم که صبحِ دامنههای کوه در تابستان، خنکای دلچسبی دارد؛ حس خوبی
بنابراین تصمیم گرفتم صبح زود، آفتاب نزده، برای تجربهی این حس متفاوت و البته برای دیدن قشری مولد و بی نام یک روز را مهمانشان شوم و در گزارشی پای گفتههای نشنیده شده و ناگفتههای بسیارشان بنشینم.
به منطقهی جنگلی" دالاهو " رفتم. منطقهای که مردم در زبان محلی به آن " دالاب" میگویند.
این جا اولین چیزی که نظرم را جلب میکند، سرخی آفتابِ اول صبح و بالا آمدنِ خورشید از پشت کوهی ست که انگار هر دوی آنها در چند قدمی تو قرار گرفته اند.
لذت صبحِ دامنهی کوه بیشتر از چیزهایست که شنیده بودم. وزش نسیم خنک صبحگاهی از لابه لای شاخ و برگ درختان صورتت را نوازش میکند. خوشحال هستم که این حس به سرنوشتِ خیلی از زیباییهایی که در زندگی هرگز آن را تجربه نمیکنیم، مبتلا نشد و آمدم. راستی تا به حال فکر کردید صبح انواع مختلفی دارد که دیدنش شاید به اندازهی ارزش زندگی باشد؟!
صبحِ کنار دریا، صبح کویر، صبح جنگل، صبح قلهی کوه و همینطور زیباییهای دیگرِ زندگی که معمولاً مثل صبح هایش حتی یک بار هم آنها را تجربه نکرده ایم.
زیبایی دیگری که " دالاهو" تو را به صرف آن دعوت میکند، انبوه درختان سرسبز بلوط است. به این منطقه که وارد میشوی صف طولانی درختان ایستادهی بلوط به شما خوش آمد میگویند. درختانی که در دوران جنگ تحمیلی سایهی پرمهرشان را بر سر مردم انداخته بودند و هر کس با برپا کردن یک چادر در زیر سایه آنها در حقیقت به بلوطهای کهنسال پناه آورده بود.
به این جا که میآیی، انگار بلوط زبان باز میکند و با ما خاطرات آن روزهایمان را ورق میزند. صدای تاب بازی بچههایی که در نبود همهی اسباب بازی هایشان طنابی را بر شاخههای آن میبستند و در هوای گرمی که با عبور از لابه لای شاخ و برگها خنک میشد در هوایی مطلب تاب میخوردند، هنوز به گوش میرسد؛ اما بلوط امروز هم برای عشایر کوچرو کارت دعوت میفرستد. چادرنشینانِ دامدار انگار بدون این درختان سخاوتمند نمیتوانند زندگی کنند.
حالا سفیدی صبح در تمام کوه و میان درختان جنگل منتشر شده است. " نادرِ ۶۰ ساله" در حال باز کردن درِ آغلِ حصیری است
ما را به سیاه چادری که مخصوص پذیرایی از مهمان است و در حقیقت اتاق پذیرایی محسوب میشود، دعوت میکنند؛ اتاقی که با قالیهای دستباف و صنایعی که حاصل هنر دستان خودشان است تزیین شده و ذهنها را به گذشتهها و سنتهای شیرین این دیار میبرد.
آنها سفرهای از جنس صمیمیت و بی آلایشی پهن کردند و با کره، شیر و پنیر محلی از ما پذیرایی کردند. عروس خانواده برای صبحانه نان گرم پخته بود و میگفت این کارِ هر روز اوست.
بعد از صبحانه "کربلایی نادر" گلهی ۲۰۰ رأسیِ گوسفندانش را به چرا برد و من با خانمها همراه شدم. "سکینه بانو" که مادر خانواده است، میگوید: صبح زود شیر این تعداد گوسفند را دوشیده و حالا باید تا مردها برمی گردند غذا را هم آماده کند.
دختربچهها هم مشغول شستن ظرف و ظروف صبحانه و نظافت چادرها و آغل میشوند در این جا هر سیاه چادر یک واحد تولیدی است.
