هر روز از این ماه عزیز را با قرائت دعا و ترتیل یک جزء از قرآن مجید مهمان شما هستیم.
خبرگزاری صدا و سیما؛ در دعای روز شانزدهم ماه رمضان بنده به خداوند عرض میکند: «خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار.»
متن این دعا به این شرح است:
اللَّهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ، وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ، وَ آوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ إِلَى [فِي ] دَارِ الْقَرَارِ، بِإِلَهِيَّتِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ.
خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار، و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، به پرستیدگی ات ای پرستیده جهانیان.
جزء شانزدهم قرآن کریم را در ادامه با هم میخوانیم.
سوره الکهف
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا ﴿ ۷۵ ﴾ |
|
گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى ( ۷۵) |
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿ ۷۶ ﴾ |
|
[موسى] گفت اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود ( ۷۶) |
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا ﴿ ۷۷ ﴾ |
|
پس رفتند تا به اهل قريه اى رسيدند از مردم آنجا خوراكى خواستند و[لى آن ها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند پس در آنجا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو ريزد و [بنده ما] آن را استوار كرد [موسى] گفت اگر مى خواستى [مى توانستى] براى آن مزدى بگيرى ( ۷۷) |
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿ ۷۸ ﴾ |
|
گفت اين [بار ديگر وقت] جدايى ميان من و توست به زودى تو را از تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت ( ۷۸) |
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا ﴿ ۷۹ ﴾ |
|
اما كشتى از آن بينوايانى بود كه در دريا كار مى كردند خواستم آن را معيوب كنم [چرا كه] پيشاپيش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى] را به زور مى گرفت ( ۷۹) |
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿ ۸۰ ﴾ |
|
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد ( ۸۰) |
فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿ ۸۱ ﴾ |
|
پس خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد ( ۸۱) |
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿ ۸۲ ﴾ |
|
و اما ديوار از آن دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نيكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بيرون آورند و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم اين بود تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى ( ۸۲) |
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا ﴿ ۸۳ ﴾ |
|
و از تو در باره ذوالقرنين مى پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند ( ۸۳) |
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿ ۸۴ ﴾ |
|
ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله اى بدو بخشيديم ( ۸۴) |
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۸۵ ﴾ |
|
تا راهى را دنبال كرد ( ۸۵) |
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿ ۸۶ ﴾ |
|
تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه اى گل آلود و سياه غروب مى كند و نزديك آن طايفه اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى ( ۸۶) |
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا ﴿ ۸۷ ﴾ |
|
گفت اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مى شود آنگاه او را عذابى سخت خواهد كرد ( ۸۷) |
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿ ۸۸ ﴾ |
|
و اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى آسان واخواهيم داشت ( ۸۸) |
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۸۹ ﴾ |
|
سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد ( ۸۹) |
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿۹۰ ﴾ |
|
تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم ( ۹۰) |
كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿ ۹۱ ﴾ |
|
اين چنين [مى رفت] و قطعا به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم ( ۹۱) |
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۹۲ ﴾ |
|
باز راهى را دنبال نمود ( ۹۲) |
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿ ۹۳ ﴾ |
|
تا وقتى به ميان دو سد رسيد در برابر آن دو [سد] طايفه اى را يافت كه نمى توانستند هيچ زبانى را بفهمند( ۹۳) |
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿ ۹۴ ﴾ |
|
گفتند اى ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مى كنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى ( ۹۴) |
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿ ۹۵ ﴾ |
|
گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آن ها سدى استوار قرار دهم ( ۹۵) |
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿ ۹۶ ﴾ |
|
براى من قطعات آهن بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد گفت بدميد تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد گفت مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم ( ۹۶) |
فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿ ۹۷ ﴾ |
|
[در نتيجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند ( ۹۷) |
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿ ۹۸ ﴾ |
|
گفت اين رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم كوبد و وعده پروردگارم حق است ( ۹۸) |
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿ ۹۹ ﴾ |
|
و در آن روز آنان را رها مى كنيم تا موج آسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود همه آن ها را گرد خواهيم آورد ( ۹۹) |
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿ ۱۰۰ ﴾ |
|
و آن روز جهنم را آشكارا به كافران بنماييم ( ۱۰۰) |
الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا ﴿ ۱۰۱ ﴾ |
|
[به] همان كسانى كه چشمان [بصيرت]شان از ياد من در پرده بود و توانايى شنيدن [حق] نداشتند (۱۰۱) |
