رِخنه بشر به اعماق زمین و ایجاد حفرهها به ایجاد شبستانهایی ختم شد که به پناهگاهی برای مردم از گرما و آلودگیها تبدیل شدند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خوزستان؛ در خانههای قدیمی به ویژه در شمال استان خوزستان، محیطهایی در اعمال زمین وجود دارند که به آنها شبستان و در گویش محلی شَوادان هم میگویند، در واقع این مکانها همان زیرزمینهای کنونی هستند، اما حال و هوای سالهای گذشته با زیر زمینیهای مدرن و مجلل امروزی زمین تا آسمان تفاوت دارند.
پدربزرگم جزو افرادی بود که رزق و روزی اش را از راه حفر شبستانها تامین میکرد، کاری که بسیار سخت و خطرناک بود، اما شیرینی به دست آوردن رزق و روزی حلال خطرات را هموار میکرد و سختی کار را آسان.
تصمیم گرفتم راهی خانه پدربزرگم استاد غلامحسین شوم، زنگ خانه که صدای بُلبُل میداد را زدم، از صدای گیوههایی که از بازار قدیم دزفول خریداری کرده بود فهمیدم که به درِ خانه نزدیک میشود، در را باز کرد، لبخند و نگاه مهربانش انرژی خاصی به من القاء کرد، دست چپش را دور گردنم انداخت و سرم را بوسه زد و دست راستش که بر عضای چوبی قهوهای رنگی تکیه داشت و از زحمت روزگار زِبر و خشک شده بود را بوسیدم، با خوشحالی مرا به درون خانه هدایت کرد.
گیوههای سفیدش را آرام آرام از پاهایش درآورد و روی تخت چوبی که با گلیم قدیمی با راه راههای قرمز و آبی بافته شده بود، زیر درخت کُنار نشست و تسبیحش را به دست گرفت، از سینی مِس با قندان گل سُرخ و استکانهای کمرباریک که مادربزرگم روی تخت قرار داده بود، معلوم بود عصرانهای خوش طعم در راه است، نسیم خنک بهاری میوزید و برگهای خشک درخت را روی زمین میانداخت، روی تخت نشستم و خواستم برایم درباره کَندن زیرزمینها بگوید.
ساختن شبستان، حرفه مردمان روزگاران دور
خندید و در حالیکه چشمان مهربانش در چروکهای پیری صورتش گُم میشدند، گفت: در زمانهای قدیم کَندن زیرزمینها جزو حرفه و کارهای مردم بود، دزفول هم بخاطر شرایط خوبی که دارد ساختن شبستان در آن رواج داشت و تا به امروز هم ادامه دارد، چون در تابستانها برای گریز از هوای گرم به این مکانها پناه میبردند تا با هوای خُنکی که دارند، سپری کردن گرما برایشان راحتتر باشد.
وی افزود: حرفه پدرانم هم حفر زیرزمین و تنها راه کسب درآمد خانواده همین کار بود، زمستانها در مکتب خانه درس میخواندم و تابستانها تلاش میکردم کار را یاد بگیرم، بطوریکه به حرفه اصلی ام تبدیل شد و روزی خانواده را از این راه به دست میآوردم، یک کلنگ و بازوانی توانمند تنها سرمایه و وسیله کارم بود، صبحها قبل از طلوع آفتاب از آب حوض با کاشیهای قرمز و ماهیهای قرمز که در وسط خانه بود وضو میگرفتم و نماز میخواندم، گلدانهای شمعدانی که لبه حوض چیده بودند را آبیاری میکردم، مادربزرگت نان، پنیر، سبزی و گردو از را در پارچهای با گلهای بنفش و برگهای سبز میچید و گوشه هایش را ضربدری بهم گره داده و به دستم میداد.
هنوز آفتاب نزده، کلنگ را بر شانه راستم و بقچه غذا را در دست چپم میگرفتم و از خانه بیرون میرفتم، توکلم به خدا بود که مرا از خطرهای حین کار محافظت کند تا بتوانم لقمهای حلال را برای ۱۰ فرزندم در سفره بگذارم، به خانه مشهدی قربان که رسیدم بسم الله گفتم و اولین کلنگ را بر تن سخت زمین زدم، هرچه ضربه میزدم، زمین گودتر میشد، هرازگاهی در سایه کنار دیوار همسایه مینشستم و چای مینوشیدم تا خستگی کار کمتر شود و بتوانم برای ادامه کار انرژی بگیرم.
