جابربن عبدالله انصاری، از یاران پارسای رسول خدا (ص) بود. روزی پیامبر (ص) به وی فرمود:ای جابر تو زنده میمانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون وی را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.
جابر پس از رحلت رسول خدا (ص) – در حالی که از شدت علاقمندی و عشق به خاندان نبوت از همه گسسته و به اهل بیت علیهم السلام پیوسته بود در مسجد پیغمبر (ص) می-نشست و به امید دیدار پیشوای پنجم (ع) و در انتظار رسیدن آن لحظهی موعود برای رساندن سلام رسول اکرم (ص) فریاد بر میآورد: «یا باقر العلم» «یا باقر العلم»ای شکافندهی علم،ای شکافندهی دانش.
مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – میگفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان میگوید.
جابر در پاسخ آنان میگفت: نه به خدا هذیان نمیگویم و لیکن از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را میشکافد» من بر اساس پیشگویی پیامبر (ص) این سخن را بر زبان میآورم.
جابر عمری دراز یافت تا اینکه – طبق نقل امام صادق (ع) – روزی امام باقر (ع) به نزد وی رفت و بر او سلام کرد. جابر جواب سلام را داد و، چون نابینا بود پرسید: چه کسی هستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام (ع) نزدیک رفت. جابر دست امام (ع) را بوسید و خود را روی پای وی انداخت، میبوسید و میگفت: رسول خدا (ص) تو را سلام رسانده است...؛ و از آن پس جابر پیوسته خدمت امام (ع) میرسید و از محضر پر فیضش استفاده میکرد.
ویژگیهای اخلاقیامام محمد باقر (ع) از نظر رفتار و ویژگیهای اخلاقی – همانگونه که در کلام جابر آمده بود – آیینه تمام نمای رسول گرامی اسلام (ص) بود. اینک به شمهای از شیوه زندگی و ویژگیهای اخلاقی آن بزرگوار اشاره میکنیم.
نیایش و ارتباط با خداامام باقر (ع) در عبادت و یاد خدا همچون پدرش امام سجاد (ع) بود. امام صادق (ع) در این مورد میفرماید: پدرم همواره به یاد خدا بود، در حال راه رفتن، غذا خوردن، و حتی هنگام سخن گفتن با مردم ذکر خدا میگفت. (بدون اینکه لبهایش به هم بخورد) میدیدم که زبانش به ذکر «لا الله الا الله» در حرکت است. ما را جمع میکرد و دستور میداد (پس از نماز صبح) تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر کدام از ما که میتوانست قرآن بخواند او را به خواندن قرآن دستور میداد و بقیه را به ذکر خدا وا میداشت.
تلاش برای امرار معاشمحمد بن منکدر میگوید: فکر نمیکردم علی بن الحسین (ع) دارای جانشینی باشد که از نظر فضل و دانش به پایهی او برسد، تا اینکه فرزندش محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم، خواستم او را موعظه کنم، ولی او مرا موعظه کرد. اطرافیانش پرسیدند: چگونه تو را موعظه کرد؟ گفت: من در موقعی که هوا خیلی گرم بود به یکی از نقاط اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی را که مردی تنومند بود – به همین جهت به دو تن از غلامان خود تکیه داده بود – دیدم.
با خود گفتم، بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هوای گرم و با این حال در جستجوی دنیاست، موعظه کنم. نزدیک او رفتم و سلام کردم؛ او با زحمت و در حالی که به شدت عرق میریخت جواب سلامم را داد.
گفتم: خدا تو را صالح گرداند، مردی از بزرگان قریش (همچون شما) در چنین هوای گرمی در طلب دنیا میکوشد! اگر در این حالت، مرگ فرا رسد چه میکنی؟ امام (ع) فرمود: «به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال فرا رسد، درست در هنگامی فرا رسیده است که من به طاعت خدا مشغولم تا بدین وسیله از تو و دیگران بی نیاز گردم، از مرگ در آن هنگام بیمناکم که در حال سرپیچی از فرمان خدا برسد.
گفتم: رحمت خدا بر تو باد من خواستم تو را موعظه کنم، ولی تو مرا پند دادی.
ابن حجر عسقلانی، یکی از دانشمندان عامه، مینویسد: محمد باقر (ع) به اندازهای رموز و اسرار علوم را آشکار ساخت و حقایق و احکام و حکمتها و لطایف را بیان نمود که جز کوردلان و یا منحرفان، کسی نمیتواند آن را انکار کند، از اینرو، به شکافنده و جمع آورنده علوم بر فرازندهی پرچم دانش لقب یافته است.