برخی از افراد فقط منفعل نیستند، آنها منفعل-پرخاشگر یا پرخاشگرِ منفعل هستند. برخی از ویژگیهای شخصیت منفعل-پرخاشگرها با منفعلها یکسان است؛ مانند ناتوانی در نه گفتن.
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما، میزانِ انفعالِ شما به ویژگیهای شخصیتی، ادراک از جهان و نقطهای که در آن ایستادهاید، احساساتتان نسبت به توانمندی و میزانِ حقانیتتان و البته به ویژگیهای موقعیتِ کنونیتان بستگی دارد.
در برخی موقعیتها انفعال میتواند یک استراتژی و سازوکارِ مفید و سالم برای حل مسئله تلقی شود. اما همچنین میتواند به یک عادت تبدیل شود.
آن هنگام که انفعال بر پاسخها و تعاملات ما حاکم شود و رویکرد کلی ما نسبت به زندگی را تعیین کند، بیشتر از آنکه نتایج سودمند به همراه داشته باشد، مایه ضرر است.
مسئله این است که ما اغلب متوجه نیستیم تا چه اندازه در زندگی منفعل رفتار میکنیم و اغلب به طرزِ چشمگیری میزان انفعال خود را کمتر از واقعیت تخمین میزنیم.
افراد منفعل چگونه دنیا را میبینند؟
۱- آنها آینده را به «سرنوشت» میسپارند
این جمله را بخوانید: «رابطهها نیاز به تلاش زیاد ندارند اگر بنا باشد ما با هم باشیم، همه چیز خود به خود درست میشود.» برخی اوقات همه چیز درست میشود، اما درست شدن آن بستگی به این دارد که هر دو طرفِ رابطه برای بهبودِ اوضاع نقشی فعال ایفا کنند و برای ساختن یک رابطه مستحکم قدم در میدان بگذارند.
۲- آنها باور دارند «چیزها خودش اتفاق میافتد»
این جمله را بخوانید: «چرا همیشه اتفاقات بد برای من رخ میدهد؟» واقعیت این است که هم چیزهای خوب و هم چیزهای بد برای همه آدمها اتفاق میافتد. شما میتوانید منتظر باشید که یک اتفاق خوب به صورتِ خود به خود برایتان رخ دهد، یا دست به عمل بزنید و فعالانه برای رقم زدنِ یک اتفاق خوب تلاش کنید.
۳- آنها شکست را با سرنوشت خلط میکنند
این جمله را بخوانید: «حدس میزنم که برای. مناسبت نیستم (جای خالی را پر کنید).» شکست بخشی از سفر هر فردی در زندگی است و هرگز آخرین محل توقف نیست. برای اینکه از چنین تفکری دست بردارید این سه واژه را به خاطر بسپارید: صبر، استقامت و پشتکار.
۴- آنها باور دارند که «شانس» یکی از مهمترین مواد تشکیلدهنده پیروزی است
این جمله را بخوانید: «شانس با من یار نبود.» بهرحال شانس در کنترل شما نیست. اما آمادگی، برنامهریزی، تلاش و وقتشناسی، کاملاً در کنترل شماست. پس به جای تمرکز روی شانس و اقبال روی این موارد تمرکز کنید.
۵- زبان آنها مردد و نامطمئن است
این جمله را بخوانید: «بسیار خوب... آم.. ممکن است شبیه آن باشد.» به کلماتِ توصیفی و مکثهایتان توجه کنید و تمرین کنید که مستقیمتر صحبت کنید. الگوهای زبانی فقط عادت هستند و میتوان آنها را تغییر داد.
۶- آنها به شدت به دنبال جلب تأیید دیگران هستند
به این جمله توجه کنید: «امیدوارم که از دستم ناراحت نشوی اگر از تو بخواهم. یا اگر برایت اشکالی ندارد و ناراحت نمیشوی میخواستم یک پیشنهاد بدهم.» اگر همه افراد دیگری که در جلسه حضور دارند، پیشنهادها و افکار خود را آزادانه مطرح میکنند، آنوقت استفاده از چنین عباراتی و اجازه گرفتن برای ارائه پیشنهاد میتواند شما را کماهمیت جلوه دهد.
