از جهانهای موازی چه میدانید؟
نظریه جهانهای موازی از نظر تئوری، و در چارچوب فیزیک کوانتوم، کاملا قابل اثبات است، اما از نظر عملی، هنوز این نظریه ثابت نشده است. تاکنون آزمایشات بیشماری در رابطه با جهانهای موازی صورت گرفته و اتفاقا اکثر آنها هم وجود جهانهای موازی را تایید میکنند، اما این تایید، هنوز به مرحله اثبات نرسیده است.
به گزارش وب گردی
خبرگزاری صداوسیما؛در این مقاله قصد داریم به توصیف جهانهای موازی به زبان ساده بپردازیم؛ به نحوی که مفاهیم به سادگی قابل درک باشند و از نظر علمی هم پشتوانه داشته باشند.
جهانهای موازی چیست؟
اکثر مقالاتی که در سطح اینترنت و به زبان فارسی در رابطه با جهانهای موازی موجود هستند، یا بیش از حد علمی هستند و یا بیش از حد فانتزی و تخیلی؛ سعی ما در این مقاله این است که وارد توضیحات و مفاهیم پیچیده علمی نشویم و به توضیح جهانهای موازی به زبان ساده و با ذکر مثالهای ملموس بپردازیم.
اما برای اینکه از بخش علمی هم جا نیافتیم، مثالهایی که میزنیم به نحوی هستند که مفهوم علمی جهانهای موازی را هم رعایت کنند و درواقع پشتوانه علمی داشته باشند. پس این مقاله، به شما یک درک درست و صحیح از مفهوم کلی جهانهای موازی ارائه میدهد.
آیا وجود جهانهای موازی ثابت شده است؟
اکثر کسانی که نام جهانهای موازی را شنیدهاند، احتمالا فکر میکنند که بحث جهانهای موازی صرفا یک مفهوم تخیلی و فانتزی است که صرفا در ذهن نویسندههای داستانهای علمی تخیلی حیات دارد. اما واقعیت امر این است که وجود جهانهای موازی نه تنها یک نظریه علمی است، بلکه در جامعه علمی هم کسانی که به این نظریه اعتقاد دارند، به مراتب بیشتر از مخالفانش هستند.
نظریه جهانهای موازی از نظر تئوری، و در چارچوب فیزیک کوانتوم، کاملا قابل اثبات است، اما از نظر عملی، هنوز این نظریه ثابت نشده است. تاکنون آزمایشات بیشماری در رابطه با جهانهای موازی صورت گرفته و اتفاقا اکثر آنها هم وجود جهانهای موازی را تایید میکنند، اما این تایید، هنوز به مرحله اثبات نرسیده است. دلیل این موضوع هم بیش از هرچیزی به محدودیت دانش و تجهیزات کنونی بشر برمیگردد.
یک جهان موازی چگونه بوجود میآید؟نظریه جهانهای موازی یک تئوری و یک ایده کلی است. این موضوع به این معنی است که راجع به بخشهای مختلف آن هم تئوریهای گوناگونی وجود دارد. به عنوان مثال، در رابطه با منشاء پیدایش و تعداد جهانهای موازی هم تئوریهای مختلفی وجود دارد.
در اینجا ما به یکی از پرطرفدارترین تئوریها در این رابطه میپردازیم که به مُوَلِد بودن جهانهای موازی اشاره دارد. پس دقت کنید که این تئوری، صرفا یکی از چندین و چند تئوریای است که در رابطه با نحوه پیدایش و تعداد جهانهای موازی وجود دارد و تازه این بر فرض این است که اصلا نظریه جهانهای موازی، واقعا درست باشد! پس متنی که در پاراگراف بعد میخوانید، حقیقت محض نیست و صرفا یک تئوری پرطرفدار در رابطه با منشاء پیدایش و تعداد جهانهای موازی است:
در ابتدا تنها یک ماده در کل هستی وجود داشته که آن ماده، چگالی یک جهان را در خود جای داده بوده؛ سپس این ماده از درون منفجر شده و بیگ بنگ (Big Bang) را بوجود آورده است. از لحظه به وجود آمدن بیگ بنگ، هر زمانی که یک اتفاقی افتاده و به عنوان مثال یک ماده بوجود آمده، جهانی هم ساخته شده که در آن جهان، هرگز آن اتفاق نیافتاده و آن ماده بوجود نیامده است!
چه تعداد جهان موازی وجود دارد؟نحوه پیدایش جهانهای موازی، ارتباطی مستقیم با تعداد جهانهای موازی دارد. همانطور که گفته شد، تئوریهای بسیار زیادی در رابطه با نحوه پیدایش جهانهای موازی وجود دارد؛ مثلا یک تئوری پرطرفدار دیگر این است که خود بیگ بنگ، براثر برخورد دو جهان موازی با یکدیگر رخ میدهد و به این ترتیب یک جهان موازی جدید ساخته میشود.
