باز هم کتک کاری، باز هم فوتبال، باز هم ردههای پایه؛ اما این بار «خانواده ها» آتش بیارِ معرکه شدند و روی «خجالت» را آب کردند!
این توصیف کوتاهی از اتفاقات روز شنبه، دوم اسفند است که مسوولان هیات فوتبال استان اصفهان نقلش میکنند؛ ماجرایی که حاشیههای آن در فضای رسانهای همچنان دست به دست میشود.
عجیب آنکه همین چند روز پیش یعنی ۲۵ بهمن بود که در پی مسابقات رده امید فوتبال تهران، دیداری بین تیمهای ستارگان پیشگام پیمان و ستاره پرشین پاسارگاد برگزار شد که اتفاقات عجیبی در آن رخ داد در این مسابقه هم کار به درگیری و کتککاری کشیده شد!
انتظارات از اصفهان زیاد است
حمیدرضا دادخواه، دبیر هیات فوتبال اصفهان، حضور نیروی انتظامی را در مسابقات استانیِ ردههای پایه تا امید غیرالزامی میداند؛ این در حالی است که باشگاه ذوب آهن در بیانیه خود «برگزاری مسابقات بدون حضور ماموران نیروی انتظامی که هماهنگی آن از ابتداییترین وظایف یک ناظر مسابقه است» را تعجب برانگیز خواند.
اینکه چگونه تماشاگران یا همان والدین توانستند در بازی حضور پیدا کنند، محل تامل است. روابط عمومی هیات فوتبال استان اصفهان به خبرگزاری صداوسیما میگوید که ورزشگاه کِردآباد به دلیل اینکه چند مجموعه ورزشی در کنار هم دارد، برای همگان در دسترس است؛ بنابراین، والدین هم به آسانی خود را پشت درهای محلِ برگزاریِ مسابقات رسانده و توانسته اند قفل درهای ورودیِ زمینِ بازی را بشکنند و وارد زمین شوند.
نکته قابل تامل دیگر، توضیح باشگاه ذوب آهن اصفهان درباره این حاشیه ورزشی است: «دو سال پیش نیز در چنین روزهایی، متاسفانه دیدار تیمهای ذوبآهن و سپاهان با ورود هواداران تیم مهمان به زمین چمن به هم ریخت و یکی از لیدرهای تیم مهمان، علی گوهری مهر، مربی دروازهبانان تیم ذوبآهن را مقابل چشمان همسر باردارش مورد ضرب و شتم قرار داد، به طوری که از ناحیه گردن دچار شکستگی و به بیمارستان منتقل شد، اما هیچگونه بیانیه عذرخواهی صادر نشد.»
این سخن البته مصداق «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» است که البته در بین پهلوانان و بامرامان روزگار، محلی از اعراب ندارد؛ چرا که اگر هر کسی بخواهد آنچه را حق خود میپندارد، با مشت و لگد به دست آوَرَد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
گفت و گویم با کمیته انضباطی هیات فوتبال استان اصفهان مرا به این نتیجه میرساند که این کمیته، نسبت به این ماجرا بی اعتنا نبوده است؛ امیر جلالی، معاون این کمیته میگوید: برای پنج نفر از بازیکنان و سرمربی و مربی تیم فوتبال ۱۵ سالِ ذوب آهن، حکم محرومیت از حضور در تمام مسابقات صادر شده است؛ البته این رای، دستور موقت است و کمیته انضباطی، یکشنبه ۱۰ اسفند در جلسهای درباره این مسابقه حکم صادر خواهد کرد.
اینها، آیندهی ایرانند
آری؛ این نونهالان و نوجوانان سرمایههای این سرزمین هستند و باید پرورش پیدا کنند. الگوی آنها بزرگسالان هستند. اما چگونه؟ زد و خوردها، ناسزاها، حادثه ها، مصدومیتها، محرومیتها، غل و زنجیرها و سر و دست شکستنها کلیدواژههای این فصلهای فوتبال ایران است.
