حماسه آفرینی های فرزندان دیار سردار جنگل در جبهه مقاومت ، آنقدر به دل سردارِ دل ها خوش نشست که گفت : من افتخار می کنم ، یک رشتی هستم.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز گیلان ، اندکی دور تر از شلوغی های شهر رشت ، یک خیابان پایین تر از بالایِ شهر ، سمت راست ، جاده ای است که تو را به روستای " پیربازار " می رساند.
نمایی از یک روستای امروزی با خانه های ویلایی و دیوارهای بلوکی از نگاهت می گذرد.
دیوار یک خانه اما کمی متفاوت تر از دیوارهای دیگر است ؛ تصویر 3 شهید و مادر شهیدان بر روی آن نقاشی شده است و یک " در " که در انتهای همین دیوار ، تو را به خانه مادر " شهیدان یوسفی " می رساند ، یکی از 6 مادرِ شهید گیلان که پای دعوت نامه سردار سلیمانی را برای آمدن به گیلان امضا کرد.
به حرمت مادران شهدا
نمایی از عکس 3 شهید ، چسبیده به قلب دیوار اتاق ، خودنمایی می کند.
مادر شهیدان یوسفی که سن و سالی هم از او گذشته ، درحالی که عکس 3 فرزند شهیدش را در آغوش گرفته ، پذیرای من می شود.
از او درباره نامه ای که 4 سال پیش امضا کرد ، می پرسم و می گویم : خیلی ها تلاش کردند " سردار سلیمانی " را به کنگره 8 هزار شهید گیلان بیاورند اما موفق نشدند ، همه می گویند ؛ دست های شما و چند مادر شهید ، برای آوردن سردار به گیلان ، پا در میانی کرده است.
مادر شهیدان یوسفی با بیان اینکه بعد از امضا کردن دعوت نامه ، صلوات ، نذر آمدن سردار سلیمانی کردم و از فرزندان شهیدم خواستم دعا کنند گفت : دعای شهدا اثر کرد و سردار، دعوت مان را پذیرفت و به گیلان آمد ؛ انگار که پسر بزرگم ، شهید قدرت الله آمده است.
سراغ مادر شهیدان ربانی یکی دیگر از مادران شهید گیلانی که امضایش پای دعوت نامه سردار بود ، می روم و می پرسم : فکر می کردید امضای شما ، سردارِ سلیمانی را با آن همه مشغله به کنگره 8 هزار شهید گیلان بیاورد؟
او قرص و محکم می گوید : مطمئن بودم به حرمت ما مادران شهدا می آید ، چون سردار برای مادر خودش و همه مادرانِ شهدا ، بسیار احترام قائل بود و می دانستم روی ما را زمین نمی اندازد.
" 4 " ، عددی مقدس برای دیدار تازه کردن گیلانی ها
" 4 " عدد مقدسی برای دیدار تازه کردن فرزندان دیار سردار جنگل با سردار دل ها است.
سردار سپهبد شهید سلیمانی 4 بار با گیلانیان دیدار داشت که تا همیشه در حافظه تاریخی مردم این دیار خواهد نشست.
تاریخ جبهه مقاومت را که ورق بزنی به بهمن ماه سال 94 و دیدار سردار با رزمندگان لشکر 16 قدس گیلان در منطقه " دویرالزیتون " سوریه می رسی و دیدار بعدی تو را به 14 اردیبهشت سال 95 و نخستین کنگره 8 هزار شهید گیلان می برد که سردار ، مهمان گیلان بود.
حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار رزمندگان لشکر 16 قدس گیلان در "حلب" سوریه در آبان سال 95 و نیز شرکت در مراسم اربعین فرمانده شهید، مرتضی حسین پور در شلمان لنگرود در روز 30 شهریور سال 96 هم از دیگرِ دیدارهای سردار با گیلانی ها است .
گیلانیان خیبر شکن !
فرمانده وقت لشکر 16 قدس گیلان برایم از " سَر " بازی و حماسه آفرینی های سربازانِ گیلانی در شکست خط دشمن در منطقه " دویر الزیتون " سوریه در بهمن ماه سال 94 می گوید.
سردار محمد علی حق بین تعریف می کند : این عملیات غرور آفرین ، به فرماندهی فرماندهان گیلانی و با حضور پر رنگ سربازان گیلانی ، با کمترین تلفات به پیروزی رسید و با شکستن خط محاصره داعش در منطقه "دویر الزیتون" ، مسیر آزادسازی شهرهای شیعه نشین "نُبُل" و "اَلزّهرا" سوریه ، بعد از 4 سال محاصره باز شد.
وی می گوید : پیش از این پیروزی ، برای شکستن حصر " دویر الزیتون " ، 7 عملیات انجام شده بود اما این عملیات ، پیروز و دروازه ورود به "نُبُل" و "اَلزّهرا" با حماسه آفرینی های گیلانی ها گشوده شد.
