ترجمه ی عبارت " لا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ" این پرچم را حمل نتواند کرد، مگر کسى که بصیر و صبور باشد.
أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَیْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ. وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ [بِمَوَاقِعِ]بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْرٍ تُنْکِرُونَهُ غِیَراً.
واژههای نهج البلاغه (عمران علی زاده)
اهْل القِبْلَة: کسى که بخدا و رسول ایمان دارد و همراه با مسلمین بسوى یک قبله نماز مى گذارد.
الْغِیَر: دگرگون کردن، تغییر دادن.
تواصى
همدیگر را سفارش می کنند
قفوا
بایستید
تبینوا
تحقیق و کشف کنید
ترجمه:
اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم و آن بهترین چیزى است که بندگان خدا باید یکدیگر را به آن سفارش کنند. بهترین کارها در نزد خدا آن است که با پرهیزکارى انجام پذیرد.
جنگ میان شما و اهل قبله آغاز شده است و این پرچم را حمل نتواند کرد، مگر کسى که بینا و شکیبا باشد و جاى حق را بشناسد. به هر چه به آن مأمور شده اید، عمل کنید و از هر چه شما را نهى کرده اند، دست بدارید. در کارى شتاب مکنید، مگر آن گاه، که به حقیقت آن آگاه گردید. بسا شما کارى را ناخوش دارید و رأى ما در آن چیز دیگر باشد.
شرح: پیام امام امیر المومنین (مکارم شیرازی)
دستوراتى درباره نبرد با فتنه جویان:
امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه، اصحاب خود را براى پیکار با ظالمان و طاغیان امت آماده مى کند. در ابتدا آنها را به تقوا سفارش مى فرماید و مى گوید: «اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى (و ترس از عذاب خدا) توصیه مى کنم؛ چرا که تقوا بهترین چیزى است که بندگان، یکدیگر را به آن سفارش مى کنند و بهترین پایان کار در پیشگاه خداست» (أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَى اللهِ فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ، وَ خَیْرُ عَوَاقِبِ الاُْمُورِ عِنْدَاللهِ).
قرآن مجید نیز بر این معنا تأکید مى کند که تنها کسانى گرفتار خسران نمى شوند که یکدیگر را به حق و شکیبایى سفارش کنند که نتیجه آن تقواست (وَالْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَانَ لَفِى خُسْر إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)؛ و نیز مى فرماید: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى) (۱) ; فرجام نیک از آن تقواست» و درجاى دیگر فرموده: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ) (۲) ; فرجام نیک از آنِ پرهیزکاران است».
امام (علیه السلام) سپس در ادامه این سخن مى فرماید: «هم اکنون درهاى نبرد میان شما و (فتنه جویان از) اهل قبله گشوده شده است و این پرچم (جهاد با مسلمانان منحرف) را جز افراد بینا، با استقامت و آگاه به موارد حق بر دوش نمى کشند» (وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لاَ یَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ إِلاَّ أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ).
آن گاه در ادامه مى فرماید: «آن چه را به شما فرمان داده شده انجام دهید و در برابر آن چه نهى شده، توقّف نمایید و در هیچ کارى عجله نکنید تا به اندازه کافى درباره آن تحقیق کنید؛ زیرا ما در برابر آن چه نمى پسندید راه هاى تغییر داریم» (فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ، وَقِفُوا عِنْدَ مَا تَنْهَوْنَ عَنْهُ ; وَ لاَ تَعْجَلُوا فِی أَمْر حَتَّى تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِیَراً (۳)).
جمله «وَ لاَ یَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ» اشاره به این است که ما نخستین بار دراسلام، مجبور شده ایم که با افرادى که مدعى اسلام و اهل قبله اند به دلیل بغى و طغیانشان پیکار کنیم و این امر براى ظاهربینان و کوته فکران، بسیار مشقت بار است؛ لذا این پرچم را جز آگاهان با استقامت و کسانى که حق را از باطل به خوبى مى شناسند، کسى دیگر نمى تواند بر دوش کشد؛ و جمله هاى «فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ...» اشاره به این است که این راهِ پرمسئولیتى است؛ با دقّت در آن راه، گام بر دارید و کاملا گوش به فرمان باشید و نظم و انضباط را به دقّت رعایت کنید؛ و جمله «فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِیَراً» اشاره به این است که در مسائل اجرایى جنگ و جزئیات کارها گاه امام و فرمانده دستوراتى مى دهد که مطابق میل اکثریت مردم نیست؛ مثلا دستور مى دهد که از طرف شمال به بصره حمله کنید؛ ولى اکثریت آن را مشکل مى پندارند و ترجیح مى دهند از طرف جنوب حمله کنند. امام (علیه السلام) مى فرماید: «در این گونه موارد؛ عجله نکنید در آن جا که خلاف شرع و مصلحت نیست، ما تغییراتى مى دهیم و خواست شما را تأمین مى کنیم؛ همچنین اگر مردم شکایتى مثلا از بعضى فرمانداران داشته باشند من همچون عثمان اصرارى بر ابقاى آنها ندارم و نظر مردم را در آن جا موافق شرع و مصلحت است مى پذیرم و این همان موضوع انعطاف است».
