اولین دادگاه رسیدگی به دادخواست ۴۲ نفر از اعضای سابق گروهک و فرقه تروریستی منافقین در شعبه ۵۵ دادگاه حقوقی و عمومی بینالملل تهران در حال برگزاری است.
در ابتدای جلسه قاضی پورمریدی ضمن اعلام رسمیت جلسه، گفت: خواندگان این پرونده گروهک منافقین، مسعود رجوی، مریم رجوی، مهدی ابریشمچی، ابوالقاسم رضایی، سید محمد سید محدثی، مجید حریری، محبوبه جمشیدی، مهدی مرادی، مژگان پارسایی، محمدعلی توفیقی خانیکی، محمد حیاتی، عباسعلی سیفیپور، هادی روشنروان، علیرضا جعفرزاده، محمدصادق سادات دربندی، مهوش سپهری، عذرا علوی طالقانی، مهدی علی قلی، محمدجواد غدیری مدرسی، سارا صمصامی و گیتی گیوهچیان هستند.
وی ادامه داد: از طریق کشورهای فرانسه و آلبانی که محل اقامت اعضای این گروهک است، ابلاغ بعد از ارائه دادخواست انجام شد. نیابت را مستقیم به وزارت دادگستری آلبانی انجام دادیم تا ابلاغ را انجام دهند که از طریق وزارت خارجه برای آنها ارسال شده است.
رئیس دادگاه گفت: ابلاغ در دی ماه صورت گرفت و دو ماه فرصت قانونی نیز تا انجام رسیدگی طی شده است.
قاضی پورمریدی بیان کرد: در ابتدای اظهارات وکیل خواهان را میشنوید. از وکیل تقاضا داریم که در خصوص دادخواست خود توضیح دهد. در ادامه جلسه نیز از اعضایی که تمایل داشتند بیایند و صحبتهای خود را ارائه و به سوالات دادگاه نیز پاسخ دهند.
در ادامه توسلی وکیل شکات پرونده، گفت: دادخواست در چند بخش تنظیم شده است، بخش اول ماهیت گروهک به عنوان یک فرقه و مولفههای تشکیل یک فرقه و آثار رفتار فرقهای است. بخش دوم نیز رفتار شناسی این گروهک است.
وی ادامه داد: گروهک مجاهدین به عنوان یک فرقه خشن و تروریست عملیات مسلحانه خود علیه مردم ایران را آغاز کرد که کشتار زنان و کودکان در عملیات مختلف و ترور سران احزاب سیاسی نظیر ترور اعضای حزب جمهوری از جمله آن بوده است.
این وکیل افزود: سازمان دیده بان حقوق بشر تحقیق مفصلی در این خصوص ارائه کرده که برخی از مستندات آن در دادخواست اشاره شده است.
وی گفت: در زمانهای مختلف سری دستورالعملهایی به اعضای این گروهک ابلاغ شده که یکی از دستورالعملهای آن ستاد بخش اجتماعی گروهک است.
توسلی تاکید کرد: ستاد مذکور نقل قولی داشته که در آن به درک و فهم عمیق و عظمت سرکردگی مسعود و مریم و ایمان به آنها و اطاعت انقلابی از آنها اشاره شده است. بر اساس آن اعضای گروهک، حق هیچ گونه ابتکار عمل را ندارند و حتی در تفکر خویش آزاد نیستند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال مسعود رجوی اعلام میکند همه باید زن و شوهر خود را طلاق دهند و تمامی عواطف خانوادگی باید سمت و سوی من را داشته باشد، همه فقط باید من را دوست داشته باشند و به خاطر من زندگی کنند.
این وکیل تصریح کرد: یکی از سران فرقه به نام مسعود بنی صدر که از این فرقه جدا شده، میگوید: عملیات فروغ جاویدان که ما در ایران به عنوان عملیات مرصاد از آن یاد میکنیم امید سیاسی ما را نابود کرد که برای من و بسیاری دیگر حاکی از پایان ایدئولوژیک بود. همه ما به هنرپیشههایی تبدیل شده بودیم که با یکدیگر بازی کرده و یکدیگر را تشویق میکردیم و پس از عملیات فروغ، چاه صداقت به طور کامل خشک شد.
توسلی گفت: به گفته بتول سلطانی یکی دیگر از اعضای شورای رهبری گروهک، زنان در این فرقه از اولیهترین حقوق محرومند، آنها حق ازدواج ندارند حال چه رسد به انتخاب همسر، در این فرقه به علت اینکه زندگی جمعی است داشتن امکانات فردی مثل اتاق خواب جدا موضوعیت ندارد و زنها نمیتوانند رفت و آمد تنها داشته باشند. کسی جرات بیان انتقاد به تشکیلات را نداشت و بسیاری از زنان مورد آزار جسمانی قرار میگرفتند.
وی ادامه داد: بهره برداری جنسی برای شخص سرکرده فرقه یعنی مسعود رجوی انجام میگرفت.