۷- آنها دیدگاههای خود را کمارزش جلوه میدهند.
این جمله را بخوانید: «من ممکن است اشتباه کنم... من کارشناس نیستم...، اما شاید...» شروع جمله با این عبارت که میتوانم اشتباه کنم، فقط باعث میشود دیگران صحبتهای شما را کمارزش و کماهمیت تلقی کنند. شما پذیرشِ خود را برای آنها سخت میکنید.
۸- برای آنها انتخاب و قضاوت بین دو موقعیت سخت است
این جمله را بخوانید: «آاام... هر دو عقیده درست به نظر میرسد.» کاری که شما قصدش را دارید این است که احتمالِ درگیری و دعوا را با تأیید نکردنِ هیچکدام از عقایدی که ارائه شده، کاهش دهید، اما این کار باعث میشود دیگران شما را فردی «متزلزل»، «نامطمئن» و «ترسو» بدانند که فاقد قدرت تصمیمگیری است. اگر عقیدهای دارید، آن را صراحتاً ارائه کنید.
۹- آنها رسیدگی به نیاز دیگران را در الویت قرار میدهند
این جمله را بخوانید: «من دلم میخواست دسر بخورم، ولی اگر میخواهی صورتحساب را بگیری، اشکالی ندارد.» با این الگو، شما این پیام را مخابره میکنید که نیازهای دیگران از نیازهای خودتان مهمتر است، که احتمالاً چیزی نیست که بخواهید به دیگران مخابره کنید. اگر واقعاً دلتان دسر میخواهد، بگویید دسر میخواهم.
۱۰- وقتی ترجیح میدهند «نه» بگویند، میگویند «آری»
این جمله را بخوانید: «فردا صبح زود باید بیدار شوم، اما تو را میرسانم.» شما نگران هستید که اگر به دیگران نه بگویید، از دستتان ناراحت شوند، اما این بستگی به نحوۀ نه گفتنِ شما دارد. شما میتوانید صادق و روراست باشید، اما در عین حال از اینکه نمیتوانید درخواست آنها را برآورده کنید، عذرخواهی کنید و بر نیازهای خودتان تأکید کنید.
تفاوت منفعل با پرخاشگرِ منفعل چیست؟
اما برخی از افراد فقط منفعل نیستند، آنها منفعل-پرخاشگر یا پرخاشگرِ منفعل هستند. برخی از ویژگیهای شخصیت منفعل-پرخاشگرها با منفعلها یکسان است؛ مانند ناتوانی در نه گفتن. شاید برایتان جالب باشد بدانید رفتارهای منفعل-پرخاشگرایانه فقط به همسایه شما محدود نمیشود بلکه در طول تاریخ جهان نقش مهمی را ایفا کرده است.
همینطور که چندین رفتار پرخاشگریِ منفعلانه را مطالعه میکنید در ذهنتان تجسم کنید که کدام شخصیتهای تاریخی چنین رفتارهایی را از خود نشان دادهاند و این رفتار چه اثرات گستردهای را داشته است. این کار کمک میکند به شدت تخریبگریِ این رفتار پی ببرید.
همچنین توجه کنید که چند مورد از این موارد را میتوانید در خانه یا محل کار خود تشخیص دهید.
ابتدا بیایید یک داستانِ تاریخی را مرور کنیم.