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا ﴿ ۱۰۲ ﴾ |
|
آيا كسانى كه كفر ورزيده اند پنداشته اند كه [مى توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند ما جهنم را آماده كرده ايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد ( ۱۰۲) |
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿ ۱۰۳ ﴾ |
|
بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم ( ۱۰۳) |
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿ ۱۰۴ ﴾ |
|
[آنان] كسانى اند كه كوشش شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند (۱۰۴) |
أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا﴿ ۱۰۵ ﴾ |
|
[آرى] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد ( ۱۰۵) |
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ﴿ ۱۰۶ ﴾ |
|
اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند ( ۱۰۶) |
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿ ۱۰۷ ﴾ |
|
بى گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند باغ هاى فردوس جايگاه پذيرايى آنان است (۱۰۷) |
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿ ۱۰۸ ﴾ |
|
جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمى كنند ( ۱۰۸) |
قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿ ۱۰۹ ﴾ |
|
بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى يابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم ( ۱۰۹) |
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿ ۱۱۰ ﴾ |
|
بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد ( ۱۱۰) |
سوره مريم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ |
|
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
كهيعص ﴿ ۱ ﴾ |
|
كاف ها يا عين صاد ( ۱) |
ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿ ۲ ﴾ |
|
[اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده اش زكرياست ( ۲) |
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا ﴿ ۳ ﴾ |
|
آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد ( ۳) |
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿ ۴ ﴾ |
|
گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام ( ۴) |
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿ ۵ ﴾ |
|
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش ( ۵) |
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿ ۶ ﴾ |
|
كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسنديده گردان ( ۶) |
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ﴿ ۷ ﴾ |
|
اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مى دهيم كه قبلا همنامى براى او قرار نداده ايم ( ۷) |
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿ ۸ ﴾ |
|
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده ام (۸) |
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿ ۹ ﴾ |
|
[فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريده ام ( ۹) |
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿ ۱۰ ﴾ |
|
گفت پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمى گويى ( ۱۰) |
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۱۱ ﴾ |
|
پس از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد ( ۱۱) |
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿ ۱۲ ﴾ |
|
اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير و از كودكى به او نبوت داديم ( ۱۲) |
وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا ﴿ ۱۳ ﴾ |
|
و [نيز] از جانب خود مهربانى و پاكى [به او داديم] و تقواپيشه بود ( ۱۳) |
وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا ﴿ ۱۴ ﴾ |
|
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود ( ۱۴) |
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۱۵ ﴾ |
|
و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى شود ( ۱۵) |
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿ ۱۶ ﴾ |
|
و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكانى شرقى به كنارى شتافت ( ۱۶) |
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿ ۱۷ ﴾ |
|
و در برابر آنان پرده اى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوش اندام بر او نمايان شد ( ۱۷) |
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿ ۱۸ ﴾ |
|
[مريم] گفت اگر پرهيزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مى برم ( ۱۸) |
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿ ۱۹ ﴾ |
|
گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم ( ۱۹) |
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿ ۲۰ ﴾ |
|
گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده ام ( ۲۰) |
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا ﴿۲۱ ﴾ |
|
گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانه اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود ( ۲۱) |
فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿ ۲۲ ﴾ |
|
پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده اى پناه جست ( ۲۲) |
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿۲۳ ﴾ |
|
تا درد زايمان او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش شده بودم ( ۲۳) |
فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿ ۲۴ ﴾ |
|
پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است( ۲۴) |
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿ ۲۵ ﴾ |
|
و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مى ريزد ( ۲۵) |
فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿ ۲۶ ﴾ |
|
و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسى از آدميان را ديدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كرده ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت ( ۲۶) |
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿ ۲۷ ﴾ |
|
پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده اى ( ۲۷) |
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿ ۲۸ ﴾ |
