صعود به قله بندعیش و فرود پرچالش در منقطه شمال غرب تهران در ۱۲ ساعت ممکن شد.
به گزارش خبرنگار اخبار ورزشی خبرگزاری صدا و سیما، تهران به دلیل قرار گرفتن در دامنه جنوبی رشته کوه البرز منطقه البرز مرکزی دارای قلل مرتفع و بالای ۲ هزار متر ارتفاع از سطح دریاست که همواره در روزهای تعطیل شاهد حضور کوهنوردان و طبیعت گردان زیادی است.
یکی از قلل منفرد و زیبای این منطقه که در شمال غرب تهران واقع شده است قله «بند عیش» است که با ارتفاع ۲۷۷۰ متر از سطح دریا از دو مسیر اصلی قابل صعود است، اولی مسیر دره حصارک که در جنوب واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در انتهای اتوبان شهید ستاری واقع شده و دومی پارک جنگلی کوهسار که در منطقه شهران است.
با گروهی متشکل از ۹ نفر به سرپرستی آقای باویلی مسیرمان را ساعت ۷ از پایگاه پلیس کوهستان در پارک جنگلی کوهسار آغاز کردیم. هر چند مسیر اصلی آسفالت بود هر از چند گاهی مسیر را میبریدیم و از خاکی بالا میرفتیم تا به منطقه معروف به سایت رسیدیم که در گذشته پایگاه جمع آوری دادههای هواشناسی بوده است و یک استخر جمع آوری آب هم هست به محض رسیدن به این منطقه یک کوهنورد که از بالا میآمد به ما نزدیک شد و گفت یک سگ داخل استخر افتاده و به دلیل پرشیب بودن لبهها قادر به بالا آمدن نیست. مسیرمان را به سمت استخر تغییر دادیم برای نجات سگی که صدای ناله اش محیط را پر کرده بود آن کوهنورد جلوتر از ما به سمت استخر رفت، اما با کمال تعجب با صدای بلند گفت سگ در آمده و دیگر در استخر نیست.
مسیرمان را ادامه دادیم تا به منطقهای وسیع و پهن رسیدیم، با رعایت شیوه نامههای بهداشتی هر کسی صبحانهای مختصر، اما پر انرژی میل کرد، چای، آب و مایعات نوشیدیم و خودمان را برای صعود آماده کردیم، پس از صبحانه ۲ نفر از همنوردان به دلیل شرایط نامساعد بدنی انصراف دادن به پایین برگشتند، اما گروه ۷ نفره ما همچنان به مسیرمان ادامه داد.
هوا عالی بود و صاف، اما در دوردست از سمت غرب لکههای ابر تیره دیده میشد و حتی بادی هم وزش نداشت، چند شیب تند و حالا روبرو قله پهن صخرهای بند عیش، سمت چپ؛ دره عمیق که به جاده امامزاده داود و اتوبان تهران چالوس مشرف است، سمت راست؛ دره حصارک که در صورت برف مستعد بهمن و رانش است.
به بالا میرویم شیب بسیار تند و نفس گیر است، برای شکستن شیب؛ زیگزاگ میکنیم، من و یکی از همنوردان که وزن تقریبا زیای دارد در انتهای گروه حرکت میکنیم، از بالا چند نفری نزدیک میشوند و متوجه میشویم که از اعضای گروه بزرگتر روز هفتم هستند که به صورت جداگانه صعود کرده اند و حالا از قله برمیگردند. خوش و بشی میکنیم و از کنارشان میگذریم.
کم کم صعود حال و احوال زمستانی تری به خود میگیرد، تا یادم نرفته بگم هوا بسیار سرد است خودروها را که در پایین دست ترک کردیم دماسنج منفی ۴ درجه را نشان میداد و حالا با اطمینان میگویم در این ارتفاع منفی ۶ تا منفی ۸ باشد لکههای برف روی زمین بصورت پراکنده وجود دارد و برخی نقاط روی سنگها یخ بسته است.
پس از یک ساعت شیب فوق العاده تند به منطقهای سنگی میرسیم دو راه برای ادامه وجود دارد یکی دست به سنگ شدن درست زیر قله و استفاده از سیم بوکسلهایی که تعبیه شده و دیگری دور زدن تاج قله و برگشتن به پاکوب که از دره حصارک به سمت قله میرود.