وانلی، ۱۳ امین امپراتور سلسه مینگ در چین بود که مشتاق بود پسرِ مورد علاقهاش که سومین فرزندش بود بعد از او به پادشاهی برسد. این ایده به نظر وزرای وانلی ایده خوبی نبود و برای همین با وانلی مخالفت شد. وانلی بالاخره تسلیم مخالفانش شد و پسر اول خود را به عنوان پادشاهِ بعد از خود معرفی کرد. بعد از ۱۵ سال کشمکش، وزرایِ وانلی برنده شده بودند؟ اما آیا واقعاً برنده شده بودند؟
وانلی بعد از این اتفاق به نحوی عمل کرد که نهایتاً منجر به سقوط سلسله مینگ شد. وانلی که تا پیش از آن مدیر و رهبر شایستهای محسوب میشد، از انجام تمام وظایفش سرپیچی کرد. او در اعتراض به دولتی که خودش آن را اداره میکرد، از شرکت در جلسات، خواندن یادداشتها، انتسابِ فرمانداران و حتی انجام امور نظامی خودداری میکرد. او دست به چنان اعتصابی علیه دولت خود زد که نتیجهاش تخریب و از بین رفتنِ سلسله مینگ در سال ۱۶۴۴ بود. امروز وانلی را به عنوانِ پادشاهی لذتطلب و تنبل میشناسند، غلبۀ رفتارِ منفعلانه-پرخاشگرایانه او چنان اثری بر میراث او گذاشت که در طی انقلابِ فرهنگی در دهه ۱۹۶۰، ارتش سرخ چین، قبرِ وانلی را تخریب کرد و هر آنچه از او به جای مانده بود را آتش زد.
چه کسی افراد پرخاشگر-منفعل را دوست دارد؟
هیچکس؛ و متأسفانه، همه ما در نشان دادن چنین رفتاری به اندازه کافی تبحر داریم. ما در رفتارِ منفعل-پرخاشگرایانه خود، خودمان را محق میدانیم. میتوانیم تصور کنیم وانلی - قدرتمندترین مردِ چین- تا چه حد بدبخت و عبوس بوده است. «چرا من نمیتوانم جانشینم را خودم تعیین کنم؟ چطور جرأت میکنند با من مخالفت کنند؟ نشانشان میدهم! چطور است کل کشور را نابود کنم؟ این را میخواهید؟ راضی میشوید؟ آری؟»
درواقع همان زمانی که پرخشاگریِ منفعل را بروز میدهیم، مشغول نابودیِ پادشاهی خود هستیم. با این رفتار، دوستیها، خانوادهها، جوامع و مشاغل تحتتأثیر قرار میگیرند. بعد از آنکه تبعات این رفتار بر ما مشخص میشود، زمان انکار فرا میرسد. «چی؟ من؟ نه! من هیچ ربطی به این مسئله نداشتم. این اتفاق ناشی از خطای من نبوده است. من آن فردی نیستم که باید مؤاخذه شود.»
آیا شما چنین فردی هستید؟
پرخاشگریِ منفعلانه به حدی رایج است که به سختی بتوان مرز آن را با سایر رفتارها مشخص کرد. اما روشهایی برای تشخیص این رفتار وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
نخست آنکه شیوه ارتباط برقرار کردنِ افرادِ پرخاشگر- منفعل متفاوت است. یکی از نشانههای واضحِ رفتارِ پرخاشگر- منفعل برقراری ارتباط به شکلی غیرمستقیم و پرتناقض است. به این مثالها توجه کنید:
۱- آنها هرگز نه نمیگویند
پرخاشگر- منفعلها هرگز به طور مستقیم نه نمیگویند. شما هرگز جملاتی نظیر موارد زیر را از آنها نمیشنوید:
*اشتیاقی به انجام این کار ندارم.
*به نظرم ایده خوبی نیست.
*به دردِ من نمیخورد.
شما زمانی که مسئولیت نیازهای خود را برعهده نمیگیرید و تسلیم خواستِ دیگران میشوید، درواقع رفتارتان منفعلانه-پرخاشگرایانه است. شما ممکن است قربانی به نظر برسید. ممکن است آه بکشید و سرتان را تکان دهید، اما مسئولیت نیازهای خود را برعهده نمیگیرید.