یکى از ویژگى هاى مدیر و فرمانده لایق آن است که به افکار مردم احترام بگذارد و در آن جا که اصول محفوظ مى ماند با آنها آهنگ باشد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه، تفسیرهاى دیگرى براى این جمله گفته اند که مناسب به نظر نمى رسد؛ مثل این که «غیر» به معناى مصالح باشد؛ یعنى امورى را که شما انکار مى کنید، مصالحى دارد که نمى دانید؛ در حالى که تفسیر «غیر» به مصالح، با مفهوم این واژه سازگار نیست. احتمالات دیگرى نیز در کلمات بعضى از شارحان نقل شده که، چون با ظاهر کلمات امام هماهنگ نبود، از آن صرف نظر کردیم.
* * *
نکته:
گفتگویى با عمار یاسر در جنگ صفین:
شک نیست که اگر اهل قبله و گروهى از مسلمین اقدام به امورى کنند که پایه هاى اسلام را متزلزل کند و یا قیام بر ضدّ حکومت اسلامى باشد، باید ارشاد شوند و از طرق مسالمت آمیز آنها را به راه حق بازگردانند؛ ولى اگر به خلاف کارى خود ادامه دادند چاره اى جز این نیست که آنها را با زور بر سرجاى خود بنشانند و این کار براى افراد سطحى نگر و کوتاه فکر خوش آیند نیست؛ لذا امام (علیه السلام) مى فرماید: این پرچم را تنها افراد بینا و شکیبا و عالم و آگاه بر دوش مى کشند.
در حوادث جنگ صفین چنین نقل شده است: «یکى از یاران عمار یاسر مى گوید: ما در جنگ صفین، همراه على (علیه السلام) تحت فرماندهى عمار بودیم. ناگاه مردى صف را شکافت و به ما رسید و گفت: عمار کدام است؟
عمار صدا زد: منم.
آن مرد گفت: سخنى دارم آشکارا بگویم یا پنهان؟
عمار گفت: اختیار با توست.
آن مرد گفت: آشکارا مى گویم. من در مبارزه با معاویه و پیروانش از ساعتى که از خانه بیرون آمدم تردیدى نداشتم و مى دانستم آنها گمراهند و این وضع تا دیشب ادامه داشت؛ ولى خوابى دیدم که مرا مردّد ساخته است. در خواب دیدم منادى ما اذان گفت و به یگانگى خدا و رسالت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) شهادت داد. منادى آنها همین طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خواندیم. همه یکنواخت تلاوت قرآن مى کردیم (از خواب بیدار شدم) شک و تردید مرا فرا گرفت با خود گفتم: اگر آنها بر باطلند، پس چرا همه چیز آنها مثل ماست؟ خدا مى داند آن شب بر من چه گذشت!
عمار گفت: صاحب آن پرچم سیاه را که در برابر ماست مى شناسى؟ او عمرو عاص است. من همراه با پیامبر (صلى الله علیه وآله) در برابر همین پرچم، سه بار جهاد کرده ام و این دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده؛ بلکه بدتر و فاجرتر هم شده است. آیا تو در غزوه بدر و احد و حنین شرکت داشتى؟ یا پدرت شاهد آنها بوده است که براى تو خبرآورد؟ او گفت: نه.
عمار گفت: موقعیت امروز ما در خدمت على (علیه السلام) همان موقعیت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در روز بدر و احد و حنین است و مرکز پرچم آنها همان مرکز پرچم هاى مشرکان و احزاب است.
آیا آن لشکر و کسانى را که در آن هستند مى بینى؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم که تمام آن هایى که همراه با معاویه براى مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدایند همگى یک انسان بودند و من آن انسان را از بین مى بردم... آیا حقیقت را براى تو روشن ساختم؟
آن مرد گفت: آرى، بر من روشن شد.
عمار گفت: حالا هر یک از دو گروه را که مى خواهى انتخاب کن». (۴)
این واقعه و مانند آن نشان مى دهد که ظاهر اسلامى این گروه هاى مخالف که پوششى براى نیّات شوم آنها بود، افراد ساده دل را فریب مى داد و امام (علیه السلام) با سخنان یاد شده به این گونه افراد هشدار مى داد.
****
پی نوشت:
۱. طه، آیه ۱۳۲.
۲. اعراف، آیه ۱۲۸.
۳. «غیر» به معناى حوادث و تغییراتى است که در زندگى انسانها رخ مى دهد و در خطبه یاد شده به معناى هرگونه تغییر است.
۴. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، جلد ۵، صفحه ۲۵۶ (با کمى تلخیص) ـ این داستان را «نصر بن مزاحم» در صفحه ۳۲۱ کتاب صفین نیز نقل کرده است.