"سکینه بانو" این حجم از شیر دوشیده شده را در دیگهایی تقریبا بزرگ میجوشاند و برای ماست بندی آماده میکند. مرحلهی بعد تهیه دوغ و گرفتن کره است؛ اما همهی این دوغها مصرف نمیشود و از مازادش کشک تهیه میکنند؛ حتی کره را هم به روغن محلیِ خوش عطری تبدیل میکنند که طرفداران زیادی در بازار دارد. روغن حیوانیای که میگویند به اسم "روغن کرمانشاهی" و در برخی موارد با ناخالصیهایی مانند اضافه کردن روغن جامد به آن در استان کرمانشاه به فروش میرسد.
حضور پر رنگی که دیده نمی شود
"مدیرکل امور عشایری استان" هم با ما به میان عشایر آمده است، او با اشاره به این که جمعیت عشایر کوچنده کشور در حال حاضر
در مجموع عشایر ایلام یک میلیون و ۳۶۷ هزار و ۱۹۳ رأس دام سبک و ۱۴ هزار و ۱۶۴ رأس دام سنگین در اختیار دارند و این یعنی ۱۵ درصد دام عشایری کشور با تولیدات سالیانه ۱۰۰ هزار تن گوشت قرمز؛ موضوعی که این استان را به یکی از قطبهای مهم دامداری و تولید فرآوردههای دامی تبدیل کرده است.
"یاسمی" میگوید: عشایر استان سالانه ۹۸ هزار تن شیر، ۳۷۰ تن کشک، ۸۸ تن عسل و (۴۵۰ تن روغن حیوانی به ارزش ۹۰ میلیارد تومان) تولید و روانه بازار مصرف میکنند که ارزش این محصولات در سال بالغ بر یک هزار میلیارد تومان است.
نانی که در روغن نمیافتد
روغن حیوانی به عنوان شاخصترین فرآوردههای دامی و لبنی از نظر اقتصادی و امرار معاشِ عشایر حائز اهمیت بسیار است و طعم آن بستگی زیادی به نحوه تغذیه و چَرای دام دارد.
این را علاوه بر کارشناسان، دامداران هم میگویند؛ "کربلایی نادر" با اشاره به خوشمزه بودنِ روغن حیوانیِ این استان به دلیل وجود تنوع گیاهی و طبیعت چهار فصل، میگوید: چرای گوسفندان در مراتع پر علف مناطق مرتفع و گیاهان معطر، روغنِ حیوانی را دارای بو و مزه خاصی کرده است و استفاده از گیاهان دارویی طبیعی که به وفور در دامن زیبای زاگرس میروید هم به آن خاصیت درمانی داده است.
اما مشکلی که گریبانگیر عشایر برای فروش مناسب روغن حیوانی شده است، دست دلالانی ست که روغن را با پایینترین قیمت از آنها میخرند و به قیمت بالایی در بازار میفروشند.
تولید روغن حیوانی، حاصل هنر دست زنان عشایر است. "سکینه بانو" در باره فروش محصول تولیدیِ خودش میگوید: دلالان هر کیلو روغن را بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان از ما میخرند در حالی که در بازار، آن را ۸۰ تا ۱۳۰ هزار تومان به فروش میرسانند.
کلاهی که سر پشم عشایر میرود
"مدیرکل امور عشایری استان" در این باره میگوید: پشم ایلام را خدا برای صنعت آفریده و نظیرش نه تنها در ایران بلکه در بیشتر کشورهای دنیا هم پیدا نمیشود.
پشمی که او در موردش میگوید: حدود ۳۵ تا ۴۵ میکرون قطر دارد و طولش بیشتر از ۵ سانتیمتر است در حالی که سایر نقاط کشور برای این که پشم شان دارای قابلیت ریس شود، آن را با مقداری از این پشم ترکیب میکنند.