حتی اگر به شدت خسته باشید و نتوانید بیشتر کار کنید؛ حتی اگر دلایل خوبی برای اعلامِ ناکارامدی یک برنامه داشته باشید؛ حتی اگر دلایلِ کافی برای اعتماد نکردن به فردی که از شما درخواست انجام کاری را کرده، داشته باشید؛ باز هم مسئولیت نیازهای خود را برعهده نمیگیرید. ما در جامعهای زندگی میکنیم که همکاری و مثبتاندیشی در آن ارزش است.
«نه» گفتن در چنین جامعهای چندان رایج نیست. همکاری به قدری اهمیت دارد که ما زندگیمان را بر اساس آن مشخص و تعریف میکنیم. مسئله این نیست که همکاری کردن کارِ درستی نیست. برعکس، همکاری کردن یکی از نیازهای جامعه انسانی و مایه بقاء است. اما، فقدانِ اشتیاق برای «نه» گفتن در شرایطی که نیازهایتان را قربانی میکنید، میتواند مسئلهساز شود. نه نگفتن باعث بروز رفتارهای دیگری میشود که از نشانههای افراد منفعل-پرخاشگر است. به مواردی که در ادامه به آن اشاره میشود، توجه کنید.
۲-دائم غر و مداوم درباره چیزهای بیاهمیت غر میزنند و شکایت میکنند
پرخاشگر-منفعلها به جای آنکه محکم، قاطعانه و واضح «نه» بگویند، در چرخه معیوبِ رفتارِ پرخاشگر-منفعلها میافتند و ممکن است به شکایت کردن و غر زدن پناه ببرند. این غر زدنها ممکن است فردی را که از آن عصبانی هستند، نشانه بگیرد. «هی، من این کار را برای تو انجام دادم. تا پاسی از شب بیدار بودم که برای تو این کار را تمام کنم. بابت خستگی دیشب، امروز در جلسه نمیتوانم خوب حاضر شوم. چی؟ نه، البته که من همیشه خوشحال میشوم که هر کاری از من درخواست کنید را انجام بدهم.»
جهتِ عصبانیتِ فردِ پرخاشگر-منفعل همچنین میتواند یک شخصِ ثالث باشد. «بله، البته که او آدمِ دوستداشتنیایه، تمام این سالها همیشه او خطا کرده و من خطایش را لاپوشانی کردهام، ولی تو فکر میکنی اصلاً متوجه این قضیه شده باشه؟»
شکایت کردن یکی از رفتارهای جهانشمولِ انسانی است. اما اگر شکایت کردنها و غر زدنهای شما حالتِ مزمن پیدا کرده و هرگز نمیتوانید وضعیت را تغییر دهید، ممکن است این نشانه رفتار منفعل-پرخاشگرایانه باشد.
۳- پیامهای متناقض ارسال میکنند
ارتباطاتِ پرخاشگرانه-منفعلانه اغلب ناهمخوان است. وقتی شما در وضعیتِ پرخاشگر-منفعل هستید، نمیخواهید مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرید (حتی ممکن است این رفتارها را تشخیص هم ندهید). اما همچنین نمیخواهید احساسِ بدبختیای که در آن وضعیت بر شما مستولی شده، نادیده گرفته شود. این عامل حرکتی اغلب منجر به پس زدن و رد کردنِ کمک از سوی شما میشود.
تصور کنید: وقتی دارید ریخت و پاشهای یک نفر دیگر را تمیز میکنید، او معذرتخواهی میکند و پیشنهاد میدهد که خودش این کار را انجام دهد. آیا فردی که منفعل-پرخاشگر است برای پس زدن و رد کمک دیگران انگیزهای دارد؟ بله. با تمایز کردنِ محل، شما به عنوان فردی که منفعل-پرخاشگر است این فرصت را پیدا میکنید که به سرزنش کردنِ شخصِ خاطی ادامه دهید. این کار به شما احساسِ خود-درستکاری و برتری میدهد و راه را برای انتقام در موقعیتهای بعدی باز میگذارد. هر چه بیشتر نقشِ قربانی را بازی کنید، بیشتر احساسِ ناراحتیِ خود را توجیه میکنید.