|
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود ( ۲۸) |
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿ ۲۹ ﴾ |
|
[مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم (۲۹) |
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿ ۳۰ ﴾ |
|
[كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است ( ۳۰) |
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿ ۳۱ ﴾ |
|
و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است ( ۳۱) |
وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿ ۳۲ ﴾ |
|
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است ( ۳۲) |
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۳۳ ﴾ |
|
و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم ( ۳۳) |
ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿ ۳۴ ﴾ |
|
اين است [ماجراى] عيسى پسر مريم [همان] گفتار درستى كه در آن شك مى كنند ( ۳۴) |
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿ ۳۵﴾ |
|
خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون كارى را اراده كند همين قدر به آن مى گويد موجود شو پس بى درنگ موجود مى شود ( ۳۵) |
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿ ۳۶ ﴾ |
|
و در حقيقت خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد اين است راه راست ( ۳۶) |
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿ ۳۷ ﴾ |
|
اما دسته ها[ى گوناگون] از ميان آن ها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك ( ۳۷) |
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿ ۳۸ ﴾ |
|
چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مى آيند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند ( ۳۸) |
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۳۹ ﴾ |
|
و آنان را از روز حسرت بيم ده آنگاه كه داورى انجام گيرد و حال آنكه آن ها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند ( ۳۹) |
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿ ۴۰ ﴾ |
|
ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مىبريم و [همه] به سوى ما بازگردانيده مى شوند ( ۴۰) |
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۴۱ ﴾ |
|
و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود ( ۴۱) |
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿ ۴۲ ﴾ |
|
چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمى شنود و نمى بيند و از تو چيزى را دور نمى كند مى پرستى (۴۲) |
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿ ۴۳ ﴾ |
|
اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقايقى به دست] آمده كه تو را نيامده است پس از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم ( ۴۳) |
يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿ ۴۴ ﴾ |
|
پدر جان شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است ( ۴۴) |
يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿ ۴۵ ﴾ |
|
پدر جان من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى ( ۴۵) |
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿ ۴۶ ﴾ |
|
گفت اى ابراهيم آيا تو از خدايان من متنفرى اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو ( ۴۶) |
قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿ ۴۷ ﴾ |
|
[ابراهيم] گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى خواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است ( ۴۷) |
وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا ﴿ ۴۸﴾ |
|
و از شما و [از] آنچه غير از خدا مى خوانيد كناره مى گيرم و پروردگارم را مى خوانم اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم ( ۴۸) |
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿۴۹ ﴾ |
|
و چون از آن ها و [از] آنچه به جاى خدا مى پرستيدند كناره گرفت اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم ( ۴۹) |
وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿ ۵۰ ﴾ |
|
و از رحمت خويش به آنان ارزانى داشتيم و ذكر خير بلندى برايشان قرار داديم ( ۵۰) |
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۱ ﴾ |
|
و در اين كتاب از موسى ياد كن زيرا كه او پاكدل و فرستاده اى پيامبر بود ( ۵۱) |
وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا ﴿ ۵۲ ﴾ |
|
و از جانب راست طور او را ندا داديم و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم ( ۵۲) |
وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا ﴿ ۵۳ ﴾ |
|
و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم ( ۵۳) |
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۴ ﴾ |
|
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن زيرا كه او درست وعده و فرستاده اى پيامبر بود ( ۵۴) |
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴿ ۵۵ ﴾ |
|
و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده[رفتار] بود ( ۵۵) |
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۶ ﴾ |
|
و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود ( ۵۶) |
وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿ ۵۷ ﴾ |
|
و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم ( ۵۷) |
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا﴿ ۵۸ ﴾ |
|
آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مى شد سجده كنان و گريان به خاك مى افتادند (۵۸) |
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿ ۵۹﴾ |
|
آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس ها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد ( ۵۹) |
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿ ۶۰ ﴾ |
|
مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند كه آنان به بهشت درمى آيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت ( ۶۰) |
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿ ۶۱ ﴾ |
|
باغ هاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است در حقيقت وعده او انجام شدنى است ( ۶۱) |
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۶۲ ﴾ |
