تحلیل گفتمان احتجاجات و مناظره های امام صادق(ع)
ميراث تابناک امام صادق عليه السلام گنجينه ارزشمندي از اخلاق علمي و منبع مناسبي براي تشنگان حقيقت در عصر حاضر براي رسيدن به الگوي مباحثات کلامي و عقيدتي و تسلط جدل و حکمت و برهان به جاي جنگ و شمشير و زور و ترور است .
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: امام صادق (ع) نقشی ویژه در شکل دهی به مذهب فقهی شیعی دارند. بخش مهمی از نظریات امامیه دربارة امامت، از ناحیۀ امام صادق (ع) تبیین شده و آموزههای منقول از آن حضرت، اساس دیدگاههای این مذهب در عموم مسائل اعتقادی از جمله مباحث مربوط به امامت را تشکیل داده است (پاکتچی، ۱۳۸۹: ۱۹۸).
از این نظر، مذهب امام صادق (ع)، همان مذهب امام علی (ع) است که امامان دوازده گانه آن را حفظ کرده اند. به نظر میرسد انتساب این مذهب به شخص امام صادق (ع) و نامیدن آن به (مذهب جعفری)، برآمده از وضعیتی باشد که در آن مذاهب یکی پس از دیگری پدیدار میشدند و متداولترین شیوه برای تمییز آنها از یکدیگر، انتساب آن به افرادی بوده است که بنیانگذار یا تدوینگر آن بودند. برخی از شواهد نشان میدهد که منتسب شدن این مذهب به امام صادق (ع)، در همان عصر حیات حضرت وجود داشته است (همان: ۲۱۱).
رویارویی اندیشهها و هجوم افکار و عقاید یونانی، هندی و ایرانی و گسترده شدن عالم اسلامی، ضرورت اثبات حقانیت اسلام به روایت امامیه را با بهره گیری از ظرفیتهای مناظره پدیدار کرد.
«مناظره» واژهای عربی و از ریشۀ نظر (دیدن با چشم) است. صاحب «مقاییس اللغه» ضمن اشاره به این معنا میافزاید که واژة ‹‹نظر››توسعۀ معنایی یافته و به معنای تدبر و تفکر در یک امر نیز به کار رفته است (حسینی میروصفی، ۱۳۸۴: ۲۱). در لغت نامۀ دهخدا، واژة «مناظره» به معنای با هم نظر کردن، فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی و با هم بحث کردن است. دهخدا معادل فارسی این واژه را» هم ویژاری «یعنی» با هم گفتگو کردن «قرار داده است. طبق این کتاب، ‹‹مناظره››نظر از روی بصیرت و برای اظهار صواب است در باب نسبت موجود میان دو چیز. مناظره عبارت از توجه دو طرف بحث به اثبات نظر خود دربارة حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است.۱
از نظر اصطلاحی، مناظره نوعی گفتگو است که در آن دو طرف گفتگو میکوشند با بهره گیری از اصول پذیرفته شده، دیدگاه خود را اثبات و بطلان عقیدة طرف مقابل را آشکار کنند؛ به وجهی که وی نتواند آن را انکار کند. این امر به درستی در مناظرههای امام با نمایندگان ادیان وفرَق آشکار است. در مناظره، طرفین به زیبایی سبک و اختصار در کلام اهتمام دارند و میکوشند تا عبارتهای آنان بیشترین معنای ممکن را به دوش کشد. بی شک مناظرات در تنوع فرهنگی و ترویج روح گفتگو بین علما مؤثر بوده است.مناظرات بین دو شخص یا بین تعدادی از افراد برگزار میشود. (آذرشب، ۱۳۸۲: ۲۰۵)
مناظره، ابزاری اقناعی در ارتباطات میان فردی با ماهیت تعاملی است که در بیشتر اوقات به سمت تبادلی شدن نیز سوق مییابد. به نظر میرسد در دیدگاه امامان معصوم (ع)، اقناع به منزلۀ بروز تغییر اندیشه ورانه، آگاهانه و اختیاری در مخاطب است و ائمۀ هدی (ع) دیدی انسانی در جهت مصالح مخاطب به وی داشته اند. (سپنجی و مؤمن دوست، ۱۳۹۰: ۲۴-۲۲)
امام در برخورد با اندیشه وران با برهان و دلیل سخن میگوید و این ترجمان قرآن است که: ‹‹مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن›› (نحل: ۱۲۵). امام برهان کامل و حجت اﷲ است و در برخورد با مردمی که اهل استدلال و برهان نیستند، با موعظه و خطابه و با مخالفان، با جدال احسن به تبلیغ دین میپردازند. (هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، ۱۳۸۷: ۱۰)
به هر حال، فضای مناظره عرصۀ مناسبی برای اثبات خود و نفی دیگری است؛ اما هدف از مناظرههای امام، رسیدن به فهمی انتقادی و روشن از موضوع بحث و کمک به ارتقای خودآگاهیِ فرد شرکت کننده در مباحثه بوده است (همان). این مناظرهها فضایی فراهم آورد تا امام (ع) به اثبات حقانیت الوهیت در قبال مادی گری و الحاد، حقانیت اسلام نسبت به شرک، حقانیت شیعه در مقابل اهل سنّت و حقانیت مذهب امامت در قبال معتزله بپردازند.
این مقاله درصدد است تا با بهره گیری از تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک، به بررسی وجوه زبانی مناظرههای امام ششم (ع) با نمایندگان ادیان و فرََق گوناگون بپردازد. متن مناظرات بررسی شده از کتاب الاحتجاج (طبرسی، ۱۳۸۱: ۳۳۶-۱۸۷) است.