بسیاری نظریههای دیگر هم وجود دارد که هرکدام از آنها میتوانند درست باشند و یا حتی ممکن است تمامی آنها اشتباه باشند! اما اگر ما همین تئوریای که پیشتر مطرح کردیم را بخواهیم ادامه دهیم، میتوانیم با یک مثال بسیار ملموس، به نزدیک بینهایت بودن تعداد جهانهای موازی پی ببریم:
یک عابر پیاده را درنظر بگیرید که تصمیم گرفته از خیابان عبور کند. در همان لحظهای که عابر، این تصمیم را گرفته، یک جهان موازی هم ساخته شده که در آن، این تصمیم را نگرفته است. حالا گوشی موبایل یک راننده را درنظر بگیرید که درحال زنگ خوردن است. راننده تصمیم میگیرد این گوشی را جواب دهد.
در همین لحظه، جهانی ساخته میشود که آن راننده، گوشی را جواب نمیدهد. در همین حین که راننده در حال صحبت با گوشی است، ناگهان با عابر پیاده تصادف میکند. در همین لحظه، جهانی بوجود میآید که راننده از کنار عابر، عبور کرده است.
حال فرض کنید در جهانی که راننده با عابر پیاده تصادف کرده، آن عابر مُرده است. در همین لحظه، جهان دیگری هم بوجود میآید که آن عابر، تنها به دستش آسیب رسیده است. جهان دیگری وجود دارد که تنها پای عابر صدمه دیده است. جهانی وجود دارد که تصادف جدی نبوده و عابر هیچ صدمهای ندیده است.
هرکدام از این جهانها، در ادامه هم جهانهای جدید و متفاوتی را خلق میکنند. مثلا شاید در یکی از جهانهایی که عابر در آن زنده مانده است، بچهدار شده است! حالا تک تک تصمیماتی که آن بچه در طول زندگیاش میگیرد هم مولد جهانهای موازی جدیدی هستند. در بسیاری از جهانهای موازی، خود آن بچه هم دوباره بچهدار میشود و این داستان، ادامه پیدا میکند!
حالا فرض کنید مثلا اون بچه، در یکی از جهانهای موازی بتواند در آینده، درمان سرطان را کشف کند و زندگی میلیونها انسان را نجات دهد. هرکدام از آن انسانها، صرفا بخاطر زنده بودنشان، تصمیماتی گرفتهاند و اتفاقاتی را رقم زدهاند که هرکدام این تصمیمات و اتفاقات هم دنیای موازی جداگانهای را خلق کرده است! حالا به این فکر کنید که چند تصادف در دنیا بوجود میآید؟ هرکدام این تصادفها میتوانند درنهایت منجر به خلق میلیونها جهان موازی شوند که هرکدام از این جهانها هم میتوانند به میلیاردها جهان دیگر ختم شوند و همینطور الی آخر!
مثال بالا، تنها یک نمونه ملموس از تئوریای بود که پیشتر به آن پرداختیم و هدف از این مثال این بود که یک ایده و ماهیت کلی در رابطه با نحوه پیدایش و تعداد جهانهای موازی پیدا کنید…
آیا فقط تصمیمات انسان، جهانهای موازی را به وجود میآورد؟خیر! هیچ نظریه قابل استنادی در رابطه با جهانهای موازی وجود ندارد که ساخته شدن و یا تعداد جهانهای موازی را صرفا محدود به تصمیمات انسان بکند. در تمامی تئوریهای قابل استنادی که در رابطه با جهانهای موازی وجود دارد، جهانهایی هم توصیف شدهاند که در آنها اصلا انسان بوجود نیامده است. پس براساس برخی تئوریها، درست است که انسان میتواند با تصمیمات خودش و اتفاقاتی که رقم میزند، جهانهای موازی خلق کند، اما هیچ تئوریای وجود ندارد که خلق جهانهای موازی را محدود به تصمیمات انسان کند
آیا ممکن است یک جهان موازی دقیقا شبیه جهان ما وجود داشته باشد؟پاسخ به این سوال بستگی دارد که کدام تئوری در رابطه با جهانهای موازی را تئوری درست بنامیم. برخی از این تئوریها، مثل تئوریای که پیشتر بهش پرداختیم، وجود همزمان جهانهای مشابه هم را قبول ندارند. طبق تئوریای که ما اینجا بهش پرداختیم، تنها زمانی جهان موازی ساخته میشود که یک اتفاق رخ دهد.
درنتیجه، جهانهایی موازی وجود دارند که گذشتهای کاملا یکسان با ما دارند، اما قطعا یک اتفاق، آن جهانها را از جهان ما جدا کرده و همان اتفاق، چیزی است که باعث تفاوت جهان ما با آن جهانها میشود.