|
در آنجا سخن بيهوده اى نمى شنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است ( ۶۲) |
تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿ ۶۳ ﴾ |
|
اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مى دهيم ( ۶۳) |
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴿ ۶۴ ﴾ |
|
و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى شويم آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است ( ۶۴) |
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿ ۶۵﴾ |
|
پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش آيا براى او همنامى مى شناسى ( ۶۵) |
وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿ ۶۶ ﴾ |
|
و انسان مى گويد آيا وقتى بميرم راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مى شوم ( ۶۶) |
أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿ ۶۷ ﴾ |
|
آيا انسان به ياد نمى آورد كه ما او را قبلا آفريده ايم و حال آنكه چيزى نبوده است ( ۶۷) |
فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿ ۶۸ ﴾ |
|
پس به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساخت سپس در حالى كه به زانو درآمده اند آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد ( ۶۸) |
ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿ ۶۹ ﴾ |
|
آنگاه از هر دسته اى كسانى از آنان را كه بر [خداى] رحمان سركش تر بوده اند بيرون خواهيم كشيد ( ۶۹) |
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿ ۷۰ ﴾ |
|
پس از آن به كسانى كه براى درآمدن به [جهنم] سزاوارترند خود داناتريم ( ۷۰) |
وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿ ۷۱ ﴾ |
|
و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مىگردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است ( ۷۱) |
ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿ ۷۲ ﴾ |
|
آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بوده اند مى رهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مى كنيم ( ۷۲) |
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿ ۷۳ ﴾ |
|
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود كسانى كه كفر ورزيده اند به آنان كه ايمان آورده اند مى گويند كدام يك از [ما] دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش آراسته تر است ( ۷۳) |
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿ ۷۴ ﴾ |
|
و چه بسيار نسل ها را پيش از آنان نابود كرديم كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند ( ۷۴) |
قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿ ۷۵ ﴾ |
|
بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مهلت مى دهد تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مى شود يا عذاب يا روز رستاخيز را ببينند پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوانتر است ( ۷۵) |
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا ﴿۷۶ ﴾ |
|
و خداوند كسانى را كه هدايت يافته اند بر هدايتشان مى افزايد و نيكی هاى ماندگار نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوش فرجام تر است ( ۷۶) |
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿ ۷۷ ﴾ |
|
آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت قطعا به من مال و فرزند [بسيار] داده خواهد شد (۷۷) |
أَاطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۷۸ ﴾ |
|
آيا بر غيب آگاه شده يا از [خداى] رحمان عهدى گرفته است ( ۷۸) |
كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿ ۷۹ ﴾ |
|
نه چنين است به زودى آنچه را مى گويد مى نويسيم و عذاب را براى او خواهيم افزود ( ۷۹) |
وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿ ۸۰ ﴾ |
|
و آنچه را مى گويد از او به ارث مى بريم و تنها به سوى ما خواهد آمد ( ۸۰) |
وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿ ۸۱ ﴾ |
|
و به جاى خدا معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه] عزت باشد ( ۸۱) |
كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿ ۸۲ ﴾ |
|
نه چنين است به زودى [آن معبودان] عبادت ايشان را انكار مى كنند و دشمن آنان مى گردند ( ۸۲) |
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿ ۸۳ ﴾ |
|
آيا ندانستى كه ما شيطان ها را بر كافران گماشته ايم تا آنان را [به گناهان] تحريك كنند ( ۸۳) |
فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿ ۸۴ ﴾ |
|
پس بر ضد آنان شتاب مكن كه ما [روزها] را براى آن ها شماره مى كنيم ( ۸۴) |
يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿ ۸۵ ﴾ |
|
[ياد كن] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى] رحمان گروه گروه محشور مى كنيم ( ۸۵) |
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿ ۸۶ ﴾ |
|
و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مى رانيم ( ۸۶) |
لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۸۷ ﴾ |
|
[آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است ( ۸۷) |
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿ ۸۸ ﴾ |
|
و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است ( ۸۸) |
لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿ ۸۹ ﴾ |
|
واقعا چيز زشتى را [بر زبان] آورديد ( ۸۹) |
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿ ۹۰ ﴾ |
|
چيزى نمانده است كه آسمان ها از اين [سخن] بشكافند و زمين چاك خورد و كوه ها به شدت فرو ريزند (۹۰) |
أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿ ۹۱ ﴾ |
|
از اينكه براى [خداى] رحمان فرزندى قايل شدند ( ۹۱) |
وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿ ۹۲ ﴾ |
|
[خداى] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند ( ۹۲) |
إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿ ۹۳ ﴾ |
|
هر كه در آسمان ها و زمين است جز بنده وار به سوى [خداى] رحمان نمىآيد ( ۹۳) |
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿ ۹۴ ﴾ |
|
و يقينا آن ها را به حساب آورده و به دقت شماره كرده است ( ۹۴) |
وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿ ۹۵ ﴾ |
|