این پشم حتی وارد رقابت با پشم مرینوس که در صنعت پوشاک دنیا عرض اندام میکند، هم شده و از آن سبقت گرفته است؛ به گونهای که قُطر پشم مرینوس به نیم میکرون میرسد؛ کیفیتی که به هیچ وجه با پشم ایلام قابل مقایسه نیست. اما آن هم مانند روغن حیوانی اش برندسازی نشده است.
"فرشاد یاسمی" ادامه میدهد: سالانه یک هزار و ۶۶۶ تن پشم به ارزش اقتصادی ۱۰ میلیارد تومان در استان تولید میشود و این ظرفیت بی نظیر، مستعد برندسازی، فرآوری، ایجاد صنایع تبدیلی و کارگاه رنگرزی است.
در میان عشایر چیزی به اسم بیکاری وجود ندارد؛ از کودکانی که هرکدام وظیفهای را برعهده گرفته اند تا افراد مسنی که دیگر نمیتوانند در کارهای سنگینتر شرکت کنند، همه به سختی کار میکنند.
"ننه صبریه"، مادر شوهرِ "سکینه بانو" هم که ۷۶ سال سن دارد با آنها زندگی میکند. او بیرون از چادر سیاه یک گلیم پهن کرده و رویش نمدی کوچک انداخته و مشغول نخ ریسی است. "ننه صبریه"، میگوید: روزی یک دوک نخ میریسم؛ کاری که بیشتر زنان عشایر با آن خُو گرفته اند.
رد پای صنعت پشم در هزارههای دورِ این دیار
صنعتی که امروزی نیست و ریشه در هزارههای دور این دیار دارد. "محمد درخشنده"، کارشناس باستان شناسی هم میگوید: قدمت استفاده از پشم و به اصطلاح، دست به دوک شدن و تهیه دست سازههایی مثل گلیم، جاجیم، نمد و لباس به ۶ هزار و پانصد سال پیش از میلاد برمی گردد؛ هنری که سال ۶۷ با خلاقیت بانوی هنرمندی به نام "سحر چلنگر" از روستای زنجیره علیای شهرستان چرداول تبدیل به گلیم نقش برجسته شد و امروز این هنر در ویترین مغازههای دنیا و در کشورهای خاورمیانه، آمریکا و کشورهای اروپایی خودنمایی میکند. |
هم به نام دلالان و هم به کامشان
مردم عشایر، پشم گوسفندهایشان را به دلالهای استانهای دیگر که بیشتر از استان کرمانشاه هستند، میفروشند و، چون استان ایلام صنایع تبدیلی ندارد بعد از فرآوری، دوباره نخها را با قیمت بیشتری به خودمان میفروشند.
"کربلایی نادر" هم که دلِ پری از اوضاع کُرک و پر ریختهی پشم ایلام دارد، میگوید: دلمان بیشتر از این به درد میآید که پشم ما حتی برندسازی هم نشده و به نام پشم کرمانشاه در بازار معروف شده است و در حقیقت، این پشمِ با کیفیت نه به نام ما و نه به کام ماست.
در حالی که قیمت فروش پشم از سوی دلالان به ۱۰ هزار تومان هم میرسد، "ننه صبریه" میگوید: ما که پشم از خودمان است و هم
اما علاوه بر دامپروری و تولید فرآوردههای دامی، عشایر سخت کوش در زمینه صنایع دستی هم نقش پر رنگی دارند.
"سمیه – ۲۰ ساله" در حالی که اطراف چادر سیاه را برای ورود و خروج باد و خنک شدن هوا بالا زده است در حال بافت تابلو فرشی با تلفیق طرح و نقش سنتی و مدرن است.
او میگوید: حدود ۳ ماه طول میکشد تا بافتش تمام شود؛ اما دلال یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان تابلو فرش را میخرد که با هزینهی تمام شده اش در حقیقت بدون دستمزد به فروش میرسد.
علاوه بر بافت فرشهای پشمی، ساخت "چیت" برای دیوارکشی آغل گوسفندان و لباسهای سنتی و سایر مصنوعات دستی از فعالیتهای بانوان عشایر است که نبود بازار فروش مناسب، آنها را با مشکل مواجه کرده؛ مشکلی که دامن اصلیترین منبع امرار معاش آنها را هم گرفته و مازاد دام را به دغدغهای جدی برای آنها تبدیل کرده است.