ب) اصول و ویژگیهای مناظرههای امام صادق (ع)
متن زمانی مناظر هها
دوران حیات امام صادق (ع) دوران معرکۀ آرا و عقاید در گسترة وسیع عالم اسلام است که دامنۀ آن به شرق و غرب جهان توسعه پیدا کرده بود. در این دوره، مکاتب مختلف فکری ادبی ظهور کردند: مکاتب نحوی بصره، کوفه و بغداد و مکاتب کلامی معتزله و اشاعره. همچنین ترجمۀ آثار یونانی، رومی، هندی و ایرانی؛ شکل گیری مکاتب فقهی حنبلی، شافعی و مالکی و گسترش شاخههای مختلف علوم طبیعی و فرقَ گوناگون در فضای نسبتاً بازِ ایجادشده، رونقی در علوم و فرهنگ اسلامی ایجاد کرد (آذرشب، ۱۳۹۲: ۳۷-۳۶). در عین حال، درگیریها و منازعات بر سر قدرت در دوره انتقالی حاکمیت از امویان به عباسیان، فرصت مناسبی فراهم آورد تا امام صادق (ع) به تأسیس دانشگاه و مکتبی بزرگ با حضور هزاران شاگرد برای تبیین اسلام حقیقی همت گمارند. حضرت به علت اهمیت و کارایی شیوة بحث علمی و مناظره، از بحث با صاحبان و نمایندگان ادیان وفرَق مختلف، به ویژه در زمانهایی مانند ایام حج، استقبال میکردند؛ در کنار این، به تدریس مهارتها و شیوههای مناظره به دانشجویان خاص و اصحاب نزدیک خود میپرداختند و آنان را برای مقابلۀ علمی با جریانهای انحرافی تشویق و تشجیع میکردند. تربیت افرادی مانند هشام، که هارون الرشید زبان او را در نفوس مردم کارگرتر از هزار شمشیر میدانست، یا فردی مانند علی بن محمد بن نعمان بحلی کوفی، از دیگر برنامههای امام برای مقابله با افراد و گفتمانهای مقابل بود (سلیمان، ۱۳۸۴: ۲۶-۲۵). حضرت با شماری از متکلمان مذاهب و ادیان بحث و مناظره داشته و به اقتضای ماهیت مناظرات کلامی، در این مباحثات رویهای متکلمانه اتخاذ کرده است. (پاکتچی، ۱۳۸۹: ۱۹۹)
البته مورخان ادب عربی در دورة عباسی، توجه اندکی به مناظرههای متکلمان، فقها و اصحاب ملل و نحل در این دوره کرده اند. برای نمونه، شوقی ضیف هیچ اشارهای به مناظرات امام صادق (ع) ندارد و مناظرات هشام و مؤمن الطاق را نیز با تعبیر مناظرات شیعه غالی یاد میکند. (شوقی ضیف، ۱۹۸۲: ۴۶۴-۴۵۷)
در جمع بندی این بحث میتوان گفت وجه ادبی مناظره، یکی از شاخههای نویسندگی است که در دورة امام صادق (ع) به علت آزادی نسبیِ فراهم آمده و گسترش جریانها و گرایشهای گوناگون در زمینههای مختلف اصول و فروع دین، فلسفه و کلام و حتی مسائل مربوط به زبان و نحو به طور گستردهای رواج یافت. البته بعد ادبی و بلاغی در مناظرات امام، فرع بر اصل استدلال و استحکام کلام است. با این حال، توجه به محتوای کلام، امام را از زیبایی آن غافل نمیساخت؛ کما اینکه بلاغت، همان درستیِ معنا و رساندن مقصود است و لذا اقتصاد در بیان، به معنای عمق و ایجاز کلام است. بنابر این، تصور امام از بلاغت، تصوری متعهدانه است و در درجۀ اول، مضمون را مورد توجه قرار میدهد. (اختری و عابدی، ۱۳۸۴: ۱۵۹)
شیوة مناظرات
در تشریح شیوة مناظرات امام صادق (ع) میتوان گفت که ایشان در دفاع از اصل توحید با الهام از قرآن کریم راهبرد اثبات علت از راه معلول و توجه به صنع خداوند را در پیش میگرفتند و با استدلال عقلی و منطقی و با بهره گیری از واژگانِ کوتاه، گویا و مستدل به بیان براهین خود میپرداختند. حضرت گاه از کلام خصم بهره میگرفتند و الزامات و نتایج منطقیِ آن را بیان کرده، وی را به نادرستی ادعای خود واقف میکردند. (ر. ک: حسینی میروصفی، ۱۳۸۴: ۲۴۰-۲۱۸)
به طور کلی، الزام طرف مناظره با استفاده از دانستههای مردم، بهره گیری از تمثیل و تشبیه، برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره، اثبات وجهۀ عقلانی احکام و اهمیت تفکر، اجازة پرسش و آزادی بحث، تأکید بر رعایت انصاف، تکیه بر دلایل متقن به جای استفاده از شیوة مغالطه، احترام و تکریم متقابل، بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی، استفاده از شیوة جدل برای ارشاد، هدایت نظم منطقی مباحث و سامانۀ علمی، و الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود، از مختصات مناظرههای امام محسوب میشود. (تقی زاده و رضاداد، ۱۳۸۶: ۱۲۲ -۱۱۴) اصولِ استنتاجی مطرح شده در مناظرههای حضرت، مؤید این امر است که خود مناظره و روند آن، برای ایجاد فهم مشترک از مسائل، آگاهی بخشی و ایجاد نگرش عقلانی است. همچنین روش مناظرههای آن حضرت، بیشترین تأثیرات آموزشی را بر طرف مقابل میگذاشت. این روش بر سه پایه استوار بود: دعوت به پرسش، همگام شدن با مخاطب و هدایت مخاطب در مواقعی که با بن بست فکری مواجه میشود. (هاشمی اردکانی و میرشاه جعفری، ۱۳۸۷: ۲۰)
ج) روش تحلیل گفتمان
دربارة به کارگیری روشهای تحلیل گفتمان، دیدگاه واحدی وجود ندارد و برخی پژوهشگران بر وجوه سازگار و ناسازگار آن با اندیشۀ اسلامی پرداخته اند (بهروزی لک، ۱۳۸۸: ۵۸۱-۵۳۹)؛ اما به باور نگارنده، آنچه از انواع گوناگون تحلیلهای گفتمانی میتوان بهره گرفت و فاقد بسیاری از محدودیتهای متصور در این روش است، تمرکز بر زبان متن، واژگان و فضای حاکم بر روابط واژگان است. از این رو، این مقاله با در نظر گرفتن برخی ملاحظه ها، از روش تحلیل انتقادی گفتمان بهره گرفته است.
مطالعۀ واحدهای کوچکتر از جمله، وظیفۀ دستور زبان و مطالعۀ واحدهای بزرگتر از جمله، موضوع تحلیل گفتمان است. از نظر سارا میلز، گفتمان، جزء یا قطعۀ گسترش یافتۀ متن است که واجد شکلی از سازمان درونی، یکپارچگی یا انسجام است (میلز، ۱۳۸۲: ۱۷). در رویکرد دیگر، گفتمان را بافتی تعریف میکند که پاره گفتارهای خاص در بستر آن به وقوع میپیوندند (مانند گفتمان مذهبی، گفتمان تبلیغات)؛ این بافتها یا زمینههای تولید متون، شاکلههای درونی متون خاص تولید شده را تعیین خواهند کرد. (تاجیک، ۱۳۷۸: ۸۴)
گفتمان، چارچوب و نظام معرفتی است که از طریق زبان اعمال میشود. گفتمان، ترکیب دانش و قدرت است: به عبارتی؛ گفتمان نوعی دانش و معرفت را تولید میکند که به استقرار و استمرار مناسبات قدرت بیاید. هر دانشی برخاسته از مناسبات قدرت و در عین حال، گسترش و تثبیت آن مناسبات است.