فرمانده وقت لشکر 16 قدس گیلان افزود : سردار سلیمانی ، پس از شنیدن خبر این پیروزی بزرگ ، خود را به خط مقدم "دویر الزیتون" رساند و از من، شرح عملیات و میزان تلفات را پرسید که به ایشان گفتم : کلَک رشتی و دشمن را دور زدیم و از پشت سر به آنها حمله کردیم.
سردار حق بین ادامه می دهد : وقتی سردار سلیمانی شنید که خط دشمن را با چه ترفندی شکستیم و در جریان این عملیات غرور آفرین ، فقط 2 نفر شهید شدند ، در جمع رزمندگان گیلانی جبهه مقاومت حاضر شد و گفت : " خیلی جرات دارید ، این کار بزرگ شما ، مثل کندن درِ خیبر بود ".
اما اگر نگاهی به تصاویر ضبط شده آن روزها در جبهه مقاومت بیندازی ، یکی از رزمندگان مدافع حرم لشکر ۱۶ قدس گیلان را می بینی که پشت سنگر، اسلحه به دست ، رو به دوربین خبرنگار می گوید : در اینجا چند عملیات انجام شد که موفقیت آمیز نبود ، خدا کمک کرد و ما به کمک دوستان ، توانستیم این منطقه را از چنگ دشمن در بیاوریم.
حس آزادی 55 هزار شهروند شیعه "نُبُل" و "اَلزّهرا"، پس از 4 سال اسارت در دست داعش هم دیدنی است .
پیروزی مهمی که فقط تصاویر ضبط شده آن روزهای "نُبُل" و "اَلزّهرا" گواه بزرگی آن است .
سرداری از کویر که می گوید : " من رشتیم! "
سر نخ این جمله سردار را که بگیری ، به موعد پیروزی سربازان سردار در آزاد سازی " حلب " سوریه و روز 14 آبان سال 95 می رسی که سردار دل ها ، یک بار دیگر در جمع رزمندگان گیلانی جبهه مقاومت حضور یافت.
فرمانده وقت لشکر 16 قدس گیلان در شرح ماجرا می گوید : سردار در این دیدار ، گذری بر حضور خود در کنگره 8 هزار شهید گیلان و حال و هوای روحانی این مراسم با شکوه در رشت ، در 14 اردیبهشت همان سال داشت.
سردار حق بین افزود : سردارسلیمانی در این دیدار ، نقش گیلانی ها را در آزادسازی "نُبُل" و "اَلزّهرا" بازگو کرد و در خصوص آزادسازی " حلب " هم گفت : شما گیلانی ها ، با حضور پر رنگ و جانفشانی های تان ، مقدمات پیروزی را در "حلب" فراهم کردید.
فرمانده وقت لشکر 16 قدس گیلان تعریف می کند ؛ سردار دل ها، خطاب به رزمندگان گیلانی جبهه مقاومت در حلب گفت : "حقیقتا 3 ملاقات با گیلانی ها ( در "دویر الزیتون" ، کنگره 8 هزار شهید گیلان در رشت و حلب ) ، موجب شد که علاقمندی ویژه ای به گیلان و به رشت پیدا کنم" .
سردار حق بین می گوید : سردار سلیمانی به اینجای حرفش که رسید ، مکثی کرد و با لبخند و لحنی آرام گفت ؛ " من افتخار می کنم که یک رشتی ، هستم " ! و این جمله سردار ، برای ما گیلانی ها ماندگار شد.
وی معتقد است ؛ سردار سلیمانی ، این حرف را به دلیل کارهای بزرگ و نقش آفرینی های اثر گذار رزمندگان گیلانی در جبهه مقاومت و نیز شکوهِ کنگره 8 هزار شهید گیلان که مهمان ویژه اش بود ، بیان کرد .
نامه ای که کار خودش را کرد!
آمدن سردار به گیلان هم حکایتی دارد که در آغاز گذری بر آن داشتم .
سراغ فرمانده سپاه قدس گیلان می روم تا برایم از میزبانی گیلان و مهمان ویژه نخستین کنگره 8 هزار شهید استان بگوید.
سردار محمد عبدالله پور می گوید : تلاش های مان برای آوردن سردار به گیلان را از چند ماه پیش از برگزاری این کنگره آغاز کردیم اما نشد واعلام کردند ؛ ایشان مشغله دارند.
وی اضافه می کند : آخرین تیر خلاص برای آمدن سردار به گیلان را با نامه ای که امضا و اثر انگشت 6 مادر شهید پایش بود زدیم.
فرمانده سپاه قدس گیلان تعریف می کند : 3 ، 4 روز بعد از فرستادن نامه ، از دفتر سردار سلیمانی تماس گرفتند و سردار گوشی را برداشت و گفت : فلانی ، این نامه مادران شهدا چیست که فرستادی ! و اینجا بود که فهمیدم ؛ نامه مادران شهدا اثر کرده است و سردار ، حتما برای حضور در کنگره خودش را به رشت می رساند.