دامهایی که روی دست عشایر میماند و پیر میشوند
"کربلایی نادر" در حالی که غروب گوسفندان را در بازگشت از چَرا به آغلها هدایت میکند، میگوید: چوپانی در این هوای گرم و با وجود مشکلات خشکسالی و تهیه علوفهی خشک برای دامها بسیار سخت است و دامدار برای فروش دامش باید دوره گردی هم بکند.
او در ادامه میگوید: هر سال وقتی سن دام بالا میرود باید چند رأس از آنها را بفروشیم و با دامهای جوان و مولد جایگزین کنیم تا بتوانیم به تولید گوشتی و لبنی ادامه دهیم و امرار معاش کنیم.
ایجاد بازار فروش و قطع زنجیره دلالان
"مدیرکل امور عشایری استان" نیز در این باره میگوید: از مهمترین دغدغهها و چالشهای جامعه عشایری استان، نبود وجود بازار فروش مطمئن و خرید تضمینی محصولات دامی به ویژه دام زنده است که در حال حاضر در بازار غیر رسمی و به صورت سنتی به فروش میرسد.
"امید اسماعیلی" پژوهشگر برتر در حوزه برنامه ریزی و توسعه روستایی میگوید: بازار فروش تولیدات و محصولات کشاورزیِ عشایر و روستاییان نیازمند برنامه ریزی قابل اجرا و توسعه محور در سطح کشور به مخصوص استان ایلام است؛ چراکه نبود یک ساز و کار مناسب در این زمینه سبب شده تا حاصل دست رنج مردمان سخت کوش روستایی و عشایری و همچنین زمان و هزینههای مرتبط با آن به هدر برود.
وی میافزاید: دولت با حمایت بخش خصوصی میتواند با ایجاد شبکه و زنجیرههای مرتبط در مراکز فروش شهرها، استانها و نیز احداث فروشگاههای عرضه سوغات و محصولات بومی بستر مناسبی را برای فروش محصولات عشایر فراهم کند.
"این پژوهشگر برتر" ادامه داد: استفاده از ظرفیت فضای مجازی و استارت آپها، آموزش بازاریابی و خلاقیت در زمینه تبدیل محصولات اولیه به محصولات به روز و کارآمد میتواند زمینهی مناسبی را برای تقویت بازار این محصولات و قطع زنجیره دلالان فراهم کند.
تجربه زندگی یک روزه با عشایر و آشنایی با روش زندگی آنها از نزدیک هم لذت بخش و متفاوت بود و هم از دیدن سختی و مشکلات زندگیشان مکدر شدم. عشایرِ مرزنشینی که بنا به توصیف مدیرکل امور عشایری استان هر سیاه چادر یک پاسگاه مرزی است و از سه راه کاشیپور تا فکه و دشتعباس در نوار مرز به عنوان یک پدافند غیر عامل نقش آفزینی میکنند و امنیت را در مرز به ارمغان آورده اند؛ بنابراین توجه به رفع مشکلات آنها کمترین کاریست که مسئولان باید نسبت به آن اهتمام جدی داشته باشند.
هوا در حال تاریک شدن است و آتش اجاقهای زمینیِ داخل سیاه چادرها روشن میشود. بوی هیزم در هوا میپیچد و عشایر خستگی شان را با خوردن چایی ذغالی بر زمین میگذارند.
این جا همه در همان ساعتهای اول شب به خواب میروند تا صبح زود، همزمان با بیرون آمدن سرخی آفتاب بیدار شوند و روز پرتلاشی را آغاز کنند. من هم به محض رسیدن به خانه بیهوش روی متکا افتادم و نفهمیدم کی به خواب رفتم؛ اما تا صبح خواب زندگی لذت بخش در دامنهی کوه را مرور کردم، زندگیای که عشایر آن را با سختی هایش در بیداری سپری میکنند.