یکی از رویکردهای گفتمانی که به تحلیل رخدادهای اجتماعی- سیاسی میپردازد، تحلیل انتقادی گفتمان است. بنیاد تحلیل انتقادی گفتمان را میتوان در زبان شناسی انتقادی یافت. تحلیلگران انتقادی گفتمان تلاش دارند تا درهم تنیدگی کنشهای گفتمانی- زبانی را با ساختهای سیاسی- اجتماعی در سطح گسترده ترِ قدرت و حاکمیت به تصویر کشند (آقاگل زاده، ۱۳۸۵: ۱۴۷). تحلیل گفتمانِ انتقادی، خود را به لحاظ سیاسی بی طرف نمیداند (آن طور که علم اجتماعیِ اجتماعی عینیت گرا خود را بی طرف میداند)، بلکه خود را رویکردی انتقادی به شمار میآورد که به لحاظ سیاسی متعهد به تغییر است. (یورگنسن و فیلیپس، ۱۳۸۹: ۱۱۵-۱۱۰)
یکی از چهرههای اصلی تحلیل انتقادی گفتمان، و ندایک ۱ است. فندایک در تحلیل انتقادی گفتمان، مثلث جامعه، شناخت و گفتمان را ارائه داد که مبنای رویکرد متمایز وی؛ یعنی رویکرد اجتماعی- شناختی، قرار گرفت. او گفتمان را در معنای عام، رویدادی ارتباطی در نظر میگیرد؛ مانند تعامل محاوره ای، متن نوشتاری، تصاویر و جنبههای نشانه شناختی و چندرسانه ایِ مرتبط با دلالت معنایی.
شناخت با شناخت فردی و اجتماعی، باورها و اهداف و همچنین ارزیابیها و احساسات مرتبط است (سلطانی، ۱۳۸۴: ۵۸). معانی به اشکال گوناگون در ساختارهای سطحی متون بیان میشوند؛ مواردی مانند» انسجام واژگان، عبارتها و ساختار جمله، رده بندیهای نحوی، نحوة چینش واژگان، آهنگ گفتمان، سازههای گرافیکی و سازمان ابَرساختارها در طرح وارههای رایج مانند ساختارهای روایت، استدلال یا گزارشهای خبری از این دست هستند «(ون دایک، ۱۹۹۸: ۴۵). بنابر این، بسیاری از سِاختارهای معنایی و عقاید ضمنی آنها از بررسی ساختارهای سطحی به وجود میآید. همزمان باید معانی به حاشیه رانده شده را نیز بررسی کرد و معانی ناشی از غیاب آنها را نیز مد نظر قرار داد.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
یکی از مراحل اساسی در تحلیل گفتمان انتقادی، عملیاتی کردن مباحث نظری یا به عبارتی؛ تعیین متغیرها به منظور تحلیلِ متن و گفتمان است. مسئلۀ اصلی این است که: تحلیل گفتمان انتقادی چگونه ادعاهای نظریِ خود را به ابزارها و روشهای تحلیلی تبدیل میکند؟ به طور خاص، میانجی گری میان نظریهها و مفاهیم کلان و موارد و مصادیق ملموس و عینی که هسته و کانون تحلیل در تحلیلِ گفتمان انتقادی را تشکیل میدهند مورد تأکید است.
این پژوهش با استفاده از دیدگاهها و شیوة تحلیلی وِ ندایک سامان یافته است. متغیرها و مقولههایی که وی در تحلیل گفتمان انتقادی و متون رسانهای به کار برده، عبارتند از: واژگان؛ استعاره؛ کنایه؛ بزرگ نمایی؛ حسن تعبیر؛ تخفیف دادن و جابه جا کردن؛ منافع؛ نقل قول؛ ناگفته ها؛ چشم انداز (منظر)؛ انسجام کلی (درون مایه ها)؛ قطب بندی؛ پیش فرض ها؛ معانی ضمنی و تأکید ساختاری.
در این پژوهش، به منظور رعایت اختصار و با توجه به شأن امام معصوم (ع) دوری از روشهای غیر اخلاقی غیریت سازی و تناسب با موقعیت ایشان، در تحلیل گفتمان مناظرههای امام صادق (ع)، صرفاً از مقولههای واژگان، چشم انداز، استعاره، انسجام تاریخی، نقل قول، تأکید ساختاری، معانی ضمنی و قطب بندی بهره گرفته شده است.
تعریف مقولهها و متغیرها
یک) واژگان:۱ واژگان نقش بسیار مهمی در گفتمان دارند. واژگان گوینده یا نویسنده، دقیقاً با قدرت، موقعیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی او، یا به عبارت دقیق تر؛ با وزن اجتماعی او سنجیده میشود. اینکه فرد چه واژه یا کلمهای را برای بیان مقصودش برمی گزیند، تا حد بسیار زیادی به موقعیت شخصی، اجتماعی و سیاسی او بستگی دارد. از آنجا که بخش عمدهای از این موقعیت، ایدئولوژی بنیاد است، تجلی واژهها در گفتار و نوشتار، دیدگاه و عقاید وی را در خصوص موضوع مورد بحث نشان میدهد.
گونههای مختلف گفتمان با توجه به موضوع، هدف و عوامل دیگر، با انواع واژگانِ خاص تجانس دارد. تحلیل عناصر واژگانی، شناخته شدهترین راه مطالعۀ اندیشه هاست که ممکن است برای بیان قضاوت ارزشی به کار رود. فندایک میگوید: برخی از واژهها به شکل طبیعی برای بیان یک نظر به کار میروند (مانند زشت، زیبا و غیره)؛ اما برخی دیگر به نظامهای ارزشی و معرفتیِ پنهان در پیش فرضها بستگی دارند
(مانند: مسلمان، کافر و غیره) (فن دایک، ۱۹۹۸: ۳۱). واژگان انتخاب شده بیان کنندة ارزشها و هنجارها هستند و برای قضاوت ارزشی استفاده میشوند.
دو) استعاره:۲ از استعاره به عنوان ابزاری برای انتقال معنا و درک بهتر مفاهیم و پدیدههای ناشناخته و پیچیده بهره میبرند. این ابزار زبان شناختی با محسوس کردن مفاهیم انتزاعی و پیچیده به فهم درستتر و بهتر آنها کمک میکند. مهمترین کارکرد شناختی استعاره عبارت است از فراهم ساختن درک از یک مفهوم انتزاعی، از طریق مفهومی ملموس تر. در استعاره، رابطۀ میان چیزها از راه قیاس مطرح میشود. یکی از رایجترین صور استعاره، تشبیه است.
سه) نقل قول:۳ نقل نوشتار یا گفتار شخص حقیقی یا حقوقی، مستقیم یا غیر مستقیم، به منظور مستند کردنِکردن متن و مجاب کردن مخاطب.