پیام متناقض: وقتی شما از قبولِ کمک پیشنهادی سر باز میزنید، این پیام را مخابره میکنید که دیگر هیچ شکایتی از مسئله ندارید.
۴- در پوششِ تحسین درواقع توهین میکنند
پیامهای منتاقضِ منفعل-پرخاشگرایانه همیشه هم کار-محور نیستند. نارضایتی سرکوبشده میتواند در قالبِ تحسینهای دولبه (اظهارنظرهایی که مشخص نیست تحسین میکنند یا تخریب) خودنمایی کند.
«تبریک میگم! گزارشِ شاهکاری بود، اگرچه که همه رو خودت ننوشته بودی. وای چه پیراهن قشنگی! این لباس به اندازه خواهرت خوشگلت کرده!»
در جایی که افراد یکدیگر را خوب میشناسند، بارِ منفی این بهاصطلاح تعریفها بیشتر پنهان میشود، اما به وضوح قابل فهم است.
۵- اجتنابِ منفعل-پرخاشگرایانه
در موقعیتهایی که ممکن است گفتگو با چالش مواجه شود، رفتار منفعل-پرخاشگرایان این گونه است که فرد از برقراریِ ارتباط اجتناب میکند. خاتمه دادن به یک رابطه از طریقِ ارسال ای-میل به جای ارتباطِ چهره به چهره، یکی از مصداقهای رفتارِ منفعل-پرخاشگرایانه است.
این رفتار به شیوههای زیرکانهتری هم رخ میدهد. برای مثال شما به همسرتان گفتهاید در نخستین اجرای او در تئاتر محله شرکت میکنید. بعد در جلسهای که او هم حضور دارد، برای یک سخنرانی که دقیقاً همزمان با تئاتر همسرتان باید اجرا شود، داوطلب میشوید. همسرتان در آن مکان احساسِ آزادی نمیکند که در برابر این تصمیم شما مخالفت کند. شما با این رفتار خود، برای او تله گذاشتهاید و طوری وانمود میکنید که گویی هیچ تقصیری به گردنِ شما نیست و همه چیز اتفاقی رخ داده است. «اینطوری پیش اومد!»
۶- نمیشنوم ...
ناتوانی در پاسخ دادن یکی از رفتارهای منفعل-پرخاشگرایانه است. یکی از راهکارهای این افراد این است که به «فراموش کردم» متوسل میشوند و مثلاً میگویند «فراموش کردم بهت زنگ بزنم یا ای-میلات را پاسخ بدهم.»
تظاهر به گم کردنِ آدرس و شماره تلفن یا تماس گرفتن وقتی میدانند فردِ موردِ نظر توانِ پاسخگویی را ندارد، از شگردهای دیگر این افراد برای اجتناب از برقراری گفتگو است. آنها آنقدر از گفتگو پرهیز میکنند تا طرفِ مقابل تسلیم شود.
۷- رفتارِ خاموش
یکی از شدیدترین اشکالِ اجتناب، رفتارِ خاموش است که یک مرحله فراتر از «فراموشی» است. در رفتارِ کلاسیکِ پرخاشگریِ منفعلانه، فردِ پرخاشگر-منفعل، از به رسمیت شناختنِ دیگری حذر میکند یا حتی اصلاً او را نمیبیند. فردِ پرخاشگر-منفعل در پاسخ به سؤالِ «چیزی شده؟»، سکوت میکند. ممکن است فردِ مقابل عصبانی شود، اما فردِ منفعل-پرخاشگر با سکوتِ خود در مقابل این عصبانیت میخواهد نشان دهد که در جایگاهِ برتر قرار دارد. رفتارِ خاموش در کلاسیکترین شکلِ خود آنچنان همه چیز را در لفافۀ سکوت مخفی میکند که گاهی ممکن است شک کنید فردی که سکوت کرده در حالِ پرخاشگریِ منفعلانه است.
