این نقشه فلسطین است؛ ۷۳ سال پیش؛ پیش از آنکه صهیونیستها در جستجوی کشور یهودی با حمایت همه جانبه انگلیس و تایید آمریکا، صدها هزار فلسطینی را آواره کنند.
و این نقشه امروز فلسطین است. قسمتهای سبز رنگ در دست فلسطینیان و قسمتهای سیاه در اشغال صهیونیست هاست. البته همین نقشه هم، نقشه ایده آل صهیونیستها و حامیان غربی شان نیست. آنها در جستجوی خاورمیانه جدید بودند. در این خاورمیانه جدید باید سرزمین تحت اشغال صهیونیست ها، حداقل گسترهای را به اندازه رود نیل تا رود فرات، به خودش اختصاص میداد.
در هفتاد و سه سال گذشته، صهیونیستها هم در میدان و هم پشت میز به دنبال تحقق این رویا بودند. آنها سرانجام در سال ۱۹۹۱ پس از ۴۳ سال تجاوزگری و اشغالگری در میدان، توانستند گروهی از فلسطینیان را پای میز مذاکره بکشانند.
اکتبر ۱۹۹۱، اسپانیا؛ کنفرانس صلح مادرید که ایده اش را رئیس جمهور وقت آمریکا داده بود. این کنفرانس سرآغاز قبح شکنی برای نشستن برخی گروههای فلسطینی و صهیونیستها پای یک میز مذاکره بود. دستاوردی بزرگتر از دستاوردهای "میدان" برای صهیونیست ها؛ و همین کنفرانس سرآغاز پیمان معروف اسلو بود. همان پیمانی که بخشی از فلسطینیان که در قالب سازمان آزادی بخش فلسطین فعالیت میکردند، موجودیت رژیم صهیونیستی را در قالب کشور اسرائیل به رسمیت شناختند.
در مقابل، صهیونیستها هم باید از برخی مناطق اشغالی عقب نشینی، شهرک سازی را متوقف و اسیران فلسطینی را آزاد میکردند؛ اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ این سوال را رییس اداره مذاکرات تشکیلات خودگردان فلسطین یعنی همانها که اسرائیل را به رسمیت شناخت پاسخ میدهد.
نبیل شعث رییس اداره مذاکرات تشکیلات خودگردان فلسطین: ما معاهده اسلو را در کاخ سفید امضا کردیم، اما هیچگاه اجرایی نشد و اسراییل به آن احترام نگذاشت و از آن برای ساخت شهرکهای صهیونیست نشین استفاده کرد. بنابر این آمریکا در ایجاد صلح ناکام ماند. طی این مدت همچنین سه بار غزه ویران شد. همیشه سعی بر مذاکره داشته اند، اما امریکا و اسرائیل جز به تجزیه منطقه رضایت نمیدهند. تشکیلات خودگردان همیشه سعی کرده است تا از طریق مسالمت آمیز و مذاکرات تعامل داشته باشد و به خشونت روی نیاورد و با آمریکا ارتباطش را حفظ نماید؛ اما اکنون زمان آن رسیده است که به آمریکا بگوییم ما بردگان تو نیستیم. آمریکا و اسراییل خواهان تجزیه منطقه هستند تا کشورها نتوانند در برابر طرح هایشان مقاومت کنند. در واقع مشکل اصلی منطقه، اسراییل است و بحرانها پایان نمییابد مگر با پایان اشغال فلسطین.
در تمام این سالها آمریکا سعی کرده میز مذاکره بین برخی گروههای فلسطینی و صهیونستها را برقرار نگه دارد. روزگاری با پیمان اسلو و این روزها با معامله قرن؛ که البته به گفته گروههای مذاکره کننده فلسطینی از جمله محمود عباس معروف به ابومازن هیچ گاه دیپماسی نتوانسته حقوق مردم فلسطین را محقق کند.
اما در مقابل "گروههای مقاومت" در "میدان" هیچ گاه موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناختند و همین سرآغاز برهم خوردن آن نقشه ایده آل صهیونیستها و حامیانشان در منطقه بوده.