اما اگر به تئوریای بپردازیم که منشاء پیدایش جهانهای موازی را اتفاقات نمیداند و معتقد است بینهایت جهان موازی به صورت همزمان ساخته شده و مستقل از هم درحال گسترش هستند، آن وقت میتوانیم بگوییم که بر اساس آمار و احتمالات، ممکن است جهانهای دیگری هم وجود داشته باشد که نه تنها تا این لحظه مشابه جهان ما بودهاند، بلکه آیندهای مشابه با جهان ما هم خواهند داشت.
جهانهای موازی کجا هستند؟اگر وجود جهانهای موازی را قطعی بدانیم، آن وقت به یک تئوری بسیار پرطرفدار و البته جالب در رابطه با مکان جهانهای موازی برمیخوریم! این تئوری میگوید تمام جهانهای موازی، دقیقا در یک نقطه قرار گرفتهاند، اما درحال ارتعاش با فرکانسهایی مختلف هستند. به همین دلیل، بینهایت جهان موازی، در آن واحد، در یکجا قرار گرفتهاند. تئوریهای دیگری هم در این رابطه وجود دارد، اما تئوریای که گفته شد، یکی از پرطرفدارترینهاست، اگر البته به تنهایی، پرطرفدارترین نباشد!
آیا میتوان به جهانهای موازی سفر کرد؟پاسخ این سوال انقدر طولانی و پیچیده است که نه تنها در قالب این مقاله نمیگنجد، بلکه حتی در یک کتاب هم نمیشود آن را کامل پوشش داد. پاسخ کوتاهی که میتوان به این سوال داد، این است که حداقل با علم کنونی بشر، احتمال سفر به جهانهای موازی نزدیک به صفر است.
البته فانتزیهایی وجود دارند که مثلا مرگ، میتواند انسان را به یک جهان موازی ببرد، اما واضح است که هرگز نمیتوان این موضوع را به صورت علمی مطرح کرد و درنتیجه، نمیتواند آن را به صورت علمی رد و یا تایید کرد. پس از نظر علمی، احتمال سفر به دنیاهای موازی، حتی اگر وجود آنها را قطعی بدانیم، نزدیک به صفر است. مگر اینکه در آینده علم و تجهیزات بشر انقدر پیشرفته شود که بتواند منحنی فضا زمان را تحت کنترل خودش دراورد که این موضوع بسیار بعید است. هرچند غیرممکن هم نیست!
آیا ما در یک جهان موازی زندگی میکنیم؟با فرض اینکه جهانهای موازی واقعا وجود دارند، آنگاه ما قطعا در یک جهان موازی زندگی میکنیم!
آیا جهان ما واقعی است؟اینجا کمی قضیه پیچیده میشود! اگر وجود جهانهای موازی را بپذیریم و همان تئوریای که پیشتر بهش پرداختیم را تئوری صحیح بنامیم، آنگاه با نگاهی به آمار و احتمالات، نتیجه میگیریم که به احتمال بسیار زیاد، جهان ما، آن جهان ابتدایی نیست و صرفا یکی از ورژنها یا کپیهایی است که دراثر یک اتفاق، بوجود آمده است. اما حتی اگر اینگونه هم باشد، باز هم جهان ما از نظر فیزیکی و علمی، واقعی است. اما از نظر فلسفی، جای بحث بسیار دارد که این بحث، کاملا از چارچوب این مقاله خارج است.
به پایان این مقاله رسیدیم؛ همانطور که چندین بار گفته شد، هیچکدام از تئوریهایی که بالاتر به آنها پرداختیم، اثبات نشدهاند، چون اصلا نظریه وجود جهانهای موازی، یک نظریه اثباتشده نیست. اما چون دانشمندان و فیزیکدانان بسیار زیادی معتقدند تنها راه پاسخ دادن به برخی سوالهای حل نشده و استثناهای فیزیک، وجود جهانهای موازی است، به همین دلیل، بسیاری از دانشمندان هم به طرح تئوریهای مختلف در رابطه با جهانهای موازی پرداختهاند.
پس هیچکدام از مواردی که در این مقاله گفته شد، اولا قطعی نیستند و دوما، تنها تئوری موجود نیستند؛ اما به شما یک درک صحیح و درست از مفهوم و ماهیت کلی نظریه علمی جهانهای موازی ارائه میدهند.
من یکی از عزیزانم رو از دست دادم،
و به کسانی که عزیزشون رو از دست دادند میخوام بگم،
قطعا یک دنیای بهتر از این دنیا وجود داره،
درسته تا الان اثبات نشده اما فکر نکنید این دنیا پایان همه چیز هست بلکه این دنیا شروع هست،
به نظم جهان،
به خوابهایی که میبینیم،
به عظمت دنیا،
حتی اکتشافات خیره کننده جیمز وب از عصر تاریکی و کهکشانی در فاصله ۳۵ میلیارد سال نوری!!!
و هزاران موضوعی که ما ازش بی اطلاع هستیم توجه کنید ......