و روز قيامت همه آن ها تنها به سوى او خواهند آمد ( ۹۵) |
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿ ۹۶ ﴾ |
|
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دل ها] قرار مى دهد ( ۹۶) |
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿ ۹۷ ﴾ |
|
در حقيقت ما اين [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بدان نويد و مردم ستيزه جو را بدان بيم دهى ( ۹۷) |
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿ ۹۸ ﴾ |
|
و چه بسيار نسل ها كه پيش از آنان هلاك كرديم آيا كسى از آنان را مى يابى يا صدايى از ايشان مى شنوى (۹۸) |
سوره طه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ |
|
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
طه ﴿ ۱ ﴾ |
|
طه ( ۱) |
مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿ ۲ ﴾ |
|
قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى ( ۲) |
إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى ﴿ ۳ ﴾ |
|
جز اينكه براى هر كه مى ترسد پندى باشد ( ۳) |
تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿ ۴ ﴾ |
|
[كتابى است] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمان هاى بلند را آفريده است ( ۴) |
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿ ۵ ﴾ |
|
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است ( ۵) |
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿ ۶ ﴾ |
|
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آن اوست ( ۶) |
وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿ ۷ ﴾ |
|
و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهانتر را مى داند ( ۷) |
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿ ۸ ﴾ |
|
خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نام هاى نيكو به او اختصاص دارد ( ۸) |
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿ ۹ ﴾ |
|
و آيا خبر موسى به تو رسيد ( ۹) |
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿ ۱۰ ﴾ |
|
هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( ۱۰) |
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿ ۱۱ ﴾ |
|
پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى ( ۱۱) |
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿ ۱۲ ﴾ |
|
اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى ( ۱۲) |
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿ ۱۳ ﴾ |
|
و من تو را برگزيده ام پس بدانچه وحى مى شود گوش فرا ده ( ۱۳) |
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿ ۱۴ ﴾ |
|
منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار ( ۱۴) |
إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿ ۱۵ ﴾ |
|
در حقيقت قيامت فرارسنده است مى خواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مى كوشد جزا يابد ( ۱۵) |
فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿ ۱۶ ﴾ |
|
پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهى شد ( ۱۶) |
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۱۷ ﴾ |
|
و اى موسى در دست راست تو چيست ( ۱۷) |
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿ ۱۸ ﴾ |
|
گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مى دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمىآيد ( ۱۸) |
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿ ۱۹ ﴾ |
|
فرمود اى موسى آن را بينداز ( ۱۹) |
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿ ۲۰ ﴾ |
|
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى خزيد ( ۲۰) |
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿ ۲۱ ﴾ |
|
فرمود آن را بگير و مترس به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد ( ۲۱) |
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿ ۲۲ ﴾ |
|
و دست خود را به پهلويت ببر سپيد بىگزند برمى آيد [اين] معجزه اى ديگر است ( ۲۲) |
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿ ۲۳ ﴾ |
|
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم ( ۲۳) |
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۲۴ ﴾ |
|
به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است ( ۲۴) |
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿ ۲۵ ﴾ |
|
گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان ( ۲۵) |
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿ ۲۶ ﴾ |
|
و كارم را براى من آسان ساز ( ۲۶) |
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿ ۲۷ ﴾ |
|
و از زبانم گره بگشاى ( ۲۷) |
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿ ۲۸ ﴾ |
|
[تا] سخنم را بفهمند ( ۲۸) |
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿ ۲۹ ﴾ |
|
و براى من دستيارى از كسانم قرار ده ( ۲۹) |
هَارُونَ أَخِي ﴿ ۳۰ ﴾ |
|
هارون برادرم را ( ۳۰) |
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿ ۳۱ ﴾ |
|
پشتم را به او استوار كن ( ۳۱) |
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿ ۳۲ ﴾ |
|
و او را شريك كارم گردان ( ۳۲) |
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۳ ﴾ |
|
تا تو را فراوان تسبيح گوييم ( ۳۳) |
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۴ ﴾ |
|
و بسيار به ياد تو باشيم ( ۳۴) |
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿ ۳۵ ﴾ |
|
زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى ( ۳۵) |
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿ ۳۶ ﴾ |
|
فرمود اى موسى خواسته ات به تو داده شد ( ۳۶) |
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿ ۳۷ ﴾ |
|
و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم ( ۳۷) |
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿ ۳۸ ﴾ |
|
هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مىشد وحى كرديم ( ۳۸) |
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿ ۳۹ ﴾ |
|
كه او را در صندوقچه اى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى ( ۳۹) |
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿ ۴۰ ﴾ |