روزها با کار سپری میشدند و شبها خسته به خانه باز میگشتم، حاصل کار و تلاشم به زیرزمینهای بزرگ زیر سطح خانهها تبدیل میشد، محیطی تاریک و خنک بودند و جنس آنها از سنگهای زیرین زمین بود، گاهی مجبور بودم با دست سنگها و ریگها را جدا کنیم. وقتی به زیر زمین راه پیدا میکردیم، محوطهای در تاریکی مطلق بود، نوری به آنجا راه نداشت و باید با فانوس کار را ادامه میدادیم.
بی نیازی از وسایل خنک کننده در زیرزمینها
وی ادامه داد: بعد از پایان یافتن حفاری، پنجرههایی که همسطح حیاط خانهها بودند میساختیم تا نور و روشنایی زیرزمینها تامین شود، به حدی این مکانها خنک بودند که نیازی به کولر و پنکه نبود، بطوریکه موادغذایی و میوهها را برای جلوگیری از فاسد شدن در شبستانها قرار میدادند.
در حال جارو زدن حیاط و جمع کردن برگهای افتاده از درخت و کُنارها بودم و در حالیکه صدای ضربههای کلنگ در سرم میچرخید و پلههای ناهموار و پهن و باریک شبستانها را در خیالم یکی پس از دیگری رد میکرد، ننه فرزانه، مادربزرگم را میگویم، با سبزی خوردنی و میوههای رنگارنگ وارد خانه شد، به سمتش رفتم و بستههای را دستش گرفتم و صورت گُر گرفته از گرمای او را بوسیدم، از راه رفتن نفسهایش به شماره افتاده بودند، از پلههای آجری بالا رفت و وارد آشپرخانه شد، تُنگ شربت آبلیمو و گلاب را از درون یخچال بیرون آورد و در سینی ملامینی با ۳ لیوان سفالی آبی رنگ برگشت و وسایل را روی تخت گذاشت، آستینهای لباس نخی اش را بالا زد و با آب حوض دست و رویش را شست تا خنک شود، میوهها را در حوض آب ریخت.
در حالی که گِره روسری آبی رنگ با گلهای زرد و آبی را باز و بسته میکرد، گفت: پدربزرگت بسیار زحمت کشیده و با پولی که از راه کندن زیرزمین به دست میآورد، خرج تحصیل و زندگی را تامین میکرد، هر روز و در ساعت گُرگ و میش از خانه بیرون میرفت و غروب به خانه برمی گشت، آنقدر خسته بود که گاهی شام نمیخورد و بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء میخوابید، اگر پدر بزرگ و امثال او نبودند، شاید هیچگاه زیرزمینها هم ساخته نمیشدند، گاهی به خاطر ریزش سنگها دستها و حتی سرش هم زخمی و خون آلود میشد، حتی از ارتفاع هم به زمین خورده، ولی دست از کار نکشید.
شَوادانها، جانپناهی در روزهای جنگ تحمیلی
در حال شستن میوهها بودم که ننه فرزانه همزمان با پاک کردن سبزیها بیان کرد: زیرزمینها فقط برای فرار از گرمای تابستان و نگهداری موادغذایی کاربرد نداشتند، زمانیکه جنگ عراق علیه ایران شروع شد و آژیر خطر به صدا درمی آمد، به شبستانها پناه میبردیم، زمانیکه دزفول به دست رژیم بعث عراق بمباران و موشک باران میشد با رفتن به این مکانها جانمان حفظ میشد، حتی زمانیکه مراسم عروسی و فاتحه خوانی در خانهها برگزار میکردند، مهمانها برای استراحت به دور از هیاهو از زیرزمینها استفاده میکردند.
