استمرار و پایستگی تاریخی و هویت ملی و فرهنگی ایران عمیقاً مدیون فردوسی است .
در مورد حکیم ابوالقاسم فردوسی و کار سترگ و جاودانش، یعنی سرودن شاهنامه و دلایل این کار و رنجهایی که این ایرانی حکیم و دلسوز برای بیمه کردن زبان فارسی انجام داده، سخن فراوان است و حتی تعداد مقالات منتشرشده در این باره به بیش از پنج هزار مورد میرسد؛ دکتر جلال خالقی مطلق مصحح گرانقدر شاهنامه نقل میکنند که استمرار و پایستگی تاریخی و هویت ملی و فرهنگی ایران عمیقا مدیون فردوسی است .
از نظر دکتر خالقی مطلق فردوسی با سرایش اثرفاخری، چون شاهنامه نقش مهمی درحفظ زبان فارسی داشته است.
نقش فردوسی در مانایی زبان فارسی
دکتر منوچهر تشکری استاد زبان وادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز ، فردوسی را چنین توصیف می کند : فردوسی از طبقه ی دهقانان توس بود که این طبقه در دوران پیش و پس از اسلام ، جایگاهی والا و فرهنگی در جامعهء ایران داشته اند؛ زیرا دهقانان به معنای ایرانیان اصیل و نژاده، افرادی باسواد و پاسدار زبان و فرهنگ و آداب و رسوم جامعه بوده اند و فردوسی با داشتن چنین شخصیت و منش اجتماعی ، در اوضاع نابه سامان سرزمینش در آن دوران به سرودن شاهنامه همت گماشت .
عضو هیات علمی دانشگاه شهیدچمران گفت :فردوسی برای به پایان رساندن شاهنامه و رسیدن به اهداف والایش، دارایی و خانواده و عمر خویش را فدا کرد؛ چنانکه میتوان فردوسی را به حقیقت، رستم و پهلوان ملی ایران در آن دوران و تا امروز نامید که نه با شمشیر و رخش و گرز ، بلکه با سلاح قلم برای نگهداشت سرزمین، فرهنگ، دانش و زبان مردمش به نبرد پرداخت و تاریخ گواه آن است .
تشکری با بیان اینکه فردوسی اهداف والایی برای سرودن شاهنامه داشته است ،در ادامه به تشریح اهدف حکیم زبان آفرین از سرودن شاهنامه می پردازد.
پاسداشت زبان فارسی
وی در ادامه از اولین هدف فردوسی از سرایش شاهنامه می گوید : پاسداری از زبان فارسی که بر اثر تسلط سیصد سالهء زبان عربی و چند ده سالهء زبان ترکی بر ایران در حال انقراض بود؛ چنانکه وی نه تنها به گردآوری و بازآفرینی داستانهای پهلوانی ایران پرداخت، بلکه همچون زبان شناسی توانا و متعهد ، واژهها و ترکیبات فراوانی را ساخت و یا دوباره زنده کرد و آنها را و با بیانی شیوا و تاثیرگذار، یعنی شعر در شاهنامه وارد نمود تا با خواندن و شنیدنش بیشترین واژههای فارسی را به مردم ایران، اهدا کند و این زبان را جاودانه سازد:
بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم، کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند
بسی رنج بردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از پس که من زنده ام /که تخم سخن را پراکنده ام
هرانکس که دارد هش و رای و دین/پس ازمرگ برمن کند آفرین
زنده کردن آداب و رسوم
عضو هیات علمی دانشگاه شهیدچمران دومین هدف فردوسی را چنین تشریح می کند : زنده کردن آداب و رسوم ، دانش ، فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام که به واقع در حکم شناسنامه و کتاب هویت ایران و ایرانیان است و هرگز نباید تصور کرد که شاهنامه فقط داستانهایی از گذشته ی ایران و برای سرگرمی مردم است؛ زیرا در شاهنامه میتوان با اندیشه ها، باورها ، آداب و رسوم ، دانشها و تمامی مظاهر یک تمدن کهن ، آشنا شد و آنها را مشاهده کرد؛ برای مثال درباره دانش پزشکی یا نجوم، خوانندهء این اثر میتواند به مطالبی پی ببرد که کمتر تمدن بشری در آن دوران بدان آگاه بوده است، مانند زادن رستمانه که بعدها سزارین نامیده شده و یا پیشگویی درمورد سرنوشت پهلوانان و آیندهء ایران که خواننده را دچار حیرت و شگفتی مینماید.
مبارزه ی خردمندانه و دین باورانه فردوسی با خلفای بنی عباس
وی در ادامه افزود : مبارزه ی خردمندانه و دین باورانه فردوسی با خلفای بنی عباس که به ناحق به جای پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل بیت بزرگوارش (ع) نشسته بودند و اهدافی جز ادامهء حکومت خویش و تحقیر مسلمانان غیر عرب و فارسی زبان نداشتند و فردوسی به عنوان یک شیعه و ایرانی دانا نمیتوانست این وضعیت را بپذیرد؛ بنابراین آنگاه که در شاهنامه و از زبان برخی از پهلوانان با بیانی تند و برخوردی نامناسب روبه رو میشویم، باید بدانیم که مقصود از آن، خلفای بنی عباس است؛ زیرا فردوسی آنقدر حکیم و داناست که میداند زبان ، هرگز باعث برتری قومی بر قوم دیگر نیست؛ هرچندکه بسیاری از محققان، چنین ابیاتی را الحاقی و افزوده شده به شاهنامه در سدههای پس از سرایش آن میدانند.
مبارزه با پادشاهان ترک زبان و غیر ایرانی
تشکری افزود : هدف دیگر سرایش شاهنامه مبارزه با پادشاهان ترک زبان و غیر ایرانی و به ویژه سلطان محمود غزنوی که در آن دوران بر ایران حکومت میکرده و دست نشاندهء خلفای عباسی نیز بوده اند؛ چنانکه سلطان محمود برای تحقیر ایرانیان و بی ارزش کردن زبان و فرهنگ ایرانی- که مورد پسند خلیفه نیز بود - از هیچ کوششی دریغ نمیکرد و خوارکردن پهلوانان اسطورهای و اساطیر ایرانی را نیز هدف گرفته بود.
در چنین فضایی، فردوسی از داستانهای کهن ایرانی و اسطورههای آن سخن میگوید و تورانیان یا ترکان انیرانی را از زبان و در باور شخصیتهای شاهنامه، دشمنان این مرزوبوم معرفی میکند؛ بنابراین در بیان کنایی شاهنامه میتوان تورانیانی را که از فرهنگ و تمدن و دانایی به دورند و مظهر پیمان شکنی و وحشی گری هستند، همین ترکان غزنوی قلمداد کرد و ماجرای برخورد ناپسند سلطان محمود با فردوسی را مشتی از خروار بی خردیهای ترکان غزنوی دانست.
دعوت و هدایت ایرانیان
وی دعوت و هدایت ایرانیان به خردورزی، پاکدامنی، وجدان و دادگری را از اهداف دیگر سرایش شاهنامه می داند و می گوید: در شاهنامه می توان آشناکردن ایرانیان با زندگی متعهدانه و مددرسانی به همنوع ، همراه با منش آزادگی ، دادخواهی و خوی سربلندی که نمونههای برجستهء آنها را در گفتار و رفتار و پندار پهلوانان شاهنامه ، چه زنان بزرگ و خردمند و چه مردان دانا و دادخواه مشاهده کرد.