شاید آسیب زننده ترین عیب، تمایل مغز به درست بودن فکر خودش باشد. در حقیقت، مغز ما اغلب اصرار دارد راه حلی که ارائه داده درست است، حتی اگر در برابر شواهد متناقض قرار بگیرد.
بنابراین دفعه بعدی که کاملاً مطمئن شدید حق با شماست و فکری که در سر دارید منطقی و درست است، این 10 دلیل را برای عدم اعتماد به مغز خود در نظر بگیرید:
1- تمایل به کسب نتیجه و راه حل فوری دارد
مغز دوست دارد مشکلات را حل کند. اما به محض اینکه اولین راه حل خود را نشان می دهد، مغز می خواهد آن را به عنوان راه حل درست بپذیرد و پرونده را ببندد. این در حالی است که هیچ راه حلی بدون پاسخ های جایگزین و بدون امکان کاوش، رویکرد مناسبی نیست؛ زیرا بیشتر مشكلات امروزی بیش از یك راه حل خوب دارند و تنها با كاوش و تحقیق در مساله است که می توان به پاسخهای متعدد و اغلب صحیح دست یافت.
2- فقط آنچه را که میخواهد ببیند میبیند
مغز اطلاعات را به طور مداوم بررسی و غربال کرده و به مثابه یک فیلتر عمل می کند. متأسفانه، این برنامه تمایل دارد اطلاعاتی را که با دیدگاه رایج مغایرت دارد، غربال کند و کنار بگذارد و تنها اطلاعاتی را که از آن پشتیبانی می کند وارد کند و بپذیرید. تا به حال پیش امده که در حل مساله یا درک موضوعی از موارد روشن و پیش رو غافل شوید و مثلا عینکتان را که روی چشم دارید نبینید و دنبالش بگردید؟ تا به حال پیش امده که وقتی از درستی داده های خود مطمئن اید و فکر می کنید مو لای درزشان نمی رود، یک مرتبه با تلنگر دیگران یا گذشت زمان دوباره که به اطلاعات خود نگاه می کنید دریابید که چقدر از درک مساله دور بوده اید؟ علائم معمولاً در تمام مدت وجود داشتند ولی مغز شما به سادگی نمی خواست آنها را ببیند.
3- اطلاعات ورودی را تحریف میکند
محققان نشان داده اند که مغز اطلاعات ورودی را آنقدر میچرخاند و تحریف می کند تا با نگرش، باور و فرضیات ما همسو شوند. اگر این را باور ندارید، رسانه های طرف مقابل یا رقیبتان را تماشا کنید. آنها با گرفتن همان اطلاعات و تحریف آنها متناسب با ذائقه مخاطبان و هواداران خود امرار معاش می کنند.
4- موارد بدیهی را نادیده میگیرد (و سپس سعی در توجیه آن دارد)
ما می دانیم که رانندگی در حالت خواب آلودگی یا ناهشیاری خطرناک است و ارسال پیامک پشت فرمان حتی از آن هم بدتر است. اما ما تمام هشدارها را نادیده می گیریم، کمربند ایمنی را نمی بندیم، سر پیچ سبقت می گیریم و با خیال راحت در حالی که مشغول رانندگی هستیم با تلفن همراه خود صحبت می کنیم و پیامک می فرستیم. چرا؟ چون مغز ما به ما می گوید گرفتار نخواهیم شد. یا به ما اطمینان می دهد که تصادف نخواهیم کرد. یا تماس ما آنقدر مهم است که باید سریعاً پاسخ دهیم و از ایمنی خود و دیگران چشم پوشی کنیم. از این گذشته، اتفاق های بد همیشه برای شخص دیگری اتفاق می افتد، درست است؟
5- برای انجام همزمان چند وظیفه طراحی نشده است
مغز ما در دنیای امروز می خواهد ما را به فضیلت چند کاره بودن متقاعد کند. با این حال، تحقیقات بارها و بارها نشان داده که چند کاره بودن استرس را افزایش می دهد، از خلاقیت جلوگیری می کند و باعث می شود کارایی ما کمتر شود. پس دفعه بعدی که خواستید چند کار را با هم انجام دهید مکث کنید و به نتایج آن بیندیشید.
آلبرت انیشتین یک بار گفت، "دو چیز بینهایت است، جهان و حماقت انسان؛ و من در مورد جهان مطمئن نیستم."
