تاج گوهر خداداد کوچکی مادر شهید فرهاد خادم، میگوید: تمام فرزندان خانوادههای شهدا با فرزند من یکی هستند و هیچ فرقی با هم ندارند؛ دفاع از وطن اقلیت و غیر اقلیت نمیشناسد.
زرتشتیان با همدلی و همبستگی مثالزدنی در هشت سال جنگ تحمیلی ۳۲ شهید، ۲۰۹ جانباز و ۲۳ آزاده تقدیم کشور کردند که یکی از آنها، «فرهاد خادم» است.
شهید «فرهاد خادم» پس از پایان تحصیلات با توجه به آغاز جنگ تحمیلی، راهی جبهههای جنگ شد و دوره آموزشی خود را در لشکر ۷۷ خراسان که در دزفول مستقر بود، گذراند و پس از گذراندن این دوره به همراه چند تن از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف مسئول احداث پل چزابه شد.
او در اول اسفند ۱۳۶۰ همراه با هفت تن از مهندسان دانشگاه شریف در عملیات فتحالمبین و در حین عملیات احداث پل و در سن بیست و چهار سالگی در تنگه چزابه مورد اصابت ترکش عراقیها قرار گرفت و به شهادت رسید.
مادر شهید این روزها راه فرزند شهیدش را ادامه میدهد؛ او که سالیان متمادی آموزگار، مددکار و یکی از اعضای جامعه زرتشتیان بوده و هست در شعبه حل اختلاف زرتشتیان به همکیشان خود خدمت میکند و میگوید: از زمانی که فرزندم به شهادت رسید کار مددکاری را در جامعه زرتشتیان شروع کردم. مددکاری خود زیربنا و شاخهای از شورای حل اختلاف
است، چون به حل و فصل اختلافات در جامعه میپردازد.
«تاج گوهر خداداد کوچکی» گفت: ۳۷ سال است که در حوزههای فرهنگی و اجتماعی فعالیت میکنم. پیش از این کارشناس آمار و مالیات اداره دارایی بودم. هیچگاه از پا ننشستم تا بتوانم خودم کارهای نیمه تمام فرزند شهیدم را در جامعه به انجام برسانم. بر همین مبنا علاوه بر مددکاری و خدمت در سرای سالمندان، آموزگار دینی، عضو انجمن زرتشتیان تهران و عضو شورای حل اختلاف ویژه زرتشتیان نیز هستم. تمام تلاشم این است که آنقدر فعالیت کنم تا در ردیف فرهادها قرار بگیرم.
وی افزود: کار در شورای حل اختلاف برای من کار جدیدی نیست؛ از آن جهت که فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی که پیش از این انجام دادهام به من کمک کرده تا به تمامی امور احوال شخصیه واقف شوم.
باید بر این نکته تاکید کنم از اینکه قوانین کشورمان بهگونهای است که حقوق اقلیتهای دینی را به رسمیت میشناسد و اقلیتهای کشورمان برحسب قانون اساسی میتوانند احوال شخصیه خود را در مراجع قضایی طبق احکام خودشان پیگیری کنند، خرسندم. از خدا میخواهم به من توانایی بدهد که در جهت خدمت به افراد جامعه خود، قدم بردارم تا روح فرزندم از من راضی باشد.
مادر شهید زرتشتی اظهار کرد: در خصوص استقبال زرتشتیان از راهاندازی این شورا نیز باید بگویم ما در بسیاری از شهرهای کشورمان از جمله شیراز و یزد شعب ویژه شورای حل اختلاف داریم؛ هموطنان زرتشتی ما پیش از این باید احوال شخصیه خود از جمله انحصار وراثت و حل و فصل اختلافات خانوادگی را که البته بسیار کم است، به دلیل نبود شعبه در تهران، در یزد پیگیری میکردند که خوشبختانه با افتتاح شعبه تهران دیگر نگرانیها برای رفت و آمد به سایر شهرها برطرف شد و از این جهت تاسیس این شورا گامی مثبت در جهت خدمت به شهروندان زرتشتی است.
وی درباره نحوه شهادت فرزندشان و رضایت خود درباره رفتن فرهاد به جبهه هم گفت: فرهاد، روحیه مسئولیتپذیری داشت و در تحصیل، کار و خدمت به مردم بسیار کوشا بود. فارغالتحصیلی او از دانشگاه شریف درست مصادف با آغاز جنگ تحمیلی بود و با اینکه امکان مهاجرت به آمریکا را داشت، اما ترجیح داد به جبهه برود. وی دوره آموزشی خود را در دزفول گذراند و پس از گذراندن این دوره به همراه چند تن از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف مسئول احداث پل چزابه شد که در نهایت ساخت این پل منجر به آزادی خرمشهر شد. فرهاد اول اسفند ۱۳۶۰ در سن ۲۴ سالگی در تنگه چزابه و در عملیات فتحالمبین مورد اصابت ترکش عراقیها قرار گرفت و به شهادت رسید.
البته من به سادگی، راضی به رفتن او نشدم و مدتها با هم بحث داشتیم، اما او میگفت مادر، میدان آزادی را یک ایرانی ساخته و باید از آن دفاع کرد. اگر دشمن، این سرزمین را بگیرد، من دیگر قادر به ادامه زندگی نخواهم بود و این نوعی، مرگ تدریجی است. فرهاد میگفت «چو ایران نباشد تن من مباد». پس از سخنان فرهادم رضایت دادم که باید او برای آزادی و استقلال وطن برود.
«تاج گوهر خداداد کوچکی» افزود: فرهاد من با همدانشگاهیهای مسلمانش برای ایران و دفاع از وطنشان جانشان را فدا کردند. تمام فرزندان خانوادههای شهدا با فرزند من یکی هستند و هیچ فرقی با هم ندارند؛ دفاع از وطن اقلیت و غیر اقلیت نمیشناسد. در سخنرانیهای خود در دانشگاه شریف همواره این نکته را یادآور شدم که دانشجویان ما باید قدر نیمکتهایی که روی آنها کسب علم میکنند بسیار بدانند، چون به برکت خون شهدا این نیمکتها امنیت یافته تا دانشجویان ما با خیال آسوده آموزش ببینند و تحصیل کنند.
وی درباره کتابی که درباره شهادت فرزندش نوشته و مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است، گفت: روزی با دوستان پسرم صحبت میکردم و گفتم فرهاد کارهای زیادی برای جامعه انجام داد و من نمیدانم که چهکاری باید انجام دهم تا جای پای او باقی بماند و این جا بود که دوستان فرهاد از من خواستند که این خدمات را بنویسم. من هم داستان شهادت فرزندم را روایت کردم که به نام کتاب «جای پای فرهاد» در سال ۱۳۸۹ از سوی انتشارات فتح منتشر گردید.
در نمایشگاه بینالمللی کتاب، این کتاب مورد توجه رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و وصیت نامه فرزند شهیدم را که پشت کتاب نوشته شده بود، خواندند و سخنانی بیان کردند که موجب استقبال گسترده از این کتاب شد و در یک روز نایاب شد.
این جا میخواهم نکتهای را بگویم و آن این است که انسانهایی که برای خدمترسانی به مردم زندگی میکنند اجرش را از خدای متعال میگیرند و نیازی به پاداش مردم ندارند.