خطبه ۱۸۶ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه را در این مطلب وب گردی دنبال کنید.
به گزارش وب گردی خبرگزاری صداوسیما؛ در این مطلب وب گردی قصد داریم، خطبه شماره ۱۸۶ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتی را مرور نماییم، ضمنا صوت خوانش خطبه و ترجمه آن ضمیمه شده است:
در اصول کافى ج ۱. ص ۱۳۱. آمده است که این سخنرانى در شهر کوفه ایراد شد در پیرامون توحید و خداشناسى است که اصول علمى آن در هیچ خطبه اى یافت نمى شود:
۱. شناساندن صحیح خداوند سبحان
کسى که کیفیّتى براى خدا قائل شد یگانگى او را انکار کرده، و آن کس که همانندى براى او قرار داد به حقیقت خدا نرسیده است. کسى که خدا را به چیزى تشبیه کرد به مقصد نرسید. آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد، خدا را بى نیاز ندانسته است. هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است، و آنچه در هستى به دیگرى متّکى باشد داراى آفریننده است. سازنده اى غیر محتاج به ابزار، اندازه گیرنده اى بى نیاز از فکر و اندیشه، و بى نیاز از یارى دیگران است. با زمانها همراه نبوده، و از ابزار و وسائل کمک نگرفته است. هستى او برتر از زمان، و وجود او بر نیستى مقدّم است، و ازلیّت او را آغازى نیست. با پدید آوردن حواس، روشن مى شود که حواسّى ندارد، و با آفرینش اشیاء متضاد، ثابت مى شود که داراى ضدّى نیست، و با هماهنگ کردن اشیاء دانسته مى شود که همانندى ندارد. خدایى که روشنى را با تاریکى، آشکار را با نهان، خشکى را با ترى، گرمى را با سردى، ضدّ هم قرار داد، و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد، و بین موجودات ضدّ هم، وحدت ایجاد کرد، آنها را که با هم دور بودند نزدیک کرد، و بین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت. خدایى که حدّى ندارد، و با شماره محاسبه نمى گردد، که همانا ابزار و آلات، دلیل محدود بودن خویشند و به همانند خود اشاره مى شوند. اینکه مى گوییم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمى توانند باشند و حادثند، و این که مى گوییم حتما پدید آمدند، ازلى بودن آنها رد مى شود، و اینکه مى گوییم اگر چنین بودند کامل مى شدند، پس در تمام جهات کامل نیستند. خدا با خلق پدیدهها در برابر عقلها جلوه کرد، و از مشاهده چشمها برتر و والاتر است، و حرکت و سکون در او راه ندارد، زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید، چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد یا خود از پدیده هاى خویش اثر پذیرد اگر چنین شود، ذاتش، چون دیگر پدیدهها تغییر مى کند، و اصل وجودش تجزیه مى پذیرد، و دیگر ازلى نمى تواند باشد، و هنگامى که (به فرض محال) آغازى براى او تصوّر شود پس سرآمدى نیز خواهد داشت، و این آغاز و انجام، دلیل روشن نقص، و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن، و نیاز به خالقى دیگر داشتن است. پس نمى تواند آفریدگار همه هستى باشد، و از صفات پروردگار که «هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودى و تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد» خارج مى شود.
۲. والاتر از صفات پدیدهها
خدا فرزندى ندارد تا فرزند دیگرى باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد، و برتر است از آن که پسرانى داشته باشد، و منزّه است که با زنانى ازدواج کند. اندیشهها به او نمى رسند تا اندازه اى براى خدا تصوّر کنند، و فکرهاى تیزبین نمى توانند او را درک کند، تا صورتى از او تصوّر نمایند، حواس از احساس کردن او عاجز، و دستها از لمس کردن او ناتوان است و تغییر و دگرگونى در او راه ندارد، و گذشت زمان تأثیرى در او نمى گذارد، گذران روز و شب او را سالخورده نسازد، و روشنایى و تاریکى در او اثر ندارد. خدا با هیچ یک از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونىها و تجزیه، وصف نمى گردد. براى او اندازه و نهایتى وجود ندارد، و نیستى و سرآمدى نخواهد داشت، چیزى او را در خود نمى گنجاند که بالا و پایینش ببرد، و نه چیزى او را حمل مى کند که کج یا راست نگه دارد، نه در درون اشیاء قرار دارد و نه بیرون آن، حرف مى زند نه با زبان و کام و دهان، مى شنود نه با سوراخ هاى گوش و عضو شنوایى، سخن مى گوید نه با به کار گرفتن الفاظ در بیان، حفظ مى کند نه با رنج به خاطر سپردن، مى خواهد نه با به کار گیرى اندیشه، دوست دارد و خشنود مى شود نه از راه دلسوزى، دشمن مى دارد و به خشم مى آید نه از روى رنج و نگرانى، به هر چه اراده کند، مى فرماید «باش»، پدید مى آید نه با صوتى که در گوشها نشیند، و نه فریادى که شنیده مى شود، بلکه سخن خداى سبحان همان کارى است که ایجاد مى کند.
