پرستاران در کارزار با کرونا، روسپید از میدان بیرون آمدند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز فارس، این روزها سخت دلتنگ دخترم هستم و به او و عاقبتی که داشت غبطه میخورم. من همواره در زندگی آرزوی شهادت داشتم، اما این سعادت بزرگ نصیب او شد. اینها را "محمد ولی" پدر داغدار پرستارِ شهید "مریم رحیمی" میگوید. پرستار شیرازی که در کارزار با کرونا به خیل مدافعان شهید سلامت پیوست.
پرستاری که روسپید شد
در اربعین شهادت پرستار شهید مریم رحیمی که با روز پرستار همزمان شده به سراغ پدرش میروم. میگوید مریم برای بیمارانش مثل یک مادر و خواهر مهربان بود. از درد بیمارانش درد میکشید و با لبخند آنها شاد میشد. هر وقت از شیفت کاری به خانه ما که در نزدیکی محل کارش بود سر میزد به جای این که از خودش و حال و احوالش بگوید از بیمارانی که از آنها مراقبت میکرد حرف میزد و از این که نمیتواند برای آنها که حالشان وخیم است؛ کاری کند اشک میریخت.
ایمان جعفری همسر شهید مریم رحیمی نیز درباره او میگوید مریم، علاقه وافری به حضرت زینب پرستار کربلا داشت و صبوری را از مکتب آن بانوی فداکار فرا گرفته بود و همین موضوع، عشق او را به پرستاری و مراقبت از بیماران بیشتر میکرد.
آقای جعفری میگوید ارادت همسرم به حضرت زینب که روز میلادش روز پرستار نام گذاری شده است؛ باعث شد حتی مراسم ازدواجمان را هفت سال پیش در روز پرستار برگزار کنیم. در حالی که بغض گلویش را میفشارد و اشک در چشمانش حلقه میزند میگوید، اما امسال باید در روز پرستار به جای سالگرد ازدواج، مراسم اربعین شهادتش را برگزار کنیم.
آقای جعفری ادامه میدهد مریم به رغم آن که دوران بارداری را میگذراند، اما حس مادر شدن نیز نتوانست روحیه فداکاری را در او کمرنگ کند و همیشه میگفت در شرایطی که بیش از همیشه ما باید حضور داشته باشیم؛ در ساحل نشستن معنا ندارد. همسر پرستار شهید رحیمی تاکید میکند با وجود این که مریم کار سختی داشت و سرش شلوغ بود؛ هیچ گاه نمیگذاشت این موضوع در زندگی مان خللی ایجاد کند و من همیشه در کنارش آرامش داشتم، اما حالا جای او و دخترمان که قرار بود اسمش را دلآرام بگذاریم در خانه خالیست.
مهرزاد لطفی رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز درباره شهادت پرستارِ ایثارگر مریم رحیمی میگوید کشور امسال خزانی تلخ را تجربه میکند و هر روز خبرهای نگران کنندهای از جان باختن عزیزانمان به گوش میرسد.
خانواده سلامت فارس این بار نیز سوگوار فرزندی دیگر شد که زیباترین روزهای جوانی اش، رنگ خزان گرفت و فقدانش برای یکایک ما، اندوهی تلخ بود.
کتابی پر از حماسه و ایثار
دفتر ایثارگریهای پرستاران استان فارس در عرصه مبارزه با کرونا تمام نمی شود.
وقتی از روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شیراز برایم پیامی ارسال میشود ۷زوج که همگی پرستار هستند در بیمارستان علی اصغر شیراز، محل اصلی بستری و درمان مبتلایان به کرونا مشغول به خدمت هستند؛ تصمیم گرفتم گوشهای از ایثار و از خودگذشتگی آنها را با قلم به تصویر بکشم.
وحید زارعی جوان ۳۱ساله و آتیه داری که پیشنهاد مسوولیت در یکی از بزرگترین بیمارستانهای شیراز را رد کرده و به محض تماس با او برای خدمت در بخش بستری بیماران مبتلا به کووید۱۹ بیمارستان علی اصغر لحظهای درنگ نکرده و به این بیمارستان آمده است.
میگوید همراه با همسرش فریده صفر پور در این بیمارستان کار میکنند و هر دو با وجود وابستگی شدید خانوادگی مدت هاست قید دیدار با خانواده را زده اند تا نجات بخش جانی باشند.
پرستار زارعی