شربت آبلیمو را در لیوان ریخت و به دستم داد اظهار داشت: زیرزمین خانمان هنوز هم سَبک قدیمی دارد و مثل الان سفیدکاری و تزئینات ندارد، بخاطر همین تصمیم گرفتم به پایین بروم و محیطش را بهتر درک کنم، پلههای آجری را پایین رفتم، ارتفاع هر پله تا پله بعدی کمی زیاد بود، دستم را به دیوار گرفته بودم و در حالیکه به راهم ادامه میدادم، خاک آجرها دستم را رنگ میکرد، محیط تاریک بود، ولی روزنههای نور از پنجرهها مکان را روشن کرده بود و به راحتی میشود ذرت معلق در هوا را دید، بوی نَم و هوای خنک حالم را بهتر کرد، حال و هوای آرام بخشی داشت و شیشههای ترشی چیده در لبه طاقچهها و سیرهای معلق از سقف برای خشک کردن مرا مسافر تاریخ کرد، چنین معماری با امکانات اندک آن زمان واقعا جالب بود، وجود مکانی حداقل ۱۰ متر پایینتر از زمین، محیطی امن، آرام، عاری از آلودگیهای مختلف لذت بخش است.
شبستان فضای زیستی پایدار
رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی دزفول شوادان یک فضای زیستی پایدار در معماری بومی این شهرستان عنوان کرد و گفت: از دیرباز انسانها برای فرار از عوامل خطرپذیر و گزند حیوانات به غار پناه میبردند، البته در کتاب شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان آورده شده که شَوادان از ریشه کلمه شو تاپا است.
مهدی چناری افزود: این واژه که در قدیمیترین متون در رابطه با فضای زیرزمینی به زبان پهلوی آمده به معنای شریک بودن در کندن کَت ایت و براساس نظر دکتر محمدکریم پیرنیا کلمه شَوادان در گویشهای محلی منطقه کویری یزد از کلمه شیو به معنای زیر و زیرین گرفته شده و در میان مردم به خصوص در مناطق روستایی به کار برده میشود.
وی اظهار داشت: از زمان شروع استفاده از کلمه شَوادان اطلاعات کافی در دست نیست، ولی با زمان شکل گیری اولیه شهر دزفول و تعلق بخشی بناهای تاریخی شهر به دوره ساسانی از جمله پل باستانی، به نظر میرسد قدمت استفاده از شواهد آن بیش از یک هزار و ۵۰۰ سال است، ضمن اینکه مسجد جامع شهر متعلق به قرن هفتم هجری بوده و دارای شبستان است و میتواند دلیلی بر اثبات این نظریه باشد.
شَوادانها، دستکندهای بشر
چناری بیان کرد: این دستکند بشر با فضایی عجیب پر از آرامش و سکوت دارای هوایی مطبوع و سالم و به دور از آلودگیهای هوا و صوتی و هیاهوی زندگی امروزی که ریشه گرفته از زندگی ماشینی هستند سبب شده تا محققان و پژوهشگران برای تاریخچه شکل گیری آنها مطالعه و بررسیهای خود را آغاز کنند.
این مقام مسئول ادامه داد: این فضا که شوادان، شبابیک، خشیان و بادکش نام دارد و به وفور در شهرستان دزفول دیده میشود، زیرزمینی با عمق بسیار زیاد گاهی تا عمق ۱۲ تا ۱۸ متر از سطح زمین به دست نیاکان ما با وسایلی بسیار ساده مانند؛ تیشه، کلنگ و بیل در خاک زمین حفر میشدند، در بسیاری از این شوادانها تعداد پلهها به ۵۰ یا بیشتر میرسد.
شَوادانها، بکرترین ابتکار معماری خوزستان
رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی دزفول گفت: این دستکند شگرف ویژگی خاک این سرزمین یعنی کنگلومرا است و جالب اینکه اثری از مصالح بنایی در این ابتکار دیده نمیشود، سقف این فضا به صورت کمانی است، شوادان یکی از بکرترین ابتکارهای معماری این شهرستان و شاید ایران باشد، این فضاها گاهاً تا عمق ۲۰ متری فرو میرود و به مالکیت همسایه تجاوز نمیکند.
چناری اظهار کرد: وقتی شوادان به پایینترین عمق رسید، دارای هواکش یا دریزه است که به صورت استوانهای شکل و عمود از سطح زمین به داخل شبستان کنده میشود و به وسیله آن از پدیده نفوذ تأخیری فصول در زمین استفاده میکنند، قابل توجه است که هواکش در هر اتاقی که قرار بود تعبیه شود از کف اتاق به سمت شوادان شروع به حفر میکنند تا به شوادان برسند، در چنین عمقی در دل زمین با دمای ۲ فصل قبل مواجه هستیم و آن در گذر سالیان مختلف کاربردهای متنوع داشته است از جمله کار تهویه هوا و خنکی فضای داخلی خانهای که در سطح زمین دقیقاً بالای سر شوادان بنا شده است، به این صورت که هواکش عمودی از نقطهای دیگر از شوادان بالا میآید و در یکی از اتاقهای خانه به صورت پنجرهای با ابعاد تقریباً ۵۰ در ۵۰ سانتی متر است.