پس زندگی کنید
من یکی از عزیزانم رو از دست دادم،
و به کسانی که عزیزشون رو از دست دادند میخوام بگم،
قطعا یک دنیای بهتر از این دنیا وجود داره،
درسته تا الان اثبات نشده اما فکر نکنید این دنیا پایان همه چیز هست بلکه این دنیا شروع هست،
به نظم جهان،
به خوابهایی که میبینیم،
به عظمت دنیا،
حتی اکتشافات خیره کننده جیمز وب از عصر تاریکی و کهکشانی در فاصله ۳۵ میلیارد سال نوری!!!
و هزاران موضوعی که ما ازش بی اطلاع هستیم توجه کنید ......
پس زندگی کنید
تناسخ و جهان موازی و غیره بهانه ای برای میل انسان به جاودانگیه برای اینکه به آن جهان سفر کنه و اتفاقات رو به نفع خودش تغییر بده.
حقیقت ماجرا همینه حتی اگر در هزار سال آینده تمام اجزای بدن فانی انسان مکانیکی و قابل تعویض بشه ولی وقتی روحی در کالبد نباشه
انسانی هم در کار نیست.
مرگ ترسناکه چون تنها تجربه ای هست که کسی خاطره ای نداره ازش
مرگ پایان زندگی نیست بلکه ورود به دنیای بهتری هست
باور کنید نظم جهان رو
و شخص یا اشخاصی که مراقب ما هستن.
پروردگار یکتا
اما مرگ انسان پایان نیست آغاز هست
من خودم شخصا فکر میکردم معجزه فقط در قرن های گذشته بوده ولی برای خودم اتفاق افتاد و با چشم وجسم درکش کردم من صدا های خانواده ام را در نبودشان احساس میکنم وصدای میکنن مادرم خود منو به کمی تفاوت قد دیده وباهاش حرف زده ولی جوابی نشنیده با مرگ میشه خیلی چیزارو درک کرد ودید ولی همه ما میترسیم در بیداری میتونی به دنیای موازی دست پیدا
کنی ولی انرژی زیادی باید بزاری واول باید آگاهی داشته باشی آگاهی نه خواندن مطلب باید از جانب خدا بهت الهام بشه تا بتونی درکش کنی ویا جواب خیلی چیزایی که نمیدونی رو بگیری در کل اول خدا آخرم خدا
در این رابطه یکی از آیات شریفه قرآن بیان فرموده است که قبل از تولد مرگ وجود داشته است. و این آیه در قالب تفسیر بالا صددرصد حقیقت دارد.
در پایان یک سوال دینی - فلسفی - علمی : آیا می دانستید که مقدار و اندازه هر چیزی هر چقدر هم که بزرگ باشد در مقایسه و یا نسبت به بیکرانی و بی نهایت ضرورتا برابر با صفر ( 0 ) می باشد ؟ حال ما انسان ها شاهد این حقیقت و واقعیت هستیم که موجودات زنده و غیر زنده در این جهان هرکدام دارای اندازه و مقدار می باشند . چرا ؟
پاسخ : چون مقدار و اندازه آنها نسبت به بی نهایت سنجیده نشده است بلکه نسبت به محیط و مرز محدود و متناهی این جهان و جهان ها. اگر در اطراف این جهان ، جهان های دیگر بطور بیشمار وجود نداشتند، آنگاه مقدار و اندازه این جهان نسبت به بینهایت سنجیده می شد و لذا برابر با 0 میگردید.
برای پایه ریزی همون بحثی که گفتم .
ما به اسناد قرآنی رجوع کنیم آیه داریم رب المغربین و رب المشرقین
یا رب سبع سموات و الارض
شاید منظور همون دنیای موازی هم باشه
قانون نیوتن مخالفانی داشت تا اینکه به اثبات علمی رسید و خیلی تئوری های دیگه که بعدها اثبات شد که از علم کنونی بشر در زمان خودش خارج بوده
در علم ۷۲تا هستش و فقط یک در باز هستش که اون همه علم از این یک در استخراج شده
بر اساس آیات و احادیث
مثلا به زبان ساده خیلی ازموارد که در قرآن ذکر شده بعدها اثبات شده مثل عمل لقاح گلها توسط زنبور یا خیلی موارد دیگرکه بعدها مفسران متوجه معانی قرآن شدند
اما در کل هنوز علم ما تا به اون حد رشد نکرده و باز جای پیشرفت داره بنظر بنده عالم موازی وجود داره که بعدها برای آیندگان اثبات خواهد شد
ومن الله توفيق
دوم :هر موضوع مزخرفی مثل این توهمات و تخیل جهان موازی که دروغ و چرت و پرت هستش رو به علم و قرآن ربط ندهید
سوم : به ولله که هالیوود شیاد و دروغگوست
و این فیلم ها مثل مرد عنکبوتی با پرده سبز و صداگذاری و تعدادی بازیگر در یک شهرک سینمایی ساخته شده
تفکر جهان موازی در واقع فقط یک نظریه دروغین هستش که توسط عده ای شیطان صفت شیاد برای گمراهی مردم در حال تبلیغ هستش
و همین طور برای مقابله با آخرت جاودان و حقیقی بهشت و جهنم و کتاب مقدس قرآن کریم و دین پیامبران الهی(اسلام)
ولی کافران پست تر و ضعیف تر از آنند که بخواهند مانع عذاب شان باشند و در روز حساب کسی را هم نمیتوانند نجات دهند
عزیزان از نظر بنده یک چیز های در این دنیا وجود داره که از حدود عقل و فکر انسان خارجه مثلا همین که خدا اصلا کیست و کجاست و از اینجور مسئله ها و به نظر بنده در این حد فکر کردن در مورد اینجور مسائل کار صحیحی نیست.والسلام علیکم
وگرنه حتی مطرح کردن چنین حرف کفر آلودی هم گناه کبیره است
خطبه اول نهج البلاغه رو بخونید
کوچه رو اشتباه رفتم
خخخخخخ
فکر کردم گم شدم یا وارد یه دنیای عجیب شدم
امان از این فیلم no way home. حتما پشت صحنه فیلم رو نگاه کنید تا بفهمید که الکی و کامپیوتری و صداگذاری شده هستش
واقعا خیلی مزخرفه 10 هزار تای دیگه مثل خودت باشن!