چهار) چشم انداز (منظر:) ۴ هر متنی، از چشم انداز و منظری خاص سخن میگوید؛ چشم اندازهایی مانند حقانیت (حق)، ایمان (مؤمن) و غیره. با توجه به متن، میتوان دریافت که نویسنده از چه منظری به قضایا مینگرد.
پنج) انسجام کلی (درون مایههای متن:) ۱ انسجام کلی از طریق آنچه سرفصل و درون مایههای متن میانگاریم، بیان میشود. سرفصلها از نظر مفهومی خلاصۀ متن اند و مهمترین اطلاعات آن را مشخص میکنند. از لحاظ نظری، سرفصلها حکم کلان گزارههای معنایی را دارند.
شش) تأکید ساختاری: در متن، بر کنشها و عقاید منفی ‹‹یگران››و کنشها و عقاید مثبت ‹‹خود››تأکید میشود.
هفت) قطب بندی: آنچه در فحوای تمام ساختارهای گزارهِها شکل میگیرد، اولین راهبرد کلیِ بیانِ نگرشهای مشترک گروه محور و ایدئولوژیها از طریق مدلهای ذهنی است. این استراتژی، قطبی سازی نامیده میشود که بر توصیف مثبت درون گروهی و توصیف منفی برون گروهی استوار است. (همان: ۳۳)
د) مقولهها و متغیرها در مناظرات امام صادق (ع)
۱. واژگان
واژگان نقش بسیار مهمی در گفتمان دارند. واژگانی که معصومین (ع) به کار میبرند دقیقاً با منزلت، قدرت، موقعیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی ایشان تناسب دارد. تجلی واژهها در گفتار و نوشتار، دیدگاه و عقاید امام را در مواجهه با مخالفان و نیز تشنگان هدایت نشان میدهد.
استدلالهای امام صادق (ع)، دایرة واژگان مورد بهره برداری ایشان را نشان میدهد. دقت در مناظرات و احتجاجات امام نشان میدهد که ایشان رویکردهای مختلفی در موقعیتهای گوناگون داشته اند؛ اما رویکرد عقلی و استدلال مبتنی بر عقل، برای غیر معتقدان به اسلام، در کنار رویکرد نقلی ایشان در استناد به آیات و روایات صادره از رسول اعظم (ص) برای معتقدان به اسلام، دایرة واژگانی حضرت را بر عقل و نقل، متمرکز ساخته است. البته بسیاری از اوقات نیز پرسشهای طرف مقابل، تا حد زیادی، نوع و دایرة واژگانِ پاسخ را تعیین میکرد؛ چنان که در مناظره با زندیق از واژگان عقلانی، چون درک، صانع، حواس پنج گانه، نفی، عدم، مخلوق، مصنوع، عاقل، انکار و حدوث و قدم عالم استفاده کرده اند. همچنین در مناظره با عبدالملک ابوعبداﷲ مصری که اعتقادی به خدا نداشت و ظاهراً دهری مسلک بود به استدلالی که بعدها برهان نظم خوانده شد، توسل کردند؛ لذا دایرة واژگانی مورد استفادة ایشان در حوزة امور ملموس و محسوسی مانند زمین، آسمان، روز، شب، خوشید و ماه متمرکز شد و فرد دهری بعد از اینکه در استدلال درماند، مسلمان شد. امام در مناظره با ابن ابی العوجا نیز که منکر خدا بود و طواف دور کعبه را به سخره گرفته بود به تاریخچۀ آفرینش کعبه قبل از حیات در کرة زمین پرداختند و آن را نشانهای برای عبودیت انسانها معرفی کردند؛ همچنین از واژگانی، چون حدوث و قدم عالم بهره گرفتند. شناساندن خدا به خداناباوران کار دشواری است که امام با ادلۀ عقلی بدان پرداختند و ذات الهی را با صفاتی، چون وحدانیت و حکمت شناساندند.
۲. استعاره
همچنان که گذشت، مهمترین کارکرد شناختی استعاره عبارت است از فراهم ساختن درک از یک مفهوم انتزاعی از طریق مفهومی ملموس تر. در استعاره، رابطۀ میان چیزها از راه قیاس مطرح میشود. یکی از رایجترین صور استعاره، تشبیه است. زبان عربی از جمله استعاریترین زبانهای دنیاست. در دین اسلام که معجزه اش قرآن و اعجاز کلامی و بیانیِ آن است، بهترین و رساترین تمثیلها و استعارات به کار رفته است و امام معصوم (ع) به منزلۀ خزانه دار علم الهی بیش از هر فرد دیگری بر زبان و بیان احاطه و اشراف دارند.
امام صادق (ع) نیز در مناظرات خود از قدرت و ظرفیتهای استعاره بهره فراوان گرفته اند.
عبداﷲ دیصانیِ ملحد، در مناظره با امام از تمثیل تخم مرغ استفاده کرد و امام نیز همین تمثیل را بر ضد خود او به کار بردند. وی ابتدا در مناظره با هشام، شاگرد امام (ع)، از وی میپرسد: آیا خدای تو قاهر و تواناست؟ هشام جواب میدهد: بلی. دیصانی میگوید: آیا این خدای تو نمیتواند دنیا را در یک تخم مرغ جای دهد، به نحوی که نه تخم مرغ بزرگ شود نه دنیا کوچک؟ هشام درماند و از امام صادق (ع) کمک گرفت. امام اندازة چشم هشام را از او پرسید. هشام جواب داد که مرکز چشم من به اندازة یک عدس است. امام گفتند: به اطراف نگاه کن! چه میبینی؟ هشام گفت: آسمان و زمین و خانهها و نهرها را میبینم. امام فرمودند: آنکه قادر است این همه را در چشم تو جای دهد، میتواند دنیا را در تخم مرغ جای دهد، به نحوی که بزرگ یا کوچک نشوند. هشام این پاسخ را به دیصانی می دهد و دیصانی خود به نزد امام می آید.
امام تخم مرغی را از کودکی عاریه می گیرد و به دیصانی میفرماید: این تخم مرغ، قلعهای است که پوست کلفتی دارد و زیر آن پوست کلفت، پوست نازکی است؛ زیر پوست نازک طلایی است و روان. کسی نمیداند این تخم مرغ سالم است یا نه. اما اگر جوجهای از آن بیرون آید، تو برای آن مدبری درک میکنی؟ اینجا دیصانی درماند و شهادتین را جاری کرده و مسلمان شد.