شیوههای زیرکانهتری نیز برای رفتارِ خاموش وجود دارد. اینکه فرد وانمود میکند «تصادفی» متوجه دیگری نشده است. بطور مثال، فردِ پرخاشگر-منفعل با اینکه میشنود دیگران چه میگویند، در پاسخ به آنها میگوید: «ببخشید، چی گفتی عزیزم؟»
۸- شایعه
شایعه، یک رفتارِ رذیلانۀ منفعل-پرخاشگرایانه است که به شما فرصت میدهد با یارگیری، دیگران را نیز علیه هدفِ شوم خود متحد کنید. وقتی در تعریفِ یک داستان فقط بخشی از اطلاعات را ارائه میدهید و از بیان کلِ حقیقتِ ماجرا سر باز میزنید، درواقع رفتاری منفعل-پرخاشگرایانه دارید. اگر به دیگران بگویید، به خاطر ۵ دقیقه تأخیر بل و بشویی راه انداخته بود، دیگران قطعاً برای شما دلسوزی میکنند. اما اگر بگویید ۵ دقیقه تأخیر شما باعث شد او به پروازش نرسد، حتماً دیگران با آن فرد دلسوزی میکنند.
رفتارهای منفعل-پرخاشگرایانه فقط به ارتباطاتِ گمراهکننده ختم نمیشود. بسیاری از رفتارهای اینچنینی میتواند باعث بدبختی دیگری یا تخریب یک پروژه کاریِ مشترک شود.
۹- آهسته عمل کردن
افرادِ منفعل-پرخاشگر ممکن است کاری را برخلاف میلِ خود قبول کنند، ولی بعد با سرعت حلزون آن را انجام میدهند. وقتی از کار خود راضی نباشد، دیر سر کار میروند، استراحتهای طولانی وسطِ کار دارند یا آنقدر وسواس به خرج میدهند که پروژه هرگز تمام نمیشود. دیر حاضر شدن و رفتارهای انحرافیِ افراطی، به اندازه کافی برای انجان نشدنِ یک پروژه کافی است.
۱۰- بسیار پرمشغله
آیا پرمشغله بودن رفتاری منفعل-پرخاشگرایانه است؟ میتواند باشد. اگر این کار به قصدِ انجام ندادنِ کاری که در وهله اول پذیرفتهاید انجامش دهید، باشد، میتوان آن را کاری منفعل-پرخاشگرایانه دانست.
۱۱- حبسِ اطلاعات
فردی که رفتار منفعل-پرخاشگرایانه دارد ممکن است، «کاملاً تصادفی!» یادش برود پیغام مهمی را به کسی برساند. یا ممکن است جزئیات مهمی از یک ماجرا را فراموش کند. این رفتار ممکن است دیگران را ترغیب کند تا از پرسیدنِ اطلاعاتِ بیشتر خودداری کنند.
۱۲- گم کردنِ چیزها
ممکن است اسناد مهم را در یک جای امن بگذارند و به سادگی «فراموش» کنند آنها را کجا گذاشتهاند. یا پیامها را دیر منتقل کنند.
۱۳- عمدِ تصادفی
تصادفی پای کسی را لگد کردن، در را روی صورتِ کسی بستن یا چیزهایی را که افراد به آنها تعلق خاطر دارند، شکستن، از رفتارهایی است که افراد منفعل-پرخاشگر نشان میدهند.
اما جالب است بدانید که رفتار افراد منفعل-پرخاشگر فقط باعثِ آزار و صدمه زدن به دیگری نمیشود. بلکه گاهی خود-تخریبگر است. این رفتارها به دیگران این پیام را القاء میکند که آنها مقصر ناراحتی و رنج کشیدنِ شما هستند و آنها هستند که باید رفتار خود را تغییر دهند.