|
آنگاه كه خواهر تو مى رفت و مى گفت آيا شما را بر كسى كه عهده دار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده اش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصى را كشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى ( ۴۰) |
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿ ۴۱ ﴾ |
|
و تو را براى خود پروردم ( ۴۱) |
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿ ۴۲ ﴾ |
|
تو و برادرت معجزه هاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد ( ۴۲) |
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۴۳ ﴾ |
|
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته ( ۴۳) |
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿ ۴۴ ﴾ |
|
و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد ( ۴۴) |
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿ ۴۵ ﴾ |
|
آن دو گفتند پروردگارا ما مى ترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند ( ۴۵) |
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿ ۴۶ ﴾ |
|
فرمود مترسيد من همراه شمايم مى شنوم و مى بينم ( ۴۶) |
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿ ۴۷ ﴾ |
|
پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزه اى آورده ايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد ( ۴۷) |
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿ ۴۸ ﴾ |
|
در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند ( ۴۸) |
قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿ ۴۹ ﴾ |
|
[فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست ( ۴۹) |
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿ ۵۰ ﴾ |
|
گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است ( ۵۰) |
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿ ۵۱ ﴾ |
|
گفت حال نسل هاى گذشته چون است ( ۵۱) |
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿ ۵۲ ﴾ |
|
گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مى كند و نه فراموش مى نمايد ( ۵۲) |
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿ ۵۳ ﴾ |
|
همان كسى كه زمين را برايتان گهواره اى ساخت و براى شما در آن راه ها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن رستنی هاى گوناگون جفت جفت بيرون آورديم ( ۵۳) |
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿ ۵۴ ﴾ |
|
بخوريد و دام هايتان را بچرانيد كه قطعا در اين ها براى خردمندان نشانه هايى است ( ۵۴) |
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿ ۵۵ ﴾ |
|
از اين [زمين] شما را آفريدهايم در آن شما را بازمىگردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مىآوريم ( ۵۵) |
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿ ۵۶ ﴾ |
|
در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت ( ۵۶) |
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۵۷ ﴾ |
|
گفت اى موسى آمدهاى تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كنى ( ۵۷) |
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى﴿ ۵۸ ﴾ |
|
ما [هم] قطعا براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو [آن هم] در جايى هموار ( ۵۸) |
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿ ۵۹ ﴾ |
|
[موسى] گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى آيند ( ۵۹) |
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿ ۶۰ ﴾ |
|
پس فرعون رفت و [همه] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد ( ۶۰) |
قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿ ۶۱ ﴾ |
|
موسى به [ساحران] گفت واى بر شما به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت] هلاك مى كند و هر كه دروغ بندد نوميد مى گردد ( ۶۱) |
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿ ۶۲ ﴾ |
|
[ساحران] ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند ( ۶۲) |
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿ ۶۳ ﴾ |
|
[فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مى خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند ( ۶۳) |
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿ ۶۴ ﴾ |
|
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مى شود ( ۶۴) |
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿ ۶۵ ﴾ |
|
[ساحران] گفتند اى موسى يا تو مىافكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى اندازيم ( ۶۵) |
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿ ۶۶ ﴾ |
|
گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمان ها و چوبدستى هايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مىنمود كه آن ها به شتاب مى خزند ( ۶۶) |
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿ ۶۷ ﴾ |
|
و موسى در خود بيمى احساس كرد ( ۶۷) |
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿ ۶۸ ﴾ |
|
گفتيم مترس كه تو خود برترى ( ۶۸) |
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿ ۶۹ ﴾ |
|
و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساخته اند ببلعد در حقيقت آنچه سرهم بندى كرده اند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود ( ۶۹) |
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿ ۷۰ ﴾ |
|
پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم ( ۷۰) |
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱ ﴾ |
|
[فرعون] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است پس بى شك دست هاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى كنم و شما را بر تنه هاى درخت خرما به دار مى آويزم تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت تر و پايدارتر است ( ۷۱) |
قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿ ۷۲ ﴾ |
|
گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى مى خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مى رانى ( ۷۲) |
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿ ۷۳﴾ |
|
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است ( ۷۳) |
إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿ ۷۴ ﴾ |
|
در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براى اوست در آن نه مى ميرد و نه زندگى مى يابد ( ۷۴) |
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿ ۷۵ ﴾ |
|
و هر كه مؤمن به نزد او رود در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود( ۷۵) |
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿ ۷۶ ﴾ |
|
بهشت هاى عدن كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن مى مانند و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد ( ۷۶) |
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿ ۷۷ ﴾ |
|
و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه ببر و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [دشمن] بترسى و نه [از غرق شدن] بيمناك باشى ( ۷۷) |
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿ ۷۸ ﴾ |
|
پس فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كرد و[لى] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد فرو پوشانيد ( ۷۸) |
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿ ۷۹ ﴾ |
|
و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود ( ۷۹) |
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿ ۸۰ ﴾ |
|
اى فرزندان اسرائيل در حقيقت [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم ( ۸۰) |
كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿ ۸۱ ﴾ |
|
از خوراكی هاى پاكيزه اى كه روزى شما كرديم بخوريد و[لى] در آن زياده روى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است ( ۸۱) |
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿ ۸۲ ﴾ |
|
و به يقين من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست رهسپار شود ( ۸۲) |
وَمَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۸۳ ﴾ |
|
و اى موسى چه چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است ( ۸۳) |
قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿ ۸۴ ﴾ |
|
گفت اينان در پى منند و من اى پروردگارم به سويت شتافتم تا خشنود شوى ( ۸۴) |
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿ ۸۵ ﴾ |
|
فرمود در حقيقت ما قوم تو را پس از [عزيمت] تو آزموديم و سامرى آن ها را گمراه ساخت ( ۸۵) |
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي ﴿ ۸۶ ﴾ |
|
پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [و] گفت اى قوم من آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد آيا اين مدت بر شما طولانى مى نمود يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد ( ۸۶) |
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿ ۸۷ ﴾ |
|
گفتند ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم ولى از زينت آلات قوم بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آن ها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينت آلاتش را] همين گونه بينداخت ( ۸۷) |
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿ ۸۸ ﴾ |
|
پس براى آنان پيكر گوساله اى كه صدايى داشت بيرون آورد و [او و پيروانش] گفتند اين خداى شما و خداى موسى است و [پيمان خدا را] فراموش كرد ( ۸۸) |
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿ ۸۹ ﴾ |
|
مگر نمى بينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمى دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد ( ۸۹) |
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿ ۹۰ ﴾ |
|
و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد ( ۹۰) |
قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿ ۹۱ ﴾ |
|
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد ( ۹۱) |
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿ ۹۲ ﴾ |
|
[موسى] گفت اى هارون وقتى ديدى آن ها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد ( ۹۲) |
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿ ۹۳ ﴾ |
|
كه از من پيروى كنى آيا از فرمانم سر باز زدى ( ۹۳) |
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿ ۹۴ ﴾ |
|
گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه [موى] سرم را من ترسيدم بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى ( ۹۴) |
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿ ۹۵ ﴾ |
|
[موسى] گفت اى سامرى منظور تو چه بود ( ۹۵) |
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿ ۹۶ ﴾ |
|
گفت به چيزى كه [ديگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد ( ۹۶) |
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿ ۹۷ ﴾ |
|
گفت پس برو كه بهره تو در زندگى اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويى [به من] دست مزنيد و تو را موعدى خواهد بود كه هرگز از آن تخلف نخواهى كرد و [اينك] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر آن را قطعا مى سوزانيم و خاكسترش مى كنيم [و] در دريا فرو مى پاشيم ( ۹۷) |
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿ ۹۸ ﴾ |
|
معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و دانش او همه چيز را در بر گرفته است ( ۹۸) |
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْرًا ﴿ ۹۹ ﴾ |
|
اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مى رانيم و مسلما به تو از جانب خود قرآنى داده ايم ( ۹۹) |
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿ ۱۰۰ ﴾ |
|
هر كس از [پيروى] آن روى برتابد روز قيامت بار گناهى بر دوش مى گيرد ( ۱۰۰) |
خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاء لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿ ۱۰۱ ﴾ |
|
پيوسته در آن [حال] مىماند و چه بد بارى روز قيامت خواهند داشت ( ۱۰۱) |
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿ ۱۰۲ ﴾ |
|
[همان] روزى كه در صور دميده مى شود و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمى انگيزيم ( ۱۰۲) |
يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿ ۱۰۳ ﴾ |
|
ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مى گويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نمانده ايد ( ۱۰۳) |