امیدوارم به امید خدا از گمراهی دربیاید
انشاءالله
التماس فکر
من به شخصه مدعی تحصیلات در حوزه فیزیک و شیمی و ریاضی نداشته و رشته درسی خودم زبان است و دیپلمم علوم تجربی بوده و خلاصه اینکه قبل از آن هم علاقمند به ستاره شناسی بودم. در کودکی پریسکوپی ساخته بودم و بجای دو تا آینه یه آینه دیگر در آخر این وسیله قراردادم تا بتونم مثلا تصویر ماهی که روی سومین آینه میفته رو بررسی کرده و اطلاعاتی کسب کنم. درآن زمان به گمانم میشد روی تصویری که از جسم میگیریم و میبینیم کاری صورت بپذیره برای درک این موضوع مثالی میزنم مثلا روی آینه تصویر صورتتون پیداست با ماژیک روی آینه قسمت راست صورتتون علامتی میزنید و آن علامت به روی صورت خودتونم بیفته! حالا جهان های موازی هم به خیالم چیزیست که کمی از تصور ما دور و غیرقابل درک است. دوستان عرض کنم که ما هنوز خیلی چیزهارو نمیتونیم درک کنیم ولی چیزهایی قابل درکه مثل سفر به ماه در چندین سال قبل آنهم با حافظه ی چند کیلو بایتی (فکرکنم همینه) و الان در گوشی هامون رم مثلا یک ترابایتی میندازیم. این شدنیه چون مثلشو قبلا داشتیم حافظه چندکیلوبایتی شده چند ترابایتی و بیشترم میشه ولی در مورد جهان های موازی آیا چیزی از قبل داشتیم که الان نوع پیشرفته ترش باشه این میشه قضیه را ملموس تر و قابل درک ترش کرد. درسته؟! گاها مثالهایی میزنن مثلا میگن رد کردن و نپذیرفتن جهان های دیگر و موازی و کهکشان و حتی زندگی های دیگر نقاط این جهان مثل رد کردن وجود نهنگ در یک قاشق از آب اقیانوسه!!!!!! خب این گونه مثالها بنظرم فقط لفاظی، ملغطه(لغت بازی) و مغلطست(به غلط انداختن)
حال خارج از مزاح و شوخی یک کوانت یا کوانتم چقدر میتواند کوچک باشد؟ طوریکه شاید بدانیم ذرات نور و ذرات زیر هسته ای تحت نام کوارک گویا کوچکترین سنگ بنا یا آجرهای بنیادی مسالح ساختاری جهان فیزیکی نمی باشند، بلکه تار ها یا ریسمان های انرژی به اندازه طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر که دو نوع اند یکی خمیده و بسته مثل عدد 0 و دیگری باز و راست مثل عدد 1. این دو واحد بسیار ریز هرکدام از قابلیت باز و بسته شدن برخوردارند. به عنوان مثال 0 میتواند باز و راست شود و به 1 تبدیل گردد و 1 میتواند خم و بسته شود و به 0 تبدیل شود. از خود می پرسم که این واحدهای بنیادی فیزیکی - اطلاعاتی این استعداد و قابلیت را از کجا کسب کرده اند؟ یا این تارهای واحد، که از این دو استعداد برخوردار اند، انرژی ارتعاشی خودرا از چه منبعی دریافت می کنند؟ هر چیزی برای خم و راست شدن به انرژی نیازمند است و اگر از بیرون انرژی کاری خود را دریافت کند، دیگر نمی تواند بنیادی باشد. بهر حال اخیرا در این رابطه یک نظریه یا تئوری جدیدی وارد میدان گردیده که گویا دست و پای تئوری های ریسمان و M و حلقه را از پشت بسته است. بر اساس این نظریه واحد بنیادی تار یا ریسمان نیستند بلکه نوسانگر های بنیادی هشت بعدی در ابعاد پلانک می باشند که هرکدام از یک ذره چهار بعدی زمانمکان و یک ذره چهار بعدی بیزمانی بیمکانی با کمیت های مساوی و برابر و با ماهیت های معکوس آفریده شده اند. این نوسانگرها برای عمل نوسان