توسلی با اشاره به مصادیق رفتارهای استثمارگری و ناقض حقوق بشر فرقه، افزود: فرقه منافقین نسبت به اعضای آن رفتار عجیبی داشت و اجازه تردد به اماکن شهری و عمومی را نمیداد.
این وکیل تاکید کرد: اعضای گروهک ابتدا در مقری در فرانسه محبوس بودند و متعاقبا، این گروهک در قرارگاه اشرف در عراق اسکان داده شد و هیچ یک از اعضا امکان خروج از آن را نداشتند و در اردوگاه اشرف محبوس بودند.
وی تاکید کرد: به گزارش دیده بان حقوق بشر، این گروهک از سه نوع زندان استفاده میکند. نوع اول واحدهای کوچک هستند که به مهمانسرا مشهورند. نوع دوم حبس در داخل کمپ به نام حبس بنگال و نوع سوم آن حبسهایی بود که زنان شکنجههای فیزیکی میشدند.
وکیل شکات در ادامه گفت: زدن با کابل، داغ کردن با هوویه، کتک زدن و ... از جمله شکنجههایی است که قربانیان این گروهک که از شکات پرونده هستند متحمل شدند. یکی از اعضا که کلمه مادر را روی بازوی خود خالکوبی کرده بود مجبور شده با هوویه داغ این کلمه را از روی دست خود پاک کند.
وی ادامه داد: اجبار به همخوابی با مسعود رجوی، بریدن اعضای بدن، کتک زدن شدید و پرت کردن فرد روی خرده شیشه داغ، بخشی از شکنجههایی است که قربانیان این گروهک و شکات متحمل شدند و سبب خسارات روحی و معنوی به خواهان شده است.
وی با اشاره به اینکه طلاق اجباری یکی از مکانیزمهای گروهک منافقین بوده است، گفت: کلیه اعضای گروهک به جز سرکرده آن مجبور به طلاق از همسران خود شدهاند و حق فکر کردن به زن یا مردی را نیز نداشتند و اگر فرزند داشتند فرزندشان را از آنها جدا میکردند و برای تربیت به افرادی میسپردند و امکان ملاقات نیز وجود نداشت؛ موکلین بعد از آزادی از زندان خسارات روحی و روانی جبرانناپذیری را متحمل شدند.
وکیل شاکیان بیان کرد: بتول سلطانی در خاطرات خود گفته است که مسعود رجوی چگونه او و چند زن دیگر را مجبور میکند که به عقد او درآیند و با او همخوابگی کنند.
وی افزود: اعضای منافقین مکلف به ۱۴ ساعت کار اجباری اعم از کشاورزی، ترابری، شکنجهگری و... در روز برای غذای ناچیزی بودند؛ در بسیاری از مواقع کارهایی که توسط اعضا انجام میشد بیفایده بود و برای این بود که شخص بیکار نباشد. خواهانهای این پرونده افرادی هستند که سالها مورد این آسیب و لطمات قرار گرفتند و لذا تعیین غرامت مالی هیچوقت نمیتواند عمری که از این افراد از دست رفت را برگرداند.
وی در ادامه با اشاره به اعلامیه حقوق بشر اظهار کرد: بر اساس این اعلامیه همه افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و هرکس حق دارد تا از زندگی، آزادی و امنیت شخصی خویش برخوردار باشد و کسی را نمیتوان به بردگی گرفت و شکنجه کرد. با توجه به اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد و با توجه به اینکه این حقوق از شأن ذاتی انسان نشأت گرفته است و با عنایت به مراتب فوق و قاعده بنیادین مسئولیت مدنی مراتب صدور حکم وفق خواسته، مورد استدعا است.
در این بخش از جلسه دادگاه قاضی پورمریدی عنوان کرد: تلاشمان این است که صحبت همه افراد را بشنویم و اگر امروز فرصت نشد فردا دادگاه را ادامه خواهیم داد.
وی بیان کرد: اقدام شما و موکلان در طرح دادخواست به صورت داوطلبانه قابل تقدیر است و درب دادگستری به روی افراد دیگر نیز باز است و افشا کردن و گفتن جنایات اثرگذار خواهد بود.
قاضی پورمریدی گفت: میدانیم که خیلی از افراد در ایران نیستند و حتی حق تماس تلفنی و یا ملاقات با خانواده خود را ندارند، لذا دادخواست این افراد را نیز میپذیریم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: خطاب ما دادگاههای بینالمللی، دادگاههای فرانسه و کشور آلبانی است؛ چراکه حق این اشخاص است که بخواهند به شکایتشان رسیدگی شود و سازمانهای بینالمللی باید احساس مسئولیت بیشتری از خود نشان دهند.
وی در ادامه از اردشیر درویشی کمند سلطانی خواست تا جهت ارائه توضیحات در جایگاه قرار گیرد؛ درویشی ضمن قرارگیری در جایگاه گفت: حدود ۶۲ سال دارم، شخصاً در سال ۷۰ به گروهک پیوستم؛ زمانی که وارد مقر گروهک در اشرف شدم احساسم این بود که در یک رویا، میعادگاه و دنیای صداقت وارد شدم، اما بعد از حدود یک سالونیم با شناخت عمیقی که در درون تشکیلات در آنجا برای ما عینی شد، متوجه شوم که اشتباه کردهام.