6- دائماً ذهن ما را با خیالات بد پر میکند
وقتی در مورد موضوعی اطلاعات کافی نداریم مغز ما خلا را با اطلاعات خودساخته و اغلب منفی پر می کند و بعد ما آن را به عنوان حقیقت باور می کنیم. مغز ما نمی تواند جای خالی و خلا را تحمل کند بنابر این ان را با اولین چیزهایی که دم دستش باشد پر می کند. اغلب نگرانی های ما ناشی از این کارکرد مغز است. وقتی فرزندمان دیر به خانه می آید و ما اطلاعی نمداریم که کجا ممکن است رفته باشد مغز بدترین حوادث و رویدادهای ی را که به تازگی خوانده یا شنیده ایم برای فرزند ما متصور می شود و ما را به این دلشوره می اندازد که تصادف کرده، اوباش با قمه زده اندش، خفتش کرده اند و چون نخواسته ساعتش را بدهد کشته اندش. بیشتر آنچه ما می سازیم منفی است و معمولاً بدتر از حقیقت است. پس دفعه بعدی که رئیس شما را به دفتر کار دعوت کرد، یا فرزندتان دیرتر از موعد به خانه آمد با یادآوری این کارکرد مغز خود را نگزان و مشوش نکنید.
7- بیش از آنکه به دنبال فرصتها باشد، سعی در جلوگیری از تهدید دارد
ارائه ایده های جدید و روشهای نو مستلزم داشتن جسارت برای از دست دادن برخی چیزها و عدم محافظه کاری است. با این حال ، در بیشتر موارد مغز ما اجتناب از درد را به جای لذت بردن از پاداشی در آینده انتخاب می کند که البته روش خوبی برای حمایت از نوآوری نیست، چرا که مقداری درد (شکست) برای موفقیت لازم است. پس اگر تصمیم به تغییر سبک زندگی خود گرفته اید یا می خواهید کار و بار جدیدی را شروع کنید یا حتی برای قدم زدن بیرون بروید مراقب باشید که به تردیدهایی که ذهنتیان برایتان ترسیم می کند زیاد توجه نکنید.
7- میخواهد در موقعیت آشنا باقی بماند
مغز ما از استرس خوشش نمی آید بنابراین تمام تلاشش را به کار می بندد تا در موقعیت شناخته شده و اشنا باقی بماند و از استرس دوری کند حتی اگر آن موقعیت ها دیگر جواب ندهند. برای همین است که بسیاری از افراد در شغل های و روابط بد و ناخوشایند خود گیر می کنند و توان تغییر را از دست می دهند. آنها به فرمان مغز خود مبنی بر دوری از استرس ناشی از ناشناخته ها عمل می کنند. مغز ما آنچه را که آشنا است دوست دارد، نه لزوماً چیزی ر ا که برای ما بهتر است.
8- فکر میکند بقیه هم دنیا را به همین شکل میبینند
از نظر منطقی، ما می دانیم که این درست نیست و واقعیت برای هر کس به شکلی منحصر به فرد است. اما هنگام ارائه یک ایده جدید یا راه حل برای یک مشکل، ما ناخودآگاه تصور می کنیم که همه افراد مشکل یا مساله مورد نظر را به یک شکل می بینند؟ بعد تعجب می کنیم که چرا مردم به ما مثل کسی که از یک سیاره دیگر آمده نگاه می کنند. بنابر این همیشه یادتان باشد که دیگران مثل شما و شما مثل دیگران به مسائل نگاه نمی کنید حتی اگر مغز شما عکس این موضوع را بگوید.
10- به تواناییهای خود بیش از حد اعتماد دارد
تحقیقات نشان می دهد که کارشناسان هنگام پیش بینی در زمینه هایی که در آن تخصص دارند فقط کمی دقیق تر از افراد غیر متخصص هستند. علاوه بر این، متخصصان هنگام مواجهه با خطاهای خود تقریباً هرگز اندیشه خود را مقصر نمی دانند و یا اعتقادات خود را تغییر نمی دهند؛ در عوض، آنها اکثر اشتباهات خود را ناشی از عواملی خارج از توان خود می دانند. پس دفعه بعدی که مغز شما اصرار داشت که حق با شماست چون همیشه آن کار را به همان صورت انجام داده اید؛ شاید لازم باشد کمی فاصله بگیرید و از منظر دیگری به وضعیت نگاه کنید چرا که به سادگی ممکن است اعتماد به نفس شما زیادی باشد و انجام کار در توان شما نباشد.
آلبرت انیشتین یک بار گفت، "دو چیز بینهایت است، جهان و حماقت انسان؛ و من در مورد جهان مطمئن نیستم." البته ما به عنوان انسان احمق نیستیم اما بسیاری از اوقات توسط مغز خودمان گمراه می شویم زیرا واقعیت بیرونی را مشاهده نمیکنیم تا ببینیم واقعاً چه خبر است.
پیشنهادی برای تمرین عملی: یکی از این نقایص مغزی را انتخاب کنید و نقش آن را در رفتار و اعمال خودتان مشاهده و بررسی کنید. ببینید چه تاثیری در تصمیم گیری شما دارد؟ برای این کار بهتر است از روش یادداشت برداشتن استفاده کنید.