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿ ۱۰۴ ﴾ |
|
ما داناتريم به آنچه مىگويند آنگاه كه نيك آيين ترين آنان مى گويد جز يك روز بيش نمانده ايد ( ۱۰۴) |
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿ ۱۰۵ ﴾ |
|
و از تو در باره كوه ها مى پرسند بگو پروردگارم آنها را [در قيامت] ريز ريز خواهد ساخت ( ۱۰۵) |
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿ ۱۰۶ ﴾ |
|
پس آنها را پهن و هموار خواهد كرد ( ۱۰۶) |
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿ ۱۰۷ ﴾ |
|
نه در آن كژى مى بينى و نه ناهموارى ( ۱۰۷) |
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿۱۰۸ ﴾ |
|
در آن روز [همه مردم] داعى [حق] را كه هيچ انحرافى در او نيست پيروى مى كنند و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مى گردد و جز صدايى آهسته نمى شنوى ( ۱۰۸) |
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿ ۱۰۹ ﴾ |
|
در آن روز شفاعت [به كسى] سود نبخشد مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد ( ۱۰۹) |
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿ ۱۱۰ ﴾ |
|
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته اند مى داند و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند ( ۱۱۰) |
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿ ۱۱۱ ﴾ |
|
و چهره ها براى آن [خداى] زنده پاينده خضوع مى كنند و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى ماند (۱۱۱) |
وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿ ۱۱۲ ﴾ |
|
و هر كس كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد نه از ستمى مى هراسد و نه از كاسته شدن [حقش] ( ۱۱۲) |
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿۱۱۳ ﴾ |
|
و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد ( ۱۱۳) |
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿ ۱۱۴ ﴾ |
|
پس بلندمرتبه است خدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى ( ۱۱۴) |
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿ ۱۱۵ ﴾ |
|
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لى آن را] فراموش كرد و براى او عزمى [استوار] نيافتيم (۱۱۵) |
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿ ۱۱۶ ﴾ |
|
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند ( ۱۱۶) |
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿ ۱۱۷ ﴾ |
|
پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گردى ( ۱۱۷) |
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿ ۱۱۸ ﴾ |
|
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى ( ۱۱۸) |
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿ ۱۱۹ ﴾ |
|
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتاب زده ( ۱۱۹) |
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى ﴿۱۲۰ ﴾ |
|
پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اى آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى شود راه نمايم ( ۱۲۰) |
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿ ۱۲۱ ﴾ |
|
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگ هاى بهشت بر خود و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت ( ۱۲۱) |
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿ ۱۲۲ ﴾ |
|
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد ( ۱۲۲) |
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿ ۱۲۳ ﴾ |
|
فرمود همگى از آن [مقام] فرود آييد در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى شود و نه تيره بخت ( ۱۲۳) |
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿ ۱۲۴ ﴾ |
|
و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم ( ۱۲۴) |
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا ﴿ ۱۲۵ ﴾ |
|
مىگويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم ( ۱۲۵) |
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴿ ۱۲۶ ﴾ |
|
مى فرمايد همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى شوى ( ۱۲۶) |
وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿ ۱۲۷ ﴾ |
|
و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاى پروردگارش نگرويده است سزا مى دهيم و قطعا شكنجه آخرت سخت تر و پايدارتر است ( ۱۲۷) |
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿ ۱۲۸ ﴾ |
|
آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسل ها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آن ها] در سراهاى ايشان راه مىروند به راستى براى خردمندان در اين [امر] نشانه هايى [عبرت انگيز] است ( ۱۲۸) |
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿ ۱۲۹ ﴾ |
|
و اگر سخنى از پروردگارت پيشى نگرفته و موعدى معين مقرر نشده بود قطعا [عذاب آن ها] لازم مى آمد (۱۲۹) |
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿ ۱۳۰ ﴾ |
|
پس بر آنچه مى گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى ( ۱۳۰) |
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿ ۱۳۱ ﴾ |
|
و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است ( ۱۳۱) |
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲ ﴾ |
|
و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش ما از تو جوياى روزى نيستيم ما به تو روزى مى دهيم و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است ( ۱۳۲) |
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿ ۱۳۳ ﴾ |
|
و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نمى آورد آيا دليل روشن آنچه در صحيفه هاى پيشين است براى آنان نيامده است ( ۱۳۳) |
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴿ ۱۳۴ ﴾ |
|
و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاك مى كرديم قطعا مى گفتند پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم ( ۱۳۴) |
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿۱۳۵ ﴾ |
|
بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشيد زودا كه بدانيد ياران راه راست كيانند و چه كسى راه يافته است( ۱۳۵) |