فوتبال ایران گرچه از نظر شیوه بازی و سبک برگزاری پیشرفت کرده، اما گویا فرهنگ و مرام پهلوانی را در این سالها کمتر میتوان در آن مشاهده کرد. روز و روزگاری، یکی از شهرآوردهای تهران (۱۵ مهر ۱۳۶۲)، با بیش از ۱۰۰ هزار تماشاگر که حتی تعدادی از آنها دور تا دور محیط تبلیغاتیِ زمین نشسته بودند، برگزار شد؛ بدون اینکه یک قطره خون از دماغ کسی بچکد. اما گزاف نیست اگه بگوییم اکنون اگر در مسابقهای خبری از دعوا و درگیری نباشد، عجیب و شگفت انگیز به نظر میآید!
ما مسلمانیم، ما اهل ایرانیم
ما ایرانیان جزو متمدنترین ملتهای جهانیم و از آیینی آسمانی و دینی غنی و پرمایه برخورداریم، در دانشگاه هویت سازِ خاکمان، اندیشمندان و دانشمندان و حکیمانی حاذق پرورده ایم و پهلوانانی شایسته و شیردل مثل پوریای، ولیها و تختیها به عرصه گیتی شناسانده ایم؛ وانگهی، سرسلسله دینِ مُبینمان، پیامبرِ بخشندهای است که هدف رسالت خویش را کامل ساختن نیکیهای اخلاقی بیان فرموده (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) و پیش قراولِ آیین و ایمانمان نیز پسر عموی پاک همان پیامبر، یعنی علی مرتضاست که به گزارش تاریخ، از روی خشم خویش، گردنِ ستبرِ عَبدُوَدی را نَبُرید و بعدها، در بستر وداع با این جهان، قاتل جانی اش را حنجر ندرید. پس اکنون چه بر سر ما آمده که از خُلق و خوی و مرام و منش اهل فتوت به دور افتاده ایم و از جایگاه مروت و رادمردی تنزل کرده ایم؟»
آموزش و پرورش چه کرده؟
البته داشتنِ فرهنگ غنی به تنهایی عاملی برای انتقالِ صحیحِ آن به نسلها یک سرزمین نیست؛ احمد پدرام، روانشناس تاکید میکند: «همواره از داشتن فرهنگ کهن و غنی صحبت کردهایم، اما هنوز اثرات این فرهنگ غنی را در تفکرات نوجوان خود ایجاد نکرده ایم. ما واژه همدلی را در مدارس به رقابت بر سر نمره ۲۰ تبدیل کردیم. آن وقت چگونه انتظار داریم این کودک در جوانی دست رقیب خود را بگیرد و با او رفیق باشد»
این روانشناس به آموزش کنترل خشم و مدیریت هیجانی گریزی میزند و میگوید: «قطعاً سازماندهی این امور بر عهده آموزش و پرورش است، اما آموزش و گزینش رهبران (لیدرها) باشگاهها نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا از رفتار آنها الگوسازی میشود.»
ما فوتبال را برای سرگرمی و شادی دوست داریم، برای اینکه دور هم جمع شویم و کُریهای شیرین بخوانیم و بعد از هر بازی، حتی با باخت، باز هم دست دوستی به یکدیگر بدهیم. همچنان که مدیران سپاهان و ذوب آهن صبح یکشنبه با هم دیدار کردند و با هم دست دوستی دادند.
خلاصه آنکه این جامها به اشک چشم کودکی که پدرش را از دست داد، به دلهره مادری که فرزندش را سرشکسته دید، به نگرانی پدری که پسر سربازش از بالا به پایین پرت شد و به خیلی از چیزهای دیگری که میدانم و میدانید، نمیارزد.
این «جام ها» به دادن «جان ها» نمیارزد....
نویسنده: رسول قجاوند