۳. شناخت قدرت پروردگار
پیش از او چیزى وجود نداشته و گر نه خداى دیگرى مى بود. نمى شود گفت «خدا نبود و پدید آمد» که در آن صورت صفات پدیدهها را پیدا مى کند، و نمى شود گفت «بین خدا و پدیدهها جدایى است» و «خدا بر پدیدهها برترى دارد» تا سازنده و ساخته شده همانند تصوّر شوند، و خالق و پدید آمده با یکدیگر تشبیه گردند. مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوى دیگران آفرید، و در آفرینش پدیدهها از هیچ کسى یارى نگرفت، زمین را آفرید و آن را بر پا نگهداشت بدون آن که مشغولش سازد، و در حرکت و بى قرارى، آن را نظم و اعتدال بخشید، و بدون ستونى آن را به پاداشت، و بدون استوانهها بالایش برد، و از کجى و فرو ریختن نگهداشت و از سقوط و درهم شکافتن حفظ کرد، میخ هاى زمین را محکم، و کوه هاى آن را استوار، و چشمه هایش را جارى، و درّهها را ایجاد کرد. آنچه بنا کرده به سستى نگرایید، و آنچه را توانا کرد ناتوان نشد. خدا با بزرگى و قدرت بر آفریدهها حاکم است، و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است، و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است، چیزى از فرمان او سرپیچى نمى کند، و چیزى قدرت مخالفت با او را ندارد تا بر او پیروز گردد، و شتابنده اى از او توان گریختن ندارد که بر او پیشى گیرد، و به سرمایه دارى نیاز ندارد تا او را روزى دهد. همه در برابر او فروتنند، و در برابر عظمت او ذلیل و خوارند. از قدرت و حکومت او به سوى دیگرى نمى توان گریخت، که از سود و زیانش در امان ماند. همتایى ندارد تا با او برابرى کند، و او را همانندى نیست که شبیه او باشد. اوست نابود کننده پدیدهها پس از آفرینش،که گویا موجودى نبود.
۴- معاد و آفرینش دو باره پدیدهها
نابودى جهان پس از پدید آمدن، شگفت آورتر از آفرینش آغازین آن نیست. چگونه محال است در صورتى که اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپایان، آنچه در آغل است و آنچه در بیابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنس ها، درس نخوانده و انسان هاى زیرک، گرد هم آیند تا پشّه اى را بیافرینند، توان پدید آوردن آن را ندارند، و راه پیدایش آن را نمى شناسند، که عقلهایشان سرگردان و در شناخت آن حیران مى مانند، و نیروى آنها سست و به پایان مى رسد، و رانده و درمانده باز مى گردند، آنگاه اعتراف به شکست مى کنند، و اقرار دارند که نمى توانند پشّه اى بیافرینند و از نابود ساختنش ناتوانند؛ و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مى ماند، تنهاى تنها که چیزى با او نیست، آنگونه که قبل از آفرینش جهان چیزى با او نبود، نه زمانى و نه مکان، بى وقت و بى زمان. در آن هنگام مهلتها به سر آید، سالها و ساعتها سپرى شود و چیزى جز خداى یگانه قهّار باقى نمى ماند که بازگشت همه چیز به سوى اوست. پدیده ها، چنان که در آغاز آفریده شدن قدرتى نداشتند، به هنگام نابودى نیز قدرت مخالفتى ندارند، زیرا اگر مى توانستند پایدار مى ماندند. آفرینش چیزى براى خدا رنج آور نبوده و در آفرینش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است. موجودات را براى استحکام حکومتش نیافریده، و براى ترس از کمبود و نقصان پدید نیاورده است. آفرینش مخلوقات نه براى یارى خواستن در برابر همتایى بود که ممکن است بر او غلبه یابد، و نه براى پرهیز از دشمنى بود که به او هجوم آورد، و نه براى طولانى شدن دوران حکومت، و نه براى پیروز شدن بر شریک و همتائى مخالف، و نه براى رفع تنهایى. سپس همه موجودات را نابود مى کند، نه براى خستگى از اداره آنها، و نه براى آسایش و استراحت، و نه به خاطر رنج و سنگینى که براى او داشتند، و نه براى طولانى شدن ملال آور زندگیشان، بلکه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مى فرماید، و با فرمان خود همه را بر پا مى دارد، و با قدرت خود همه را استوار مى کند. سپس بدون آن که نیازى داشته باشد بار دیگر همه را باز مى گرداند، نه براى اینکه از آنها کمکى بگیرد، و نه براى رها شدن از تنهایى تا با آنها مأنوس شود، و نه آن که تجربه اى به دست آورد، و نه براى آن که از فقر و نیاز به توانگرى رسد،و یا از ذلّت و خوارى به عزّت و قدرت راه یابد.