امام در مناظره با ابوحنیفه برای رد قیاس از نظر وی، تمثیلها و مصداق هایِ مشخصی ذکر میکنند؛ مثلاً میپرسند: آیا قتل، گناه بزرگ تری است یا زنا؟ ابوحنیفه میگوید: قتل. امام میفرمایند: پس چرا برای قتل دو شاهد کافی است، ولی برای زنا چهار شاهد لازم است؟ در اینجا ابوحنیفه درمی ماند. یا میپرسند: زن قویتر است یا مرد؟ ابوحنیفه میگوید: مرد. امام میفرماید: پس چرا ارث مرد دو برابر زن است؟ باز ابوحنیفه درمی ماند. امام میپرسند: نماز واجبتر و بزرگتر است یا روزه؟ ابوحنیفه میگوید: نماز. امام میفرمایند: پس چرا نماز بر حائض واجب نیست و قضا ندارد، اما روزة وی باید قضا شود؟ در این موضع نیز ابوحنیفه پاسخی ندارد. چنین مثالهایی همچنان که برای اثبات عقیدة درست به کار میرود، برای انکار عقیده و استدلال غلط مانند قیاس نیز به کار رفته است.
فرد زندیقی در مناظره با امام، انسان را به چراغ قیاس میکند. وی میگوید: وقتی چراغ خاموش شد نورش برنمی گردد، پس چرا شما معتقدید وقتی انسان مرد، [در قیامت]روحش به بدنش برمی گردد؟ امام در پاسخ میفرمایند: این قیاس درست نبود؛ چون آتش در میان همۀ اجسام پنهان است. آتش در اجسام ثابت است و نور، رونده است. روح مثل چراغ نیست. جسم، قالب روح است. این روح بعد از مرگ در کنف فرشتۀ قبضه کننده است تا زمانی که انسان برانگیخته شود. در ادامه، امام برای شناساندن روح به تمثیل باد و مشک روی میآورند: روح به منزلۀ بادی است که در مشک باشد، گاهی که در مشک بدمند، به وزن خود مشک اضافه نمیکند و اگر هم باد خالی شود، از وزن خود مشک کاسته نمیشود.
در یکی از مناظرههای حضرت، ابن ابی العوجا با استناد به آیۀ قرآن که ‹‹هرگاه پوست تنشان بپزد، پوستى دیگرشان دهیم، تا عذاب خدا را بچشند››‹نساء: ۵۶)، اشکال میکند که: پوستی که گناه کرده به آتش میسوزد، اما پوست تازه در جهنم به چه گناهی در آتش میسوزد؟ امام از تمثیل خشت استفاده میکنند که اگر فردی آن را در هم شکند و باز آن را گل کند و دوباره خشت بزند، اصل این خشت ثابت است و خشت جدیدی نیست؛ لذا اصل پوستی که میسوزد یکی است. این پوست دوباره ترمیم میشود و دوباره میسوزد تا طعم عذاب الهی را بچشد؛ هرچند اصل، عذاب روح است و جسم یک وسیله است. گفتنی است که در یکی از مناظرات امام رضا (ع) نیز یکی از مدعیان این اشکال را مطرح میکند و حضرت همین پاسخ را میدهند.
امام صادق (ع) در مناظره با زندیق مصری، خدا را به نور تشبیه می کنند. در مناظرة دیگری با وی، در جواب به اینکه چرا خدا دیده نمیشود، از تمثیل ساختمان هم استفاده می کنند؛ حضرت برای اثبات آفرینندة عالم می فرمایند: وقتی به ساختمان مرتفعی می نگری، ابتدا پی به سازندة آن، هر چند ندیده باشی نمیبری؟ در این هنگام، زندیق پاسخی نمی یابد. این فرد در مناظره با امام، آیاتی از قرآن را دال بر جسمانی بودن خداوند دانسته بود (طه: ۵). امام در پاسخ وی، نیاز خدا به مکان یا هر چیزی از مخلوقات را نفی کردند؛ یعنی استدلال تمثیلی رقیب را با استدلال عقلی پاسخ گفتند. امام برای اثبات واحد بودن خداوند و کثرت نامهای خدا نیز از تمثیل استفاده کردند: نان، نامی است برای خوردنی، آب نامی است برای نوشیدنی، لباس نامی است برای پوشیدنی و آتش نامی است برای سوزاننده؛ خدا واحد است، اما نامها کثیرند؛ هر کدام از نامها را باید معبودی باشد، ولی خدا خود معنایی است که این نامها بر او دلالت میکند و همه غیر خود او باشند. (طبرسی، ۱۳۸۱: ۱۹۴)
امام در اثبات قیامت هم قصۀ اصحاب کهف و یکی از پیامبران (حزقیل) را مثال می زنند که قرنها بعد از مرگ به دنیا برگشته بود (همان: ۲۲۷). امام در رد مدعای ابن ابی العوجاء در فلسفۀ حج و طواف کعبه که این کار را لغو میدانست، میفرمایند: این خانه که خدا خلق خود را توسط آن به پرستش واداشته، بدین جهت است تا فرمانبری ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت تشویق کند. خداوند، کعبه را مرکز پیامبران و قبلۀ نمازگزاران ساخته؛ کعبه، شعبهای است از رضوان الهی و راهی است برای آمرزش و غفران او. (همان: ۱۹۸) زندیقی از امام پرسیده بود چرا در قرآن آمده است که بهشتیان از میوة بهشت میخورند و به محض خورده شدن، آن به همان شکل و هیئت سابق برگردانده میشود؟ امام در پاسخ خود از تمثیل چراغ استفاده میکنند که فردی از آن آتشی میگیرد، بی آنکه از نور آن کم شود. وی در ادامه میپرسد که: چگونه حوریان بهشتی از پشت جامههای هفتادگانه دیده میشوند؟ امام با استفاده از تمثیل آب میفرمایند: مانند سکههای نقره که در آبی صاف حتی به عمق یک نیزه دیده میشوند. (همان: ۲۵۱-۲۵۰)
۳. چشم انداز
چشم انداز امام به موضوعات و پرسشهای مطرح در مناظرات، چشم انداز حجت خداست که وظیفۀ هدایت خلق و آشکار کردن علم خود را ادا میکند. امام میفرمایند: ‹‹ما معتقدیم که زمین از حجت خدا خالی نمیماند و حجت جز از پشت انبیا نیست... و ایشان افراد برگزیده و پاک جوهرند... خداوند ایشان را در چنان موضعی قرار داد که از لحاظ درجه و شرف بالاترین است. پس هرکه خزانه دار علم الهی و امین غیب و اسرار و حجت بر خلق و ترجمان و لسان خدا شد، جز این صفات را ندارد. حجت خدا با علمی که نزد اوست و از رسول خدا (ص) به ارث برده است، جانشین پیامبر میشود››. (همان: ۲۰۵ -۲۰۴)