آقای باویلی مسیر دست به سنگ را بررسی میکند و به همراه دو همنورد دیگر قصد صعود از آن منطقه را دارد من هم به پیشنهاد سه همنورد دیگر تصمیم میگیریم که تاج قله را دور بزنیم و از پاکوب بالا برویم.
تقریبا هر ۴ نفرمان یخ شکن، گتر، باتون و برخی تجهیزات اولیه را به همراه داریم، اما متاسفانه طناب و کاربین (قفل فلزی طناب) به همراه ندارم، از کنار دیواره پیش میرویم سمت چپ به سمت شرق دیواره قله و سمت راست پرتگاه و دره عمیق دو همنوردمان که شرایط صعود بر آنها تاثیر گذاشته کمی مضطرب هستند این را میشود از صحبتهایشان فهمید که عجب جهنمی و چرا اینجا را بندعیش نامگذاری کردند سعی میکنم با صدای بلند و کلمات روحیه بخش آنها را از این شرایط خارج کنم حال پیش رویمان برف بیشتر میشود و سنگها لغزنده و شیب بیشتر میشود سمت چپ دیواره جا میدهد که کمی بالا بکشیم به سختی کمک میکنم تا سه همنورد دیگرم بالا بیایند ادامه مسیر یکی از همراهان از نظر ذهنی انگیزشی خالی شده است به جای اینکه روی باتونها اتکا کند دائم از کمر خم میشود و این موضوع تعادلش را بر هم میزند برف بیشتر میشود و به زانو میرسد باتون میزنم و در برف جلو میروم سمت راست دره، سمت چپ پیچ یک سنگ را برای بالا کشیدن و رسیدن به پاکوب هدف قرار دادم ۵۰ متر جلوتر.
پشت به دره میکنم پا میکوبم جا پا درست میکنم برای همنوردانم باتون میزنم و پس از اینکه اطمینان پیدا کردم پا میکوبم کمی که جلو میروم فکر میکنم نکند ۱۰ متر برف بالا دست سست شود و ما را با خود به پایین دره ببرد توکل میکنم به خدا و باتون میزنم و وقتی سفتی توده را حس میکنم خیالم راحت میشود که سر نمیخورد همنوردمان دیگر هیچ انرژی ندارد سست شده است و هیچ کنترلی بر گام هایش ندارد روی برف مینشیند و من بلند برای وارد آوردن شوک به او داد میزنم که روی برف نشین مسیر رفته را بر میگردم پشت به شیب در حالی روی برف نشسته است روبرویش میایستم با او صحبت و سعی میکنم از نظر روحی کمی تقویتش کنم صحبتم موثر واقع میشود از روی برف بلندش میکنم به زیر سنگ میبرمش دو نفر دیگر هم خودشان را زیر سنگ میکشند دوباره جلو میروم باتون میزنم و پا میکوبم سرم را از زیر نقاب برفی روی لبه بالا میآورم چه صحنه زیبایی پاکوب دره حصارک در یک متری من قرار دارد خودم را بالا میکشم و از سفتی و سختی لایه یخی مطمئن میشوم حالا همنوردان را به بالا آمدن تشویق میکنم آقای دکتر چشم پزشک کمی سنگین وزن است اول میاید پا در جا پای من میگذارد بعد از او همنورد بی انگیزه چند بار پایین میآیم تشویق میکنم و انگیزه میدهم بعد هم همنورد سوم حالا هر ۴ نفر در پاکوب منتهی به قله ۱۰ دقیقه بعد هر ۴ نفر روی قله بند عیش در حال عکس گرفتن و شکر خدا به دلیل صعود موفق و سلامت پس از آن چالش سه همنورد دیگرمان که دست به سنگ بالا آمده بودند به گفته دو نفر که روی قله بودند به پایین رفته بودند هوا سرد بود فکر میکنم منفی ۱۵ درجه لکههای ابر تیره در آسمان بود سریع به پایین آمدیم و از مسیر دره حصارک تصمیم به بازگشت گرفتیم در میانه راه تلفنی با آقای باویلی صحبت کردیم و ضمن اعلام صعود و سلامتی اعضای گروه از احوال آنها باخبر شدیم.
ساعت ۱۸ پس از ۱۲ ساعت خودمان را به محله حصارک رساندیم برای این صعود و فرود بیش از هزار کیلوکالری انرژی صرف و بیش از ۲۶ کیلومتر مسافت طی شد.