کتاب «آموزش و یادگیری زبان با رویکرد زبانشناسی شناختی» وارد بازار نشر شد.
در بخشی از این کتاب آمده است: زبانشناسی، علمی است که رابطه نزدیکی با علوم دیگر دارد. این شاخه از علم، میتواند به دیگر علوم کمک کند و از علوم دیگر، کمک بگیرد و یکی از شاخههایی که رابطه بسیار نزدیکی با زبانشناسی دارد آموزش زبان است. زبانشناسی شناختی نیز یکی از مکاتب نوین زبانشناسی است که ریشه در علوم شناختی نوظهور در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی دارد. در زبانشناسی شناختی اعتقاد بر این است که معنا اصل و صورت، فرع است و زبان، حوزهای جداگانه در ذهن یا مغز نیست، بلکه پیوستاری بین زبان و انواع شناخت وجود دارد.
رابطه بین زبانشناسی و آموزش زبان، همیشه موضوعی بحثبرانگیز بوده است. برخی از زبانشناسان معتقدند زبانشناسی، نظری درباره آموزش زبان ندارد و از سوی دیگر، برخی معتقدند مدرسان همیشه درباره شیوه تدریس از زبانشناسان راهنمایی گرفتهاند. در آموزش زبان خارجی، اهمیت زیادی برای عوامل تسهیل و تسریع کننده آموزش زبان قائل میشوند و از طرفی مدرسان زبان میدانند که نه دانش زبانی و نه دانش زبانشناسی برای تدریس موثر زبان، به تنهایی کافی نیستند.
زبان از شیوه شکل دادن تجربه توسط شناخت حاصل شده است و شناخت را تجربه شکل داده است. شکلی که زبان به خود میگیرد منعکسکننده این است که چطور استفاده و آموخته شده است. بررسی دلایل این امر که چرا واردکردن زبانشناسی شناختی به کلاس درس و آموزش زبان، امری حیاتی است بسیار اهمیت دارد. اگرچه تعداد مطالعاتی که قابلیت کاربرد زبانشناسی شناختی در آموزش زبان را بررسی میکنند در سالهای اخیر رو به افزایش رفته است، اما شمار کلی آنها از حیث ویژگیهای روششناسی، هنوز محدود است. بسیاری از مطالعات موجود نیز که به کاربرد زبانشناسی شناختی در زبان دوم پرداختهاند از دستاوردهای تحقیقات در حوزه آموزش زبان استفاده نکردهاند.
زبانشناسی شناختی میتواند با ارائه الگوهای متناسب با کارکرد ذهن انسان، الگوهای سودمندی برای یادگیری و آموزش زبان دوم ارائه دهد. در این کتاب، هدف یافتن چنین الگوهایی است تا بتواند به یاددهی و یادگیری زبان دوم، هرچه بیشتر کمک کند. در فصلهای مختلف این کتاب، سعی بر این است که با معرفی حوزههای اصلی زبانشناسی شناختی، رابطه این حوزهها با آموزش زبان و کاربرد احتمالی آنها در امر آموزش زبان مورد بحث قرار گیرد.