کارگردان تئاتر کشورمان گفت: در دوران دفاع مقدس گاهی ما برای ۲ هزار نفر و با استفاده از میکروفون و گاهی هم برای ۳ نفر در جزیره مجنون که ماهها در کمین نشسته بودند تئاتر اجرا میکردیم.
در سال گذشته شبهای شما با توجه به کرونا و قرنطینه چگونه سپری شد؟
پارسایی: من نام سال گذشته را سال حکمت کرونایی می گذارم چراکه شب های آن پر از هیاهو و در عین حال سرشار از مکث و سکوت و حکمت بود و ما را به خواندن و مطالعه وادار میکرد. شبها در کنار عزیزان و خانواده، در خصوص آنچه گذشته و آنچه قرار است در آینده به وجود بیاید، بهتر می شود فکر کرد.
اصولا شما از اهالی شب هستید یا بر آفتاب سوار هستید؟
پارسایی: من قطعا از اهالی شب هستم. خیلی کم پیش آمده که شبها زود بخوابم. در شب ها حساب و کتاب هایم را انجام می دهم. کم خواب هم هستم و صبح زود بیدار می شوم. شب ها گاهی می نویسم و نوشته هایم را مرور می کنم. فیلم میبینم و رمان میخوانم.
آیا شما از نظر اداری از بسیاری از سمتها بازنشسته شدهاید؟
پارسایی: بله، من از 27 اسفند 97 خودم را از همه مسئولیتها تهی کردم و سبکبال شدم. امروز با خودم می گویم ای کاش پیشتر این کار را انجام داده بودم. این تصمیم اراده خیلی محکمی میخواست و اکنون بسیار خوشحالم که این اتفاق بالاخره رخ داد.
شما از دوران جوانی سِمَتهای مختلف داشتید و به مسئولیتهای کلانی هم رسیدید؛ حال و روز شما با بازنشستگی چطور است؟
پارسایی: من به دوران گذشته به عنوان تجربه و آموختن نگاه می کنم. من خیلی کم سن و سال بودم و مسئولیت هایی در دهه 60 متوجه من شد. آغاز آن با گرفتن مسئولیت در حوزه هنری در سال 68 و پایان آن با مسئولیت در سازمان سینمایی در سال 97 بود. با انسان های بسیار بزرگی در این دوران طولانی معاشرت کردم و از همه آموختم و تجربیات تلخ و شیرین فراوانی را به دست آوردم. امروز که بازنشسته ام هیچکس ذهن من را اشغال نکرده و هیچکس منتظر من نیست. من با 4 دهه فعالیت و تجربه و آزمون و خطا، بیشتر از همه خودم را مسئول می دانم و از خودم پرسش دارم. هرچقدر بیشتر به گذشته خودمان بیندیشیم بیشتر خودمان را پیدا می کنیم. اگر به گذشته برمی گشتم خیلی از مسئولیت ها را قبول نمی کردم و خیلی از نمایشنامه ها را نمی نوشتم.
کار تئاتر را از چه زمانی شروع کردید؟
پارسایی: من خیلی کودک بودم که کار تئاتر را شروع کردم. مادرم مشوق و پدرم همراهم بود. حتی زمانی با تئاتر به جبهه های جنوب رفتم و آنجا هم تئاتر اجرا کردم. می توانستم سلاح به دست بگیرم و با لباس رزم به جبهه بروم اما احساس می کردم کاری که من می کنم شاید کمتر کسی بتواند در مناطق جنگی انجام دهد. ما یک گروه سه چهار نفره بودیم که یکی از ما با نام سیدحسن به شهادت رسید. تئاترهای ما در جبهه هم جنبه طنز داشت و هم جنبه های رزمی و عرفانی.
در خصوص تئاترهایی که برای رزمندگان اجرا می کردید بیشتر توضیح دهید.
پارسایی: در دفاع مقدس موضوعاتی برای ما اهمیت نداشت که امروز متاسفانه خیلی اهمیت دارد. در آن دوران برای ما تفاوتی نمی کرد که چند تماشاگر تئاتر ما را مشاهده می کنند آن زمان گاهی ما برای 2 هزار نفر و با استفاده از میکروفون و گاهی هم برای 3 نفر در جزیره مجنون که ماه ها در کمین نشسته بودند تئاتر اجرا می کردیم. هنوز هم شیرینی اجرای این کارها در زیر زبان من قرار دارد. ما آن زمان اصلا گلوله و مرگ را نمی فهمیدیم.
بیست سال آینده را چگونه می بینید؟
من در عین حال که امیدوارم، نگران هستم.
چند اسم می گویم و از شما می خواهم در یک عبارت کوتاه نظرتان را در خصوص این اسامی بیان کنید.
نخستین اسم «کورش زارعی» است.
یک انسان زلال و دوست داشتنی که کوچکترین خلل و تغییری در باورهایش ایجاد نشد.
میلاد کی مرام؟
هنرمند جوانی که برای تحقق رویاهایش تلاش می کند و می جنگد.
حاج قاسم سلیمانی؟
قهرمانی ملی و انسانی که خودش را وقف یک ملت کرد.
علی نصیریان؟
معلم بزرگ و با مناعت طبعی که نماد اخلاق در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون است. ایشان سرشار از فرهیختگی و معلمی است.
کلاه قرمزی؟
عاشق عروسک ها و سازندگان و کاراکترهای این نمایش عروسکی هستم. هنوز هم گاهی برای عوض شدن حال و هوایم، در موبایلم کلاه قرمزی می بینم.
گشت ارشاد؟
روزی باید فرا برسد که خودمان گشت ارشاد خودمان باشیم.
پیام دهکردی؟
بی نظیر. چند وقت پیش موفق شدم بازی درخشان او را در گاندو دیدم. پیام دهکردی صرفا نقش بازیگری اش را ایفا نمی کند بلکه اثری که در آن حضور دارد را پُربار می کند.
علمدار؟
علمدار من را به زیست عاشورایی ام برگرداند. رسول خادم و استاد پرویز پرستویی این فرصت را برای من فراهم کردند و ما این کار را در تالار وحدت انجام دادیم.