وی گفت: داخل این دریزه پنکه زمینی نصب میکردند تا هوای زیر زمین را به داخل ساختمان انتقال دهند، با توجه به رطوبت نسبی که در شوادان وجود داشته باعث شده تا هوای داخل آنها همیشه خنک باشد و گاهی تعداد این هواکشها به ۴ عدد میرسید که در فضاهای مختلف خانه تعبیه میشدند.
صرفه جویی در مصرف برق، برکت شبستانها
کارشناس ارشد معماری با بیان اینکه شبستان ها، این فضاهای زیستی پایدار نقش مهمی در صرفه جویی مصرف انرژی دارند، گفت: لازم به ذکر است که در آیندهای نه چندان دور منابع طبیعی که در تولید انرژی نقش دارند، یکی پس از دیگری به پایان میرسند و قطعا معماری آینده با مشکلات تامین انرژی مواجه خواهد شد، به دنبال آن عملکرد این عنصر معماری مبین توجه ویژه گذشتگان به استفاده از عناصر طبیعی و انرژیهای تجدیدپذیر در امر ساخت و ساز بوده است.
مهدی حامدی کیا افزود: بنابراین شواهد آن میتواند به عنوان شیوهای کارآمد و متناسب با زمان و تکنیکهای جدید ساخت وساز در دنیای کنونی مورد توجه و استفاده قرار گیرد و گروهی از معماران مدرن تحت عنوان معماری اکوتک از فرصتهای خدادادی و طبیعی و پتانسیلهای موجود جهت ذخیره کردن انرژی و استفاده مطلوب از مواهب طبیعی گام بردارند.
وی بیان داشت: حائز اهمیت است که در طول ۸ سال جنگ تحمیلی که شهر دزفول هیچ امانی از آوار بمب و موشکهای نیروهای بعثی نداشت، مردشهر را ترک نکرده و با کمال شجاعت و آزادگی در همین شوادانها به دفاع از کیان و آرمانهای مقدس پرداختند و درس ایستادگی در برابر ظلم و دفاع از این مرز و بوم را در همین مکانها به ما آموختند.
حامدی کیا تصریح کرد: تا قبل از جنگ مردم دزفول فقط ظهرهای تابستان از زیرزمینیها استفاده میکردند، اما با شروع جنگ تحمیلی ساکنان دزفول شبها را نیز در این مکان سپری میکردند و در طی روز هم با صدای آژیر قرمز کسانی که در خانه بودند به شوادان پناه میبردند، در واقع میتوان گفت سنگر مقاومت و پایداری دزفولیها در ۸ سال دفاع مقدس همین مکانها بودند، ضمن اینکه مامن امنی برای میهمانان غریب که اکثراً خانوادههای سربازان و بسیجیان که برای استراحت ۲-۳ روزه از مناطق جنگی به شهر آمده بودند بهترین جان پناه بود.
گذری از شبستانها یا همان شَوادانهای دزفول و شنیدن این تعارف مرا به یاد خاطرهای از مادربزرگم انداخت که گفته بود؛ هنوز فضای این شوادانها خیلی از مردم را یاد گوینده رادیو دزفول میاندازد که میگفت شنوندگان عزیز! آژیری که هم اکنون میشنوید بیانگر وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که هر چه سریعتر به پناهگاه بروید، یا شنوندگان عزیز! صدایی که هم اکنون میشنوید، صدای آژیر «وضعیت سفید» است و این بدان معناست که شرایط عادی است و میتوانید پناهگاهها را ترک کنید...!
گذشته از پناهگاهی بودن شبستان ها، لازم است در معماری کنونی نیز از تجربه معماری گذشتگان استفاده شود تا بشر بتواند برای پناه بردن از آلودگیها هوا، صوتی، نوری و... به این مکانها پناه ببرند و این هنر شگفت تا ابد زنده بماند.
*نویسنده و محقق: ملیحه گریزی نسب