امام در ادامه تصریح میکنند که علم حجت خدا به تنهایی بیشتر از امکاناتی است که مردم برای بقای خود دارند؛ لذا در پاسخ زندیقی که تکلیف مردم را در برابر این حجت خدا پرسیده بود، فرمودند: باید به او اقتدا شود؛ در این صورت خیرات یکی بعد از دیگری از ایشان سر بزند. (همان: ۲۰۶)
امام (ع) بارها میراث خود- میراثی به جزعلم- از پیامبر (ص) را چونان سندی بر حقانیت خود دانسته اند؛ میراثی، چون سلاح، پرچم و زره پیامبر. ایشان این استدلال را برای اثبات نادرستی ادعای مخالفت امامت به کار میبردند (همان: ۳۰۳-۳۰۲). امام پیوسته میگفتند که علم ما مربوط به گذشته و آینده است؛ در مصحف فاطمه (س) (که نزد امام است)، تمام پیش آمدهای آینده مذکور بوده و اسامی تمام حاکمان تا روز قیامت ثبت شده است. (همان: ۳۰۴)
۴. انسجام کلی
انسجام کلی از طریق آنچه سرفصل و درون مایههای متن میانگاریم، بیان میشود. سرفصلها از نظر مفهومی، خلاصۀ متن اند و مهمترین اطلاعات آن را مشخص میکنند. از لحاظ نظری، سرفصلها حکم کلان گزارههای معنایی را دارند. نقطۀ آغاز و انجام مناظرات امام به نحوی است که سرفصلها و مهمترین اطلاعات، با نظم و ترتیب بیان میشوند و با همراه کردن طرف مناظره، مسیر مناظره را تا به بن بست کشاندن وی، هدایت میکنند. استدلال عقلی و نقلی، بهره گیری از تمثیل و پرسش و سند گرفتن از طرف مناظره، در مجموع به مناظرات امام انسجام و استحکام میبخشد. در پیش گرفتن مناظرة تک به تک از سوی امام، باعث تمرکز فرد در ارائۀ پیام و مانع از طرح مسائل جانبی از سوی ناظران میشد. همچنین، ارائۀ منبع و مرجع معتبر در طرح سؤال و پاسخ، نیاز اصلی مناظرة علمی، مستدل و منسجم است که امام به آن ملتزم بودند؛ امام رضا (ع) نیز این شیوه را در پیش گرفتند. (سپنجی و مؤمن دوست، ۱۳۹۰: ۲۱)
نقل قول
با توجه به محاجۀ طرفهای امام، نقل قولهای ایشان متفاوت است. طبیعی است که در محاجه با مسلمانان غیر شیعه، امام از سر آموزش به شاگردان خود، استناد به آیات قرآن و احادیث پیامبر (ص) را در اولویت میگذاشتند؛ اما با نمایندگان دیگر ادیان یا منکران خداوند، به ادلۀ عقلی استناد میجستند. بنابر این، بیشترین نقل قولهای امام از آیات قرآن است؛ به ویژه در مقایسه با امام رضا (ع) که با نمایندگان ادیان ابراهیمی مناظرات بیشتری داشته و لذا به کتب آسمانی آنها استناد بیشتری میکردند (ر. ک: مجیدی ۱۳۹۲). امام صادق (ع) در مناظره با نمایندگان دیگر فرَق، بیشتر به کتاب آسمانی مسلمانان استناد داده اند؛ یا اگر غیر مسلمانانی برای تخطئۀ آیات قرآن، برخی فرازهای کلام الهی را مورد استفاده قرار میدادند، امام با ادلۀ عقلی و نقلی یا استناد به دیگر آیات، پاسخ آنها را میدادند. برای مثال، وقتی زندیقی این آیه را که» خداى رحمان بر عرش استیلا دارد «(طه: ۵)، دال بر مکانمند بودن خدا میدانست، امام به این آیه استنناد کردند که:» کرسى او آسمانها و زمین را در بر دارد «(بقره: ۲۵۵). یا برای تفسیر آیۀ» چشمها او را نمى بینند و او بینندگان را مى بیند «(انعام: ۱۰۳)، برای توضیح مفهوم بصر که به معنای فهم است، آیۀ ۱۰۴ سورة انعام را نقل کردند:» از سوى پروردگارتان براى شما نشانه هاى روشن آمد. هر که از روى بصیرت مى نگرد به سود اوست (طبرسی، ۱۳۸۱: ۲۰۲)
تأکید ساختاری
امام صادق (ع) در نفی گمراهان و خطاب به ابن ابی العوجاء میفرمایند: هر که خدا گمراهش ساخته و دلش را کور نموده است، حق بر او تلخ میآید و آن را شیرین نداند؛ و در نهایت، شیطان دوستش شده و او را به وادی فلاکت افکند و از آنجا خارجش نسازد (همان: ۱۹۸). در اینجا امام به روشنی بر حقانیت خود تأکید کرده و به ابن ابی العوجاء میفرمایند: اگر حق آن باشد که تو میگویی هرچند نیست ما و شما همگی رستگاریم، اما اگر حق چنان باشد که ما میگوییم و چنان هم هست ما رستگاریم و تو هلاک. (همان: ۲۰۰)
امام در مناظره با سعد یمنی که مدعی بود از عالمان ستاره شناس است، با پرسشهایی او را به جهل خود آگاه میکند. سعد اقرار میکند که عالم مدینه از عالم یمن برتر بوده و سخن امام درست است. (همان: ۲۵۶)
امام در برابر منسوبان و بستگان مدعی امامت نیز در صدد اثبات حقانیت خود برآمدند. ایشان در برابر دعوی زید بن علی و برخی نوادگان امام حسن (ع) مجبور به اثبات حقانیت خود بودند. زیدیان مدعی بودند که شمشیر رسول خدا (ص) که نشانۀ میراث آنان و حقانیت راه آنان است، نزد آنهاست. امام در رد ادعای آنان میفرمایند: اگر راست میگویید، این شمشیر چه نشانهای دارد؟ همانا شمشیر، خوُد، پرچم و زره پیامبر (ص)، الواح و عصای موسی (ع) و طشت قربانی او و انگشتر سلیمان (ع) نزد من است. همانا داستان سلاح پیامبر مانند داستان تابوت است در بنی اسرائیل، و این سلاح به هر که از خانوادة ما رسد، امامت به او داده میشود. (همان: ۳۰۳-۳۰۲)
قطب بندی
استراتژی قطبی سازی، بر توصیف مثبت درون گروهی و توصیف منفی برون گروهی دلالت دارد. دقت در مناظرات امام، دوقطبی حق و باطل را نشان میدهد. در بسیاری از موارد، امام با باطل ساختنِ مدعیات منکران اسلامِ حقیقی، بر حقانیت خودشان تأکید میکردند. اثبات حقانیت اسلام در برابر ملحدان و مدعیان دیگر ادیان، اثبات حقانیت مذهب امامیه در برابر دیگر فرق که اوج آن در محاجه با ابوحنیفه متجلی است و حتی اثبات حقانیت خود در برابر دیگر مدعیان امامت مانند زیدیان مناظرات امام را به عرصۀ اثبات حقانیت تشیع حقیقیِ جعفری در برابر دیگر مذاهب بدل ساخت. حضرت بارها و بدون واهمه، بر نادرستی سنتّ مخالفان تأکید داشتند؛ اما در مواردی، به برخی از یاران خود شیوة توریه را برای حفظ جان تأیید میکردند. (همان: ۲۹۷)