نیازی به انرژی بیرونی ندارند و ماهیت معکوس آنها علت اصلی ارتعاش یا نوسان آنها می باشد. مثل دو میدان بسیار ریز الکتریکی و مغناطیسی ( ذرات نور ) همدیگر را القاء می نمایند و جا و وجود خودرا به همدیگر می بخشند، مثل دو عاشق و معشوق بنیادی. هرکدام از این نوسانگر ها یکی از ریزترین سیاه چاله های موجود در کیهان می باشند. ذرات نور و ذرات اتمی و زیر اتمی فقط قالب های پایداری اند که در اولین لحظات وقوع مه بانگ و انبساط کیهانی حدود 5 در صد از این نوسانگرها در آنها ریخته و بسته بندی گردیده اند که ماده و انرژی معمولی را تشکیل داده اند و حدود 95 درصد از آنها قالب ریزی نشده و بصورت سیاه چاله های ریز و درشت اولیه و ثانویه باقی مانده اند و منجمین و کیهان شناسان آنرا ماده و انرژی تاریک نامیده اند، بدون اینکه به ماهیت و یا اصالت آنها یعنی زمانمکان و بیزمانی بیمکانی پی برده باشند. البته به این موضوع آگاه و واقفیم که مفاهیم بیزمانی و بیمکانی که از دیدگاه دین از صفات خداوند متعال محسوب می شوند، در طول تاریخ تاکنون مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان پنداشته شده اند و نه به عنوان همزادهای طبیعی و هم ارز و هم ارزش زمان و مکان. در پایان یک محاسبه را به دوستداران محاسبه پیشنهاد می دهم که به کمک آن شاید بتوان به زیر سقف پلانک نفوذ کرد و به ابعاد کوانتمی بسیار ریزتری از ابعاد پلانک دست یافت. در فرمول های محاسبه ای پلانک برای تعیین کوچکترین کمیت های فیزیکی از قبیل زمان و مکان و جرم و انرژی، بجای ثابت جاذبه نیوتن یعنی G می توان از ثابت جاذبه انشتین یعنی 8 ضربدر عدد پی ضربدر G تقسیم بر c بتوان 4 استفاده نمود و حاصل محسبات را ابعاد انشتین نامید.
چرت و پرت هایی که نوشتی هیچ گونه سند علمی هم ندارد
2 خطش رو خوندم حالم بد شد و میخواستم بالا بیارم
اگر اجازه بفرمائید محاسبات را ادامه دهیم و این بار حجم محتوای جهان را در حالت وحدت دمایی بسیار داغ و چگال و متراکم یعنی قبل از آغار انبساط و وقوع مه بانگ، همان حالت و وضعیت به اصطلاح تگینگی یا تجرد فیزیکی اولیه، محاسبه نمائیم و ببینیم که آن موجود چقدر ریز بوده است. برای انجام چنین محاسبه ای از کوچکترین واحد طول محاسبه شده توسط پلانک استفاده می کنیم. برای محاسبه حجم یک کره فقط به شعاع یا قطر آن و عدد معروف پی نیاز داریم. طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر را در اختیار داریم و عدد پی هم داده شده است. فرمول ریاضی محاسبه حجم کره هم در سایت ها به سهولت قابل دسترسی می باشد. در این محاسبه یک بار طول پلانک را برابر با قطر و یک بار دیگر برابر با شعاع کره در نظر می گیریم و پس از مقایسه نتایج متوجه خواهیم شد که مقدار حجم در حالت اول بسیار ریز تر از حالت دوم خواهد بود. حال اختیار با خود ماست که کدام یک از این دو حجم را مبنای حرکت تکاملی محتوای جهان در نظر بگیریم. راه محاسبه را نشان دادم و انجام آنرا به عهده خوانندگان گرامی علاقه مند به محاسبه می سپارم.
تعداد دنیاهای موازی موجود در این جهان در متن قبلی خدمت خوانندگان گرامی ارائه گردید و برابر بود با 2 ضربدر 10 بتوان 26.