وی افزود: در سال ۷۳ به مدت ۴ ماه در زندان قلعه اشرف در خیابان ۴۰۰ و در یک سلول یکونیم متری زندانی بودم، من نمیتوانم از گروهک بگذرم چرا که در حال حاضر فقط روح من اینجاست و حرف میزند و جسمی از من باقی نمانده است؛ به دلیل مکانیزمهایی که به روح و جسم من وارد کردهاند؛ کاملاً از لحاظ روحی و جسمی آسیب دیدهام و آن ۴ ماه در زندان با شکنجههای مختلف سر کردم که آثار آن در دستها و سرم مشهود است. در زندان با انبردست و کابل شکنجه شدم و با دمپایی خیس به سر و صورت من میزدند تا ورم کند و من را از پا آویزان میکردند، چون نمیخواستم آنجا باشم.
درویشی بیان کرد: در آنجا فقط من شکنجه نشدم بلکه کسانی در آنجا کشته شدند؛ گناه ما این بود که میگفتیم آنچه شما میگویید قبول نداریم. ما استثمار شده بودیم و اصول و فکر چیزی بود که به ما دیکته میشد و به صورت روزانه باید شستشوی مغزی میشدیم و نمیتوانستیم به زن، بچه، پدر و مادر خود فکر کنیم؛ گناه من این بود که دلبسته شده بودم.
قاضی پورمریدی از درویشی پرسید: تا چه زمانی عضو گروهک بودید؟
درویشی پاسخ داد: تا سال ۷۰ عضو بودم و قبل آن نیز گرایش داشتم. در آن زمان متأهل بودم و همسرم در ایران بود و ۴ بچه داشتم که از من اطلاعی نداشتند که در زندانی به نام زندان اشراف زندگی میکنم که هیچگونه ارتباطی با دنیای خارج نداشت.
وی افزود: زمانی که خواستم فرار کنم گوشی موبایل برای من تازگی داشت. در آن مدت انگار در غار زندگی میکردم و عاطفه و انسانیت از ما گرفته شده بود.
قاضی پور مریدی گفت: در آن زمان بچههای شما چند سال داشتند؟
درویشی پاسخ داد: ۸، ۱۰ و ۱۲ سال و زمانی که برگشتم بیش از ۲۳ و ۲۵ سال سن داشتند. من برای بچه خودم کاری نکردهام، همسرم از من جدا شد و در حال حاضر کشاورزی میکنم.
در ادامه قاضی پورمریدی از علی مرادی خواست تا جهت ارائه توضیحات در جایگاه قرار گیرد.
علی مرادی ضمن قرارگیری در جایگاه گفت: اهل لرستان هستم و از پرسنل کادر نیروهای مسلح بودم که با شرکت در جنگ تحمیلی به اسارت نیروهای عراقی درآمدم. حدود ۹ سال در اردوگاه اسرای جنگی بودم و بعد از آتشبس تحت تبلیغات به این فرقه پیوستم تا ما را از اسارت نجات دهند.
وی گفت: تا سال ۸۳ داخل تشکیلات بودم و به دنبال عفو مقام معظم رهبری فرار کردیم و در هماهنگی با سفارت ایران در بغداد به ایران آمدم و در حال حاضر زندگی عادی میکنم.
مرادی در ادامه گفت: اکنون ۶۲ سال دارم، در آن زمان حدود ۸ یا ۹ ماه بود که از ازدواجم گذشته بود و همسرم تا بعد از آزادی اسرا منتظر من ماند تا اینکه یکی از رهبران فرقه به نام زهرا رجبی همراه محافظش علی مرادی که همنام من بود در ترکیه طی حادثهای کشته میشوند که این موضوع در مطبوعات فرقه اعلام میشود و خانواده فکر میکنند که من کشته شدم. به همین دلیل همسرم درخواست طلاق داد و پس از آن ازدواج کرد، من نیز در سال ۸۳ برگشتم و سال ۸۴ ازدواج کردم و اکنون دو بچه دارم.
مرادی بیان کرد: این تشکیلات و نیروهای آن بعد از اینکه از ایران رفتند در زد و بند با دولت صدام تبدیل به نیروهای این کشور شدند و ارتباط بسیار عمیقی با دولت عراق داشتند.
مرادی بیان کرد: سازمان در نامههایی که از طرف خانوادهها برای ما میآمد دستکاری میکرد و در نمونهای از آن که به دست من رسیده بود گفتند که همسر من را گرفتند و اعدام کردند و در یک نمونه دیگر گفتند نیروهای سپاه یکی از برادرانم را جلوی باشگاه کشته است. بزرگترین آرزوی ما استفاده از سرویس بهداشتی، غذای خوب و استحمام بود.