امام صادق (ع) در بیانات خود، ایمان، یقین و استحکام باور خود نسبت به وحدانیت خدای متعال را به طرفهای مناظره تفهیم میکردند. به طور مثال، در مناظره با زندیق مصری فرمودند: ما هرگز در باب خدا شک نداریم (همان: ۱۹۶). نیز در برابر ابن ابی العوجاء فرمودند: هر که خدا گمراهش ساخته و دلش را کور نموده، حق بر او تلخ آید؛ و در نهایت، شیطان دوستش شده و او را به هلاکت میافکند (همان: ۱۹۸). در همین مناظره، امام به طرف مقابل میفرمایند: اگر حق با تو باشد و ما به عبث طواف کعبه میکنیم که نیست، ما و شما همگی رستگاریم؛ و اگر حق با ما باشد، ما رستگاریم و تو هلاک (همان: ۲۰۰). امام در ادامۀ اثبات خود و نفی دیگران، بر حجت بودن معصومین (ع) تأکید میکنند و میفرمایند: امکاناتی که مردم برای بقای خود دارند، بسیار کمتر از چیزهایی است که حجتهای الهی از علم پیامبر در دست دارند. (همان: ۲۰۵)
حضرت در مناظره با زندیق میفرمایند: شریف، فرد پرهیزکار است و وضیع، فرد گناهکار. امام در احتجاجات خود با فرد زندیق، دوگانههای ایمان و کفر، عالم و جاهل و سعادت و شقاوت را از هم متمایز ساختند (همان: ۲۴۴). ایشان از سعید بن ابی الخضیب که با ابن ابی لیلی قاضی از یمن خدمت امام رسیده بود، پرسیدند: به چه وسیلهای قضاوت میکنی؟ وی میگوید: از احادیث پیامبر (ص) و شیخین استفاده میکنم. امام صادق (ع) میفرمایند: چطور بر غیر قضای علی (ع) که پیامبر (ص) ایشان را از همه بالاتر میدانست قضاوت میکنی؟ (همان: ۲۵۷). حضرت در جای دیگر اظهار میدارند: اگر دو حدیث مشهور باشد که یکی مطابق قرآن و سنّت و مخالف عامه باشد و دیگری مخالف قرآن و سنّت و موافق عامه باشد، باید آنچه موافق قرآن و سنّت و مخالف عامه است پذیرفته شود؛ یا وقتی دو فقیه، مدعی به دست آوردن حکم از قرآن و سنّت باشند و یکی حکمش موافق عامه و دیگری مخالف عامه باشد، امام حکم به حق بودن حکم مخالف عامه میدهند (همان: ۲۶۵). در احتجاج امام (ع) با ابوحنیفه، بعد از پرسشهای متعدد امام از وی و درماندگی ابوحنیفه در اظهار پاسخ، حضرت به وی میفرمایند: تو پنداری بر اساس کتاب خدا فتوا میدهی، در حالی که از اهل آن نیستی، و پنداری که صاحب قیاسی، حال آنکه نخست فرد قیاس گر، ابلیس ملعون بود. وقتی ابوحنیفه قول داد که دیگر قیاس نکند، امام به وی فرمود: هرگز! بی شک حب ریاست تو را رها نخواهد ساخت؛ همان طور که پیشینیانت را رها نساخت. (همان: ۲۷۵-۲۷۴)
هـ) نتیجه گیری
بازخوانیِ سنّت امام صادق (ع) در مناظره و احتجاج با مدعیان از مکاتب و ادیان گوناگون برای نسل حاضر درس آموز است. مناظرههای حضرت با مدعیان علم و دانش، کلاس درسی آموزنده برای مواجهۀ علمی و مؤمنانه با صاحبان عقاید و آرای مخالف است؛ مواجههای در جهت تثبیت و تحکیم نظریات علمی، در عین حفظ ایمان و اعتقاد استوار به مبانی اسلام. مکتب و دانشگاه علمیای که امام صادق (ع) پایه گذار آن بود، جلوة بارز فضای باز و آزادی اندیشه و در عین حال، عرصهای جدی برای دفاع از حریم اسلام و اهل بیت (ع) و مذهب امامیه است.
در این مقاله تلاش شد تا با بهره گیری از ظرفیتهای تحلیل گفتمان انتقادی، وجوهی از مناظرههای امام صادق (ع) تحلیل شود. نگاهی به متغیرها و مقولههایی که از تحلیل گفتمان انتقادی مناظرهها استخراج شده، نشان دهندة بهره گیری از واژگانی با بار ارزشی است که در حوزة عقاید دینی، امری طبیعی به نظر میرسد.
اما نکتۀ مهم آن است که امام از کاربرد واژگانی که خود برسازندة معنا برای آنها بوده و با بهره گیری از آنها در صدد تخطئه یا تحقیر و منکوب سازی خصم برآیند، پرهیز فرمودند؛ و اقتضای عصمت امام نیز همین است. اثبات خود و نفی دیگران، انسجام در کلام و بیان، و بهره گیری فراوان از تشبیه و استعاره، از دیگر فنون و تواناییهای زبانی در مناظرههای امام با دیگران بود.
از کاوش در مناظرات و احتجاجات امام صادق (ع)، میتوان نکاتی برای رسیدن به برخی الزامات و بایستهها در مسیر تقویت، غنی سازی، پویایی و کارامدیِ کرسیهای نقد و فضای آزاداندیشی، شناسایی کرد:
ضرورت اشراف و تسلط کامل بر مبانی و محتوای آموزههای دینی. شک نیست که نمیتوان انتظار داشت تسلط و احاطۀ امام بر علم الهی و رموز دین و تفسیر آیات الهی از عهدة غیرمعصوم برآید، اما نمیتوان هم با بضاعت اندک در کرسیهای نقد و نظریه پردازی و با بهره از استدلال نه چندان قوی، منتظر نتایج درخور توجهی بود. در حال حاضر، موضوعات مختلفی در حوزههای علمی و دانشگاهی و حتی در مواجهه با دیگر فرق مدعی اسلام مانند وهابیت و سلفی گری محل بحث و مجادله است؛ ورود دانشمندان و شخصیتهای علمی بزرگ به مناظرات علمی در فضایی امن و سالم، روشنگر خواهد بود.
بهره گیری مناسب از مبانی استدلالی عقلی و نقلی. امام صادق (ع) برای رد مدعیات طرفهای مناظره بر مستنداتی تأکید داشتند که طرفهای ایشان را ناگزیر به پذیرش نتایج استدلالها میکرد. به نظر میرسد از علل عدم رواج کافی فضای مناظره و کرسیهای نقد در مجامع علمی ما، توجه اندک به مبانی مورد اتفاق طرفهای مناظره است. این امر مشکل دیگری نیز در پی خود میآورد و آن نداشتن زبان مشترک در مناظره است. دقت در مناظرات امام صادق (ع) نشان میدهد که به فراخور بحث، هم استناد به ادلۀ عقلی و نقلی مورد اهتمام ایشان بود و هم بهره گیری از زبانی که خصم از درک و فهم آن عاجر نبود.