دیار سردار جنگل ، میزبان سردار دل ها
استقبال اهالی دیار سردار جنگل از سردار دل ها ، در 14 اردیبهشت سال 95 هم گفتنی است.
از پسر جوانی که از دور ترین نقطه نقشه گیلان ، از شهرستان مرزی آستارا به استقبال سردار آمده بود ، گرفته تا پیرمردی که ساعت ها در مسیر آمدن سردار ایستاد تا او را ببیند ، همه نشان از شوق گیلانی ها برای آمدن سردار شان بود.
تصاویر نخستین کنگره 8 هزار شهید گیلان ، گویای این است که این مراسم ، برای سردار هم، حال و هوای دیگری داشت.
سردار قاسم سلیمانی وقتی پشت تریبون نخستین کنگره 8 هزار شهید گیلان حاضر شد ، با صدایی بغض آلود گفت : اینجا حال و هوای دیگری دارد ، انگار شهدا ، اینجا حضور دارند و عطر شان استشمام می شود.
گنج هایِ جنگِ سردار را باید با طلا نوشت !
سردار سلیمانی در این مراسم از شرط شهید شدن گفت و تاکید کرد : شرط شهید شدن ، شهید بودن است.
بغض سردار سلیمانی در نخستین کنگره 8 هزار شهید گیلان ، انگار تمامی نداشت.
سردار دل ها رو به جمعیت کرد و گفت : جنگِ ما افتخارش این بود که رتبه ای در میان نبود و وقتی به اینجای حرفش رسید ، دستش را روی شانه اش کشید و با بغض و اندکی مکث گفت : آن وقت ها ، این پارچه هایِ رویِ دوش من نبود ، کلمه رایج ، کلمه سردار و سرهنگ نبود ، کلمه رایج ، کلمه " برادر" بود !
اوج ِتواضع سردار را زمانی می بینی که هنگام سخنرانی اش ، می خواهد تصویرش از روی صفحه نمایش برداشته شود و برای تمجید او هم کسی شعار ندهند.
وعده صادقِ پایان داعش ، در لنگرودِ گیلان
شاید خیلی ها در دنیا با این جمله معروف ، سردار سلیمانی را شناختند.
وقتی سردار ۳۰ شهریور ۱۳۹۶ در شلمان لنگرود در مراسم چهلمین روز شهادت مرتضی حسین پور یکی از فرماندهان نابغه جبهه مقاومت گفت : "کمتر از 3 ماه دیگر ، اعلام پایان داعش و حکومت داعش در این کره خاکی خواهد بود " ! شاید برخی فکر نمی کردند ، نسخه داعش به این زودی ها پیچیده شود.
اما شد ، آنچه که وعده داده شده بود !
افتخار میزبانی آخر هم با خانواده شهید .
پدر شهید مرتضی حسین پور برایم از روزی می گوید که افتخار میزبانی از سردار در مراسم اربعین پسرش که یکی از فرماندهان جبهه مقاومت بود ، نصیبش شد.
از تواضع، سخاوت و خودمانی بودن سردار دل ها می گوید.
پدر شهید حسین پور تعریف می کند : سردار ناهار ، مهمان ما بود و از همین غذای خانگی که همسرم درست کرده بود خورد و بسیار صمیمی و خودمانی با ما حرف زد.
او از حکایت انگشترهای دستش می گوید و تعریف می کند : روزی که سردار سلیمانی مهمان مان بود ، این انگشتر را به من هدیه داد و دست دیگرش را نشان می دهد و ادامه می دهد ؛ این انگشتر هم هدیه "ابومهدی مهندس " ، فرمانده حشد الشعبی است و جالب است که این دو انگشتر همدیگر را اینجا در دستان من ، پیدا کرده اند.
دست در دستِ همان دست که جا ماند !
گیلان که 8 هزار شهید نثار انقلاب کرده است و22 هزار جانباز و 2 هزار و 700 آزاده از جنگ تحمیلی به یادگار دارد ، همچنان پای آرمان های انقلاب ایستاده و نسل سومش این بار پای کار جبهه مقاومت است و به اذعان سردار دل ها، خیبر شکن شده است ؛ چنانچه 22 شهید مدافع حرم بر شانه های شهرهای مردم این دیار تا گلزارهای شهدا رفته است.
و گیلانی ها ، پس از شهادت سردار دل ها ، چه خوب حق نمک میزبانی و کلام سردار که گفت : "رشتیم" را به جا آوردند.
فرزندان سردار نهضت جنگل ، 19 دی ماه 98 در اجتماع سلیمانی ها ، دست پیمان خود را با آرمان های سردار دل ها ، محکم تر فشردند و عهد بستند ؛ خون سردار تا همیشه در رگ های آرمان های شان جاری باشد !