همانطور که در متن قبلی اشاره شد، این همه دنیاهای موازی ، این همه سامان یا نظم های کلی کوانتمی و این همه تواریخ یا تاریخ های کلی کیهانی بطور همزمان موجود اند، اما نه بطور مستقل و مجزا از هم و به شکل لایه بر لایه و مرتبه و درجه بر مرتبه و درجه و یا طبقه بر طبقه بلکه در هم تنیده و برهم نهاده شده اند. تعداد این دنیاها با تعداد حیات های دنیوی انسان بین مبداء و معاد برابر می باشند. در حال حاضر در این گیتی یا کیهان و یا جهان و یا در این عالم شهودی ما انسان ها و کلیه موجودات زنده و غیر زنده فقط در یکی از این دنیاهای بیشمار بطور واقعی و عینی موجود هستیم و فقط این دنیا در اختیار و در دسترس ما قرار دارد و بقیه آنها غیبی اند و غیر قابل دسترسی. لذا سفر به دنیاهای موازی در این کیهان یا جهان بطور مطلق محال و غیر ممکن است. چنین سفری فقط در افکار و خیال میتواند صورت پذیرد و طوریکه می دانیم راه های افکار و خیال بیشمار اند و به ندرت پیش می آید که راه های خیال منطبق بر راه واحد و یگانه حقیقت کل باشد. همچنین سفر در طول زمان به گذشته و یا آینده برای انسان بطور مستقل و مجزا از حرکت کلی طبیعت و کیهان بطور مطلق محال و غیر ممکن می باشد و چنین سفری را فقط میتوان در فکر و خیال انجام داد. در پایان به این نکته اشاره می کنم که تعداد حیات های ملکوتی یا بهشتی و یا آسمانی انسان در طول سفر بی نهایت بی شمار می باشند، اما تعداد آنها نسبت به تعداد حیات های دنیوی بسیار کمتر می باشد و نسبت آن همیشه 1 تقسیم بر ( 2 ضربدر 10 بتوان 26 ) می باشد. اما طول حیات بهشتی انسان بسیار طولانی تر از طول هرکدام از حیات های دنیوی خواهد بود. تعیین طول حیات بهشتی خارج از توان معرفت دینی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهود عرفانی و شناخت علمی می باشد و فقط خداوند متعال به آن علم و آگاهی مطلق دارد.
در مورد گربه شرودینگر : غیر از دو حالت مرده یا زنده ، یک حالت سوم هم میتواند وجود داشته باشد و آن اینکه آن گربه به علت تشنگی و گرسنگی به حال کما یا بیهوشی فرو رفته باشد، یعنی نه کاملا زنده و نه کاملا مرده باشد. لذا هرکدام از این سه حالت در ذهن آزمایشگر 33,33 درصد یا یک سوم میتوانند حقیقت داشته باشند. مشاهده گر پس از اینکه در اتاق را باز کرد، آنگاه با سه حالت بطور همزمان مواجه نخواهد گشت بلکه هر سه حالت و هر سه احتمال به یک حالت و یقین تبدیل خواهند شد و این جهان برخلاف تئوری Hugh Everett به سه جهان موازی تقسیم نخواهد گردید. نتیجه اینکه نگاه مشاهده گر در نتایج احتمالی اندازه گیری یک سیستم کوانتمی هیچگونه تاثیر و دخالتی نمی تواند داشته باشد. به این معنا که نگاه مشاهده گر باعث مردن و یا زنده ماندن و یا بی حال شدن گربه نشده است بلکه نگاه او نتیجه محاسبات سه گانه احتمالی اورا به یک احتمال صددرصد یا یقین تبدیل نموده است.
با کسب رخصت یا اجازه این حقیر در پاسخ سوال : درمورد جهان های موازی چه میدانید ؟ متن زیر را خدمت دوستداران و علاقه مندان به این بحث که نه تنها دوستدار بازی با الفاظ و کلمات و عبارات و جملات اند، بلکه به محاسبات ساده ریاضی هم علاقه مند می باشند، تقدیم می دارم. نیوتن دانشمند انگلیسی با فلاسفه طرفدار ارسطو موافق نبود و بر این باور بود که اگر نتوانیم حرکات طبیعت را به زبان ریاضی بیان کنیم از طریق بازی با کلمات و ساختن عبارات زیبا نمی توانیم فلسفه طبیعت و حکمت الهی را بطور حقیقی درک نمائیم. ماکس پلانک فیزیکدان آلمانی و بنیانگذار اولین تئوری کوانتمی با استفاده از سه ثابت طبیعی یکی ثابت جاذبه G و دیگر ثابت سرعت نور C و دیگری ثابت خود وی h توانست کوچک ترین واحد های زمان و طول را محاسبه و تعیین نماید که قبل از وی نیوتن و لایب نیتس نتوانسته بودند آن واحد های بسیار ریز ( infitesimal ) را محاسبه نمایند. طبق آن محاسبات کوچکترین واحد زمان برابر با 10 بتوان منهای 43 ثانیه و کوچکترین واحد طول ( یکی از ابعاد سه گانه مکان ) مساوی با 10 بتوان منهای 35 متر می