بهره گیری از روشهای اقناعی و استدلالی در جهت استحکام بحث و ملموس کردن مباحث ذهنی و عقلی. امام در مناظرات رودرروی خود (که همین ارتباط چهره به چهره نیز در موفقیت مناظرات مؤثر بود)، با بهره گیری مناسب از واژگان رسا، بلیغ و فاقد معانی چندپهلو و نیز با بهره گیری از استعاره و تمثیل، استدلال خود را روشن کرده و با قابلیت فهم فراگیر مطرح میکردند. این نکته درخور تأمل است که با وجود آنکه اشکالات و شبهات مطرح از جانب مدعیان، در ظاهر زیرکانه و عالمانه جلوه میکرد، اما وقتی با پاسخهای محکم امام روبه رو میشد، بنیاد آن فرو میریخت؛ آن هم با بیانی که برای بسیاری از مردم قابل فهم و درک بود. از رهگذر این مناظرات، اسلام حقیقی به جویندگان آن نشان داده میشد.
رعایت اخلاق مناظره. در هیچ یک از مناظرات امام، بداخلاقی، تحریک عواطف و احساسات طرف گفتگو و توهین و بی احترامی دیده نشد. البته امام هیچ گاه تلاش نکردند برای خوشایند طرفهای مناظره از موضع خود عدول کرده، سخن ناحقی برای نرم کردن دل آنان بر زبان جاری کنند؛ اما رعایت اخلاق مناظره و عدم تخریب دیگری و اهانت به او، از درسهای مناظرات امام است. گفتنی است که امام در مواردی که طرفهای گفتگو با لجاجت بر دین و عقیدة باطل خود باقی میماندند، با هشدار و انذار سخن میگفتند تا وجدان خفتۀ آنان را بیدار کنند، اما در این کار نیز از مسیر حق خارج نمیشدند.
از دیگر درس های مکتب امام صادق (ع) در مناظرات، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تربیت شاگردان مبرز برای ایفای نقش هدایتگری؛ بهره گیری مناسب از فضای منازعه میان دو جریان اموی و عباسیِ مدعی قدرت برای پیشبرد اهداف مکتب؛ شجاعت در کلام و صراحت و شفافیت در عین رعایت ملاحظات امنیتی؛ مرزبندی مشخص و معین بین قطب حق و باطل و جلوگیری از ایجاد تردید در مخاطبان؛ انسجام در کلام و استدلال؛ ثبات قدم و ماندن بر موضع حق و کوتاه نیامدن از مواضع برای خوشایند طرفهای مناظره؛ از بین بردن ابهت و اعتبار کاذب مدعیان و عوام فریبان با اثبات بی اطلاعی و بهرة اندک آنان از علم. این موارد میتوانند در تدوین منشور و راهنمای عملی تقویت و ترویج کرسیهای نقد، مناظره و آزاداندیشی چه در مجامع عملی و دانشگاهی و چه در عرصۀ رسانههای داخلی و بین المللی به کار آیند.
پژوهشگر: دکتر حسن مجیدی
منابع
- قرآن کریم.
- آذرشب، محمدعلی(1382). تاریخ الادب العربی فی العصر العباسی. تهران: سمت.
- آذرشب، محمدعلی(1392). تاریخ الادب العربی فی العصر العباسی(1). تهران: سمت، چ هفتم.
- آقاگل زاده، فردوس(1385). تحلیل گفتمان انتقادی. تهران: علمی و فرهنگی.
- اختری، طاهره و محسن عابدی(1384). »پرتوی از ادب مناظرات امام صادق(ع)«. مجموعه مقالات منتخب همایش سراسری علم و معرفت و تضارب آراء در مکتب جعفری. تهران: مرکز تحقیقات حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) واحد خواهران.
- بهروزی لک، غلامرضا(1388). »کاربرد تحلیلهای گفتمانی در مطالعات سیاسی اسلامی«. روششناسی در مطالعات سیاسی اسلام. به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چ دوم.
- پاکتچی، احمد(1389). »جعفر صادق«. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 18. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
- تاجیک، محمدرضا(1378). میشل فوکو و انقلاب اسلامی. تهران: مؤسسه توسعۀ دانش و پژوهش ایران.
- تقی زاده، حسن و علی رضاداد(1386). »مناظرات امام رضا(ع): ویژگیها و روشها«، مشکوه، ش 94، بهار.
- حسینی میروصفی، سیده فاطمه(1384). شیوة مناظرات انبیاء و امام صادق(ع). تهران: چاپ و نشر بین الملل.
- دهخدا، علی اکبر(1377). لغت نامه دهخدا. تهران: مؤسسه لغت نامه دهخدا وابسته به دانشگاه تهران.
- سپنجی، امیرعبدالرضا و نفیسه مؤمن دوست(1390). »اقناع و تغییر نگرش و جایگاه آن در سیرة ارتباطی امامان معصوم: مروری بر مناظرات مکتوب حضرت امام رضا(ع)«. دین و ارتباطات، پاییز و زمستان.
- سلطانی، علی اصغر(1384). قدرت، گفتمان و زبان. تهران: نی.
- سلیمان، عبدالامیر(1384). »دور العلمی و الثقافی الامام جعفر الصادق«. مجموعه مقالات منتخب همایش سراسری علم و معرفت و تضارب آراء در مکتب جعفری. تهران: مرکز تحقیقات حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) واحد خواهران.
- شوقی ضیف(1982). تاریخ الادب العربی(العصر العباسی الاول)، ج 3. طبعه الثامنه، قاهره: دارالمعارف.
- طبرسی، احمدبن علی(1381). احتجاج. ترجمه بهزاد جعفری. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مجیدی، حسن(1392). »تحلیل گفتمان مناظره های امام رضا(ع)«. فرهنگ رضوی، بهار.
- میلز، سارا(1382). گفتمان. ترجمه فتاح محمدی. زنجان: هزاره سوم.
- ون دایک، تئون(1387). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمانکاوی انتقادی. ترجمۀ پیروز ایزدی و دیگران. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها (نشر اثر اصلی 1981).
- هاشمی اردکانی، سید حسن و سید ابراهیم میرشاه جعفری(1387). »روش مناظرة علمی در سیرة آموزشی امام معصوم: مطالعۀ موردی مناظرات علمی امام رضا(ع)«. تربیت اسلامی، ش 32.
- یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس(1389). نظریه و روش در تحلیل گفتمان انتقادی. ترجمه هادی جلیلی. تهران: نی.