۱۸۶- و من خطبة له (علیه السلام) فی التوحید و تجمع هذه الخطبة من أصول العلم ما لا تجمعه خطبة:
مَا وَحَّدَهُ مَنْ کَیَّفَهُ وَ لَا حَقِیقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا إِیَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ تَوَهَّمَهُ کُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَابِ آلَةٍ مُقَدِّرٌ لَا بِجَوْلِ فِکْرَةٍ غَنِیٌّ لَا بِاسْتِفَادَةٍ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَرْفِدُهُ الْأَدَوَاتُ سَبَقَ الْأَوْقَاتَ کَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ بِتَشْعِیرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِینَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْوُضُوحَ بِالْبُهْمَةِ وَ الْجُمُودَ بِالْبَلَلِ وَ الْحَرُورَ بِالصَّرَدِ مُؤَلِّفٌ بَیْنَ مُتَعَادِیَاتِهَا مُقَارِنٌ بَیْنَ مُتَبَایِنَاتِهَا مُقَرِّبٌ بَیْنَ مُتَبَاعِدَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَیْنَ مُتَدَانِیَاتِهَا لَا یُشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لَا یُحْسَبُ بِعَدٍّ وَ إِنَّمَا تَحُدُّ الْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِیرُ الْآلَاتُ إِلَى نَظَائِرِهَا مَنَعَتْهَا مُنْذُ الْقِدْمَةَ وَ حَمَتْهَا قَدُ الْأَزَلِیَّةَ وَ جَنَّبَتْهَا لَوْلَا التَّکْمِلَةَ بِهَا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ وَ بِهَا امْتَنَعَ عَنْ نَظَرِ الْعُیُونِ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ السُّکُونُ وَ الْحَرَکَةُ وَ کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ وَ یَعُودُ فِیهِ مَا هُوَ أَبْدَاهُ وَ یَحْدُثُ فِیهِ مَا هُوَ أَحْدَثَهُ إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَ لَتَجَزَّأَ کُنْهُهُ وَ لَامْتَنَعَ مِنَ الْأَزَلِ مَعْنَاهُ وَ لَکَانَ لَهُ وَرَاءٌ إِذْ وُجِدَ لَهُ أَمَامٌ وَ لَالْتَمَسَ التَّمَامَ إِذْ لَزِمَهُ النُّقْصَانُ وَ إِذاً لَقَامَتْ آیَةُ الْمَصْنُوعِ فِیهِ وَ لَتَحَوَّلَ دَلِیلًا بَعْدَ أَنْ کَانَ مَدْلُولًا عَلَیْهِ وَ خَرَجَ بِسُلْطَانِ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ یُؤَثِّرَ فِیهِ مَا یُؤَثِّرُ فِی غَیْرِهِ الَّذِی لَا یَحُولُ وَ لَا یَزُولُ وَ لَا یَجُوزُ عَلَیْهِ الْأُفُولُ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْلُوداً وَ لَمْ یُولَدْ فَیَصِیرَ مَحْدُوداً جَلَّ عَنِ اتِّخَاذِ الْأَبْنَاءِ وَ طَهُرَ عَنْ مُلَامَسَةِ النِّسَاءِ لَا تَنَالُهُ الْأَوْهَامُ فَتُقَدِّرَهُ وَ لَا تَتَوَهَّمُهُ الْفِطَنُ فَتُصَوِّرَهُ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْحَوَاسُّ فَتُحِسَّهُ وَ لَا تَلْمِسُهُ الْأَیْدِی فَتَمَسَّهُ وَ لَا یَتَغَیَّرُ بِحَالٍ وَ لَا یَتَبَدَّلُ فِی الْأَحْوَالِ وَ لَا تُبْلِیهِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامُ وَ لَا یُغَیِّرُهُ الضِّیَاءُ وَ الظَّلَامُ وَ لَا یُوصَفُ بِشَیْءٍ مِنَ الْأَجْزَاءِ وَ لَا بِالْجَوَارِحِ وَ الْأَعْضَاءِ وَ لَا بِعَرَضٍ مِنَ الْأَعْرَاضِ وَ لَا بِالْغَیْرِیَّةِ وَ الْأَبْعَاضِ وَ لَا یُقَالُ لَهُ حَدٌّ وَ لَا نِهَایَةٌ وَ لَا انْقِطَاعٌ وَ لَا غَایَةٌ وَ لَا أَنَّ الْأَشْیَاءَ تَحْوِیهِ فَتُقِلَّهُ أَوْ تُهْوِیَهُ أَوْ أَنَّ شَیْئاً یَحْمِلُهُ فَیُمِیلَهُ أَوْ یُعَدِّلَهُ لَیْسَ فِی الْأَشْیَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِجٍ یُخْبِرُ لَا بِلِسَانٍ وَ لَهَوَاتٍ وَ یَسْمَعُ لَا بِخُرُوقٍ وَ أَدَوَاتٍ یَقُولُ وَ لَا یَلْفِظُ وَ یَحْفَظُ وَ لَا یَتَحَفَّظُ وَ یُرِیدُ وَ لَا یُضْمِرُ یُحِبُّ وَ یَرْضَى مِنْ غَیْرِ رِقَّةٍ وَ یُبْغِضُ وَ یَغْضَبُ مِنْ غَیْرِ مَشَقَّةٍ یَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ کَوْنَهُ کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ وَ إِنَّمَا کَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ لَمْ یَکُنْ مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ کَائِناً وَ لَوْ کَانَ قَدِیماً لَکَانَ إِلَهاً ثَانِیاً لَا یُقَالُ کَانَ بَعْدَ أَنْ لَمْ یَکُنْ فَتَجْرِیَ عَلَیْهِ الصِّفَاتُ الْمُحْدَثَاتُ وَ لَا یَکُونُ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ فَصْلٌ وَ لَا لَهُ عَلَیْهَا فَضْلٌ فَیَسْتَوِیَ الصَّانِعُ وَ الْمَصْنُوعُ وَ یَتَکَافَأَ الْمُبْتَدَعُ وَ الْبَدِیعُ خَلَقَ الْخَلَائِقَ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَیْرِهِ وَ لَمْ یَسْتَعِنْ عَلَى خَلْقِهَا بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَنْشَأَ الْأَرْضَ فَأَمْسَکَهَا مِنْ غَیْرِ اشْتِغَالٍ وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَیْرِ قَرَارٍ وَ أَقَامَهَا بِغَیْرِ قَوَائِمَ وَ رَفَعَهَا بِغَیْرِ دَعَائِمَ وَ حَصَّنَهَا مِنَ الْأَوَدِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ مَنَعَهَا مِنَ التَّهَافُتِ وَ الِانْفِرَاجِ أَرْسَى أَوْتَادَهَا وَ ضَرَبَ أَسْدَادَهَا وَ اسْتَفَاضَ عُیُونَهَا وَ خَدَّ أَوْدِیَتَهَا فَلَمْ یَهِنْ مَا بَنَاهُ وَ لَا ضَعُفَ مَا قَوَّاهُ هُوَ الظَّاهِرُ عَلَیْهَا بِسُلْطَانِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ هُوَ الْبَاطِنُ لَهَا بِعِلْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ الْعَالِی عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مِنْهَا بِجَلَالِهِ وَ عِزَّتِهِ لَا یُعْجِزُهُ شَیْءٌ مِنْهَا طَلَبَهُ وَ لَا یَمْتَنِعُ عَلَیْهِ فَیَغْلِبَهُ وَ لَا یَفُوتُهُ السَّرِیعُ مِنْهَا فَیَسْبِقَهُ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى ذِی مَالٍ فَیَرْزُقَهُ خَضَعَتِ الْأَشْیَاءُ لَهُ وَ ذَلَّتْ مُسْتَکِینَةً لِعَظَمَتِهِ لَا تَسْتَطِیعُ الْهَرَبَ مِنْ سُلْطَانِهِ إِلَى غَیْرِهِ فَتَمْتَنِعَ مِنْ نَفْعِهِ وَ ضَرِّهِ وَ لَا کُفْءَ لَهُ فَیُکَافِئَهُ وَ لَا نَظِیرَ لَهُ فَیُسَاوِیَهُ هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا حَتَّى یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَ اخْتِرَاعِهَا وَ کَیْفَ وَ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَ سَائِمِهَا وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَ أَجْنَاسِهَا وَ مُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسِهَا عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا وَ لَا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَى إِیجَادِهَا وَ لَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذَلِکَ وَ تَاهَتْ وَ عَجَزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِیرَةً عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا مُذْعِنَةً بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْیَا وَحْدَهُ لَا شَیْءَ مَعَهُ کَمَا کَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا کَذَلِکَ یَکُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا بِلَا وَقْتٍ وَ لَا مَکَانٍ وَ لَا حِینٍ وَ لَا زَمَانٍ عُدِمَتْ عِنْدَ ذَلِکَ الْآجَالُ وَ الْأَوْقَاتُ وَ زَالَتِ السِّنُونَ وَ السَّاعَاتُ فَلَا شَیْءَ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ الَّذِی إِلَیْهِ مَصِیرُ جَمِیعِ الْأُمُورِ بِلَا قُدْرَةٍ مِنْهَا کَانَ ابْتِدَاءُ خَلْقِهَا وَ بِغَیْرِ امْتِنَاعٍ مِنْهَا کَانَ فَنَاؤُهَا وَ لَوْ قَدَرَتْ عَلَى الِامْتِنَاعِ لَدَامَ بَقَاؤُهَا لَمْ یَتَکَاءَدْهُ صُنْعُ شَیْءٍ مِنْهَا إِذْ صَنَعَهُ وَ لَمْ یَؤُدْهُ مِنْهَا خَلْقُ مَا خَلَقَهُ وَ بَرَأَهُ وَ لَمْ یُکَوِّنْهَا لِتَشْدِیدِ سُلْطَانٍ وَ لَا لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَ نُقْصَانٍ وَ لَا لِلِاسْتِعَانَةِ بِهَا عَلَى نِدٍّ مُکَاثِرٍ وَ لَا لِلِاحْتِرَازِ بِهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا لِلِازْدِیَادِ بِهَا فِی مُلْکِهِ وَ لَا لِمُکَاثَرَةِ شَرِیکٍ فِی شِرْکِهِ وَ لَا لِوَحْشَةٍ کَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَأْنِسَ إِلَیْهَا ثُمَّ هُوَ یُفْنِیهَا بَعْدَ تَکْوِینِهَا لَا لِسَأَمٍ دَخَلَ عَلَیْهِ فِی تَصْرِیفِهَا وَ تَدْبِیرِهَا وَ لَا لِرَاحَةٍ وَاصِلَةٍ إِلَیْهِ وَ لَا لِثِقَلِ شَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهِ لَا یُمِلُّهُ طُولُ بَقَائِهَا فَیَدْعُوَهُ إِلَى سُرْعَةِ إِفْنَائِهَا وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ دَبَّرَهَا بِلُطْفِهِ وَ أَمْسَکَهَا بِأَمْرِهِ وَ أَتْقَنَهَا بِقُدْرَتِهِ ثُمَّ یُعِیدُهَا بَعْدَ الْفَنَاءِ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیْهَا وَ لَا اسْتِعَانَةٍ بِشَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهَا وَ لَا لِانْصِرَافٍ مِنْ حَالِ وَحْشَةٍ إِلَى حَالِ اسْتِئْنَاسٍ وَ لَا مِنْ حَالِ جَهْلٍ وَ عَمًى إِلَى حَالِ عِلْمٍ وَ الْتِمَاسٍ وَ لَا مِنْ فَقْرٍ وَ حَاجَةٍ إِلَى غِنًى وَ کَثْرَةٍ وَ لَا مِنْ ذُلٍّ وَ ضَعَةٍ إِلَى عِزٍّ وَ قُدْرَةٍ.