باشند. به زبان فارسی روز مره گاهی اوقات می گوییم که " مشت نمونه خروار است ". حال اگر معنای این ضرب المثل را روی این واحدهای بسیار ریز بکار ببریم میتوانیم بزرگی آنها را تعیین کنیم. اگر زمان پلانک را معکوس نماییم به 10 بتوان 43 ثانیه می رسیم ، یعنی بزرگترین زمان موجود در جهان. اگر مقدار آنرا اول بر 60 و بار دیگر بر 24 و بار سوم بر 365 تقسیم نمائیم به مقدار : 1,9 ضربدر 10 بتوان 37 سال دست خواهیم یافت. یعنی عدد 2 و 37 تا عدد 0 در سمت راست آن باضافه پسوند سال. این مدت زمان بسیار طولانی و غیر قابل تصور عبارت است از طول زمانی سفر نزولی - صعودی هستی یا محتوای جهان بین مبداء و معاد. به این نکته بسیار مهم باید توجه داشته باشیم که این زمان بسیار بزرگ یا طولانی که آغاز آن به مبداء و انتهای آن به معاد وصل است بصور یک خط کشیده شده و پیوسته وجود ندارد بلکه طول آن توسط لحظه حال یعنی زمان پلانک لحظه به لحظه طی می شود و آنهم نه بصورت پیوسته بلکه منقطع و یا چرخه ای و یا حلقه وار. طول زمانی این مقاطع و یا محیط این چرخه ها یا حلقه ها همیشه برابر اند با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. طول کلی عمر کیهان در حال حاضر توسط منجمین و کیهان شناسان غیر قابل پیشبینی و محاسبه و تعیین می باشد. اگر در آینده طول عمر کلی کیهان تعیین گردید، آنگاه میتوان طول زمان کل که در بالا بیان گردید را بر آن تقسیم نمود و از آن طریق تعداد وقوع مه بانگ ها را بین مبداء و معاد بطور دقیق محاسبه نمود و آن عدد بدست آمده برابر خواهد بود با تعداد حیات های بیشمار دنیوی انسان با درجات مختلف تکاملی بین نهایت نقصان یا امکان اخس و نهایت کمال یا امکان اشرف و همچنین آن عدد برابر خواهد بود با درجات یا مراتب کل هستی یا محتوای جهان. به عنوان مثال و پیش فرض احتمالی اگر طول عمر کلی کیهان برابر با 90 میلیارد سال باشد، آنگاه حاصل تقسیم طول زمان کل بر عمر کیهان برابر خواهد بود با 2 ضربدر 10 بتوان 26 . پس از تعیین طول زمان کل و تعداد مه بانگ ها و حیات های دنیوی و مراتب هستی یا وجود، میتوان حجم جهان را با استفاده از مقدار معکوس طول پلانک یعنی 10 بتوان 35 متر محاسبه نمود. البته نه حجم محتوای در حال انبساط بلکه حجم مکان یا فضای سه بعدی هندسی که نقش ظرف نگهدارنده محتوا را به عهده دارد. این محاسبات مقداری پیچیده تر اند از محاسبه زمان کل. زیرا در این محاسبات اَشکال مختلف هندسی از قبیل کره ؛ مکعب مربع ؛ منشور شش ضلعی و هشت سطحی ؛ هرم و مخروط را باید در نظر داشت. ساده ترین محاسبه مربوط به شکل کروی می باشد و آنهم دو حالت خواهد داشت، یکی طول پلانک برابر با قطر و دیگری برابر با شعاع کره در نظر گرفته شود. محاسبه را به عهده خوانندگان گرامی این سایت ارزشمند می سپارم . این محاسبات برای کلیه جهان های حقیقی و واقعی و موازی و بیشمار و موجود در اطراف این جهان همسان و یکی می باشد.
در پایان اشاره به یک مفهوم در مکانیک ذرات و امواج می نمایم :
Superposition با تلفظ به زبان انگلیسی سوپر پِزیشن و تلفظ به زبان آلمانی و فرانسوی سوپر پوزیسیون. براساس این مفهوم و پدیده علمی، محتوای کل جهان دارای حالات و امکانات کلی بیشماری می باشد که بصورت طبقه بر طبقه و محیط و محاط و بطور همزمان وجود ندارند بلکه در چهار چوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و از پیش تعیین شده آن توسط خداوند متعال، پشت سر هم از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات انبساط و انقباض محتوای کیهان در فواصل کاملا معین و از پیش تعیین شده ( همیشه برابر با طول عمر کلی کیهان ) به ظهور می رسند و تجربه میگردند و ناپدید می شوند. این حالات و امکانات کلی و بیشمار در نظام احسن مبداء بطور همزمان و در کنار هم و بطور موازی موجود بوده اند و در معاد هم بطور همزمان به وجود خواهند آمد.
امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
و توهم و ساخته ذهن شیطان پرستانه.
در نتیجه جهان موازی وجود ندارد