۱۴- نارضایتی منفعل
یکی از نشانههای رفتاری منفعل-پرخاشگرایانه، این است که فرد به شکلی مزمن احساس میکند بیدفاع و ناراضی است. آیا همواره این احساس را دارید که دیگران قدرتان را نمیدانند؟ یا همواره شما را ناامید میکنند؟ البته، در برخی مواقع ممکن است فرد واقعاً از رفتارِ نادرست دیگران در رنج باشد. در اینصورت باید اقداماتی برای خروج از این وضعیت انجام دهد.
اما اگر مدام به ناراضی بودن از موقعیت ادامه دهید و در مقابلِ پیشنهاداتی که دیگران برای بهبود وضعیت شما به شما ارائه میدهند، مقاومت کنید، یعنی رفتاری منفعل-پرخاشگرایانه دارید. شما دیگران را مسئول و مسبب ناراحتی و احساس بدبختی خود میدانید درحالی که تمام این احساسات ناشی از انتخابهای خودتان است.
۱۵- مقاومت در برابر کمک
ارتباطِ منفعل-پرخشاگرایانه از مواجه مستقیم اجتناب میکند. این افراد هرگز مستقیماً به افراد نمیگویند: «این مشکل خودم است و خودم حلش میکنم» یا «سرت به کار خودت باشد» بلکه به صورتِ غیرمستقیم رفتار میکنند. مثلاً یکباره یادشان میآید کاری دارند که باید بروند. یا یکباره شروع به گریه کنند. یا واردِ بازیِ «آره-ولی» شوند. در این بازی، فردی که پرخاشگری منفعلانه دارد، دیگران را در جریانِ یکی از مشکلاتِ زندگی خود میگذارد، اما در مقابل پیشنهادات آنها برای حل مشکل زندگیاش، مدام میگوید: «آره-ولی..»
۱۶- ببین چی کاری کردی...؟
این بازیِ دیگری است که پرخاشگرانِ منفعل راه میاندازند. آنها اشتباه میکنند و دیگران را برای اشتباهات خود متهم میکنند. مثلاً به جای آنکه به کسی بگویند مزاحمشان نشود، چکش را روی پایشان میاندازند، فایلهای مهمی را حذف میکنند یا هر کار دیگری میکنند و بعد فریاد میزنند: «دیدی چی کار کردی؟ همهاش تقصیر تو بود.»
۱۷- خود-آزاری
افراد پرخاشگر-منفعل در مواجه با دیگران بار دراماتیک قضیه را سنگین میکنند تا به دیگران احساسِ بدی بدهند. این افراد ممکن است بگویند نامهربانیِ دیگران باعث شده که آنها دچار علائم روانی شوند. ممکن است به خاطر اینکه کسی اثر آنها را تحسین نکرده، آن را پاره کنند. یا ممکن است به خودشان آسیب بزنند. پیغامی که آنها به عزیزانشان میفرستند، این است: «شما زندگی مرا ویران کردید. نباید دوباره تا این حد نسبت به من نامهربان باشید، وگرنه...»
نتیجه گیری:
مواجه با رفتارهای پرخاشگرانه-منفعلانه سخت است، زیرا بسیار ساده میتوان آنها را انکار کرد. این رفتارها را میتوان به راحتی با رفتارهای دیگر اشتباه گرفت. انسان جایزالخطاست. ممکن است واقعاً چیزی را فراموش کنیم، چیزی را گم کنیم، چیزی از دستمان بیفتد یا نتوانیم به موقع وظایفمان را انجام دهیم، این رفتارهای گاه به گاه به معنی داشتنِ رفتارهای پرخاشگرایانه -منفعلانه نیست.
اما اگر احساس میکنید چنین رفتارهایی در شما نهادینه شده است، بدانید میتوانید رفتارهای خود را تغییر دهید.