موشه یعلون معاون نخست وزیر رژیم صهیونیستی: حماس حاضر نیست موجودیت اسرائیل را به عنوان کشوری برای یهودیان به رسمیت بشناسد. حتی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگران فلسطین براساس پیمان اسلو که یاسرعرفات امضاء کرده بود، باید موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد، اما اعراب از واژه مقاومت دربرابر حکومت صهیونستی استفاده میکنند و منظور از این سخن آن است که آنها حکومت اسرائیل را به هیچ وجه به رسمیت نخواهند شناخت. اسرائیل نمیتواند درباره موجودیت خودش با حماس یا فتح به گفتگو بپردازد. طرف فلسطینی باید موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد تا بتوان در جهت آینده حرکت کرد.
"گروههای مقاومت" با به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی و با قدرت گرفتن در "میدان" آن رویایی که صهیونیستها پای میز مذاکره و با دیپلماسی به دنبال تحققش بودند بر هم زدند.
رژیم صهیونیستی که تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی روی شکست به خودش ندیده بود، در این سال در درگیری با نیروهای مقاومت لبنان عقب نشینی کرد و بعد از آن دیگر روی پیروزی را به خودش ندید.
سید حسن نصرالله: زمان شکستها به پایان آمده و حالا نوبت پیروزی هاست.
شکست سنگین بعدی را رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ متحمل شد. در جنگی که اسرائیل آغاز کرد، اما نیروهای مقاومت در ۳۳ روز آن را به پایان رساندند.
سردار سلیمانی:، چون آن رژیم در سال ۲۰۰۰ شکست خورده بود در سال ۲۰۰۶ میخواست برگردد؛ نه به اشغال، برگردد به انهدام.
پس از جنگ ۳۳ روزه هم صهوینیستها باز هم دست به آغاز جنگ زدند، اما هر بار زودتر از قبل از معرکهای که به راه انداخته بودند گریختند. جنگ رژیم صهیونیستی با نیروهای مقاومت در سال ۲۰۰۸ پس از ۲۲ روز و در سال ۲۰۱۲ پس از ۸ روز به شکست انجامید و پس از آن نیروهای مقاومت پاسخ تجاوزگری صهیونیستها را چنان میدادند که مدت زمان آن به چند ساعت بیشتر نمیکشید و عملا صهیونیستهای متجاوز را گروگانهایی در دست نیروهای مقاومت کرده بودند.
لیبرمن: من نمیتوانم وزیر دفاع باشم و در چشمان ساکنان مناطق جنوبی نگاه کنم که مثل یک گروگان و زندانیان در دست نیروهای حماس قرار دارند.
البته نه فقط ساکنان مناطق جنوبی سرزمینهای اشغالی که نخست وزیر در پایتخت هم همچون گروگانی در دست نیروهای مقاومت شد، نتایاهو در یک سخنرانی رسمی برای گریز از موشکهای مقاومت این چنین به پناهگاه میرود.
ناصر ابو شریف نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران: هیچ طرحی غیر از مقاومت برای مقابله با رژیم صهیونیستی وجود ندارد. دشمن اصلی محور مقاومت، رژیم صهیونیستی و حامیان آن هستند. این محور در مراحل اخیر قدرت زیادی کسب کرده است. ملت فلسطین هم با پایداری خود به منزله بزرگترین قدرت و مانع در برابر طرح صهیونیستی است. میتوانیم قیام مردمی را به انتفاضه بزرگی در شهر قدس و کرانه باختری تبدیل کنیم.
حالا محور مقاومت در "میدان" نه با سنگ و چوب که با موشک پاسخ تجاوزگری صهیونیستها را میدهند.
خالد قدومی رئیس دفتر جنبش حماس در تهران: در چنین شرایطی کار مقاومت ما باید چند بُعدی باشد؛ ستون اصلی اش باید مقاومت خشن علیه جرایم رژیم صهیونیستی باشد که دیدیم چگونه مردم دلیر غزه موشکها را به سمت شهرک نشینان صهیونیستی پرتاب کردند.
مرور تاریخ هفتاد و سه ساله اشغالگری صهیونیستها در فلسطین نشان میدهد که اگر محور مقاومت از روزهای اول اشغالگری میدان را به دیپلیماسی واگذار نمیکرد شاید هیچ گاه این نقشه "سبز" فلسطینی با اشغالگری این چنین "سیاه" نمیشد.