کرونا و دلهره هایش، شب قدر و خلوت با خدای متعال را تعطیل نکرد، اما لیله القدری متفاوت از ذکر و مناجات را رقم زد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صداوسیما، دیشب، دومین شب قدر برابر با شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در مسجد امام صادق علیه السلام واقع در میدان فلسطین تهران، حال وهوای دیگری داشت.
امسال هم سایه کرونا مراسم شبهای قدر را تحت تاثیر خود قرار داد البته نه به این معنا که خلوت با خدای متعال تعطیل شود، بلکه از ان جهت که این مراسم پرفیض با رعایت دستورالعملهای بهداشتی، فاصله گذاریهای اجتماعی و در فضای باز برگزار شد.
در مسجد امام صادق علیه السلام شاهد حضور خانوادههایی بودم که با فرزندانشان در این مراسم شرکت داشتند، نوجوانها و جوانهایی را دیدم که با شوق در این مراسم حاضر شده بودند.
هرکسی گوشهای را برای خلوت با خدا انتخاب کرده بود، اما دلها متوجه یک حقیقت بود که خدا در این شب، مقدراتی نیکو برایشان رقم بزند.
دور از هم نشسته بودند، اما آرزوها و دعاهایشان مشترک بود، اول فرج امام زمان (عج) و عاقبت بخیری، بعد هم نابودی کرونا از تمام دنیا.
چه زیبا شبی را مومنان خداجو رقم زدند، شبی که دنیا درگیر وحشت کروناست، اما عاشقان علی علیه السلام برای شهادت مظلومانه مولایشان در دل شب، بر سر و سینه زدند و از مشکل گشای دو عالم در پیشگاه خدا
طلب گره گشایی کردند، تا کرونا از زمین محو شود.
حاج اقا پناهیان مشغول قرائت دعای جوشن کبیر بود و هر کسی در گوشهای با زیرانداز شخصی با خدا درحال زمزمه فرازهای دعا.
اسامی زیبای خدا را که تکرار میکرد خیلیها گریه میکردند، انگار دلشان پر بود از سختی و تنگناهای دنیا.
به فراز زیبای «یا رفیق من لا رفیق له» که رسیدیم صدای گریهها بلندتر شد، در میان جمعیت نوجوانی را دیدم که اشک میریخت و دعا میخواند.
با او همصحبت شدم و پرسیدم کدام فراز دعای جوشن کبیر را بیشتر دوست دارد، گفت: «همه فرازهای دعای جوشن زیباست، اما «یا رفیق من لا رفیق له» خیلی دلنشین است، چه رفیقی مهربانتر و صادقتر از خدا؟
خدا در رفاقتش هیچ وقت کم نمیگذاری کاش قدر بدانیم.»
دیگر به صحبت ادامه نداد و من هم تشکر کردم و جلوتر رفتم.
خانمی در گوشهای از خیابان با ۳ فرزند کوچکش نشسته بود و در کنار هم دعا میخواندند، به سراغ او رفتم تا از حال وهوایش بپرسم.
گفتم امشب با بچهها آمدید، با لبخندی گفت: «باید از همین حالا که سن و سالشان کم است آنها را با مراسم مذهبی بیاورم، تا با این محافل آشنا شوند.
خدا رحمت کند همه رفتگان را، مرحوم پدرم ما را به این مجالس میبرد و ما از کودکی علاقمند با دین و مجالس مذهبی شدیم و حالا من وظیفه دارم فرزندانم را به این مجالس بیاورم.»
پرسیدم در این اوضاع کرونا بهتر نبود در خانه میماندید؟ گفت: «ما در فضای باز نشسته ایم، با زیر انداز شخصی و ماسک قطعا خدا از همه محافظت میکند، از ما هم.»
در گوشه دیگری نزدیکیهای مسجد، مادر دیگری را دیدم که در تنهایی اشک میریخت دلم نمیخوابت خلوتش را به هم بزنم، اما عکس جوانی در دستش بی اختیار توجهم را به خود جلب کرد.
جلوتر رفتم تا دقایقی با او همصحبت شوم، مادر شهید بود مادری که از فرزندش نشانهای جز عکس ندارد.
سلام کردم اشک هایش را پاک کرد و جواب داد. پرسیدم مادر امشب از خدا چه میخواهید؟ آرام جواب داد: «فرج امام زمان و شفای بیماران کرونایی.»
بعد همگفت: «فقط آمدن اقا مرهم قلبهای شکسته ماست، من فقط صاحب الزمان را از خدا میخواهم.
این کرونا که همه دنیا را گرفته از یک طرف، بی رحمی و بی انصافیها و گناهها از طرف دیگر ... خسته ایم فقط درد ما با ظهور اقا درمان میشود.»
آن مادر را با التماس دعایی در حال خوش معنوی اش تنها گذاشتم.
کمی آن طرفتر از خیابان فلسطین خانوادهای داخل ماشین شخصی خودشان نشسته بودند.
به سراغ آنها رفتم، از پسر نوجوان خانواده پرسیدم در این شب شهادت مولی الموحدین مهمترین درسی که از حضرت یادتان هست؟ گفت: «حضرت علی علیه السلام تا آخرین لحظه در مسیر خدا حرکت کردند و در نهایت در محراب عبادت شهید شدند و به خدا رسیدند و چه درسی بالاتر از این که، ولی خدا این همه غرق در خداجویی بودند؟ کاش ما هم این شبهای قدر را قدر بدانیم و در مسیر خدا حرکت کنیم، دست دیگران را بگیریم به خاطر خدا.»
دعای جوشن کبیر تمام شد و همه قرآن به سر گرفتند و اشک ریختند.
از خدا به حرمت ۱۴ معصوم طلب معرفت و آمرزش کردند و شب بیست و یکم و دومین شب قدر با دعای فرج مهدی فاطمه سلام الله علیها به پایان رسید.
ساعتهایی از زندگی ام در کنار مومنان خداجو و در شب قدر، شب شهادت مولای متقیان گذشت، ساعتهایی که چشمهایم صورتهای ماسک زدهای را دید که غرق اشک بودند و کرونا هم نتوانست آنها را از مناجات با خدا و عزاداری برای مظلومیت مولایشان، محروم کند.
چه حال خوشی و چه شب قدری ... بماند به یادگار از ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۰، دومین سالی که درگیر کروناییم...
گزارش:ملیحه پژمان