فقدان اراده سیاسی واقعی از طرف جامعه جهانی سبب شده تا نیروهای نظامی خارجی همچنان در لیبی حضور داشته باشند.
این نشریه می افزاید: نخستین دلیل این است که در پشت قطعنامههای سازمان ملل و کنفرانسهای مطبوعاتی، ارادهی واقعی وجود ندارد. یعنی ماهیت این قطعنامهها الزام آور نیست و به همین علت، هیچ موقع عملی نمیشوند. برای درک دلیل، باید به اصل فرایند سیاسی که منجر به تشکیل دولت وحدت به رهبری عبد الحمید الدبیبة شد بازگشت. در اوایل فوریه، یک روند آشتی در ژنو با حمایت بین المللی منجر به تشکیل دولت ائتلافی شد. تشکیل این دولت پس از حدود شش سال درگیری بین مقامات رقیب در طبروق در شرق و طرابلس در غرب محقق شد.
اما با نزدیک شدن به خطر تجزیه کشور در پی جنگ برادرکشی، لیبیاییها برای اولین بار تصمیم گرفتند به خود آیند و روند عادی سیاسی را در پیش گیرند. در همان زمان، بحث در مورد خروج نیروهای خارجی از کشور، که برای بازگشت به آرامش ضرورت دارد، از اکتبر ۲۰۲۰ آغاز شد. در ماه مارس امسال، شورای امنیت سازمان ملل متحد این درخواست را تکرار کرد و در ماه مه، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا در نشست وزرای خارجه گروه ۷ در لندن، خواستار خروج فوری نیروهای خارجی از لیبی شد. این پویایی همچنین خواست بیشتر مردم لیبی نیز هست. زیرا بسیاری از لیبیاییها این حضور نظامی را مایه تحقیر و نقض حاکمیت کشورشان میدادند. آن هم کشور مغروری مانند لیبی که از قبل تجربه حضور نیروهای خارجی را دارد و آسیبهای روانی شدیدی از آن متحمل شده است. به عنوان مثال، مردم امروز درصد بالایی از جمعیت کشته شده کشورشان توسط ایتالیاییها در دهه ۱۹۳۰، را فراموش نکرده اند. اما با وجود میل به بازگشت به حاکمیت کامل و موفقیت نسبی روند سیاسی، واقعیت نظامی همچنان ثابت مانده است.
بازیگران خارجی حاضر در لیبی، برای به حاشیه راندن رقبای سیاسی خود تلاش می کنند
این کارشناس سیاسی تصریح میکند: فقدان اراده سیاسی واقعی از طرف جامعه جهانی و به ویژه آمریکاییها اولین عاملی است که سبب شده تا این دو کشور به خود اجازه دهند همچنان در لیبی حضور داشته باشند. به همین علت کسانی که اکنون در لیبی قدرت را در دست دارند، در نبود اراده آمریکا و جامعه بین المللی به حضور نظامی خارجیها و به ویژه روسیه نیاز دارند. زیرا در نبود این حضور نظامی، بار دیگر تعادل سیاسی کشور بر هم میخورد. ژنرال خلیفه حفتر بار دیگر تصرف طرابلس را عزم میکند و اینگونه سناریوی سال ۲۰۱۹، اگر بدتر از آن نباشد، تکرار میشود. به همین علت طبقه سیاسی لیبی، مانند بازیگران خارجی، نیز به جای آنکه به فکر احیای حاکمیت لیبی باشند، دغدغه و تشویش این موضوع را دارند تا کاری انجام دهند که رقبای سیاسی شان به حاشیه رانده شوند.
در حال حاضر مسأله لیبی تنها اختلاف نظر گروههای داخلی نیست، بلکه عطش قدرتهای متوسط و بزرگ برای پیدا کردن جای پایی در این کشور بحرانزده و بیثبات است. این کشور نیز همچون سوریه، افغانستان و یمن درگیر بازیهای سیاسی نیابتی برای پیروزی در «مسابقه نفوذ» شده است که متأسفانه چشم انداز صلح و ثبات در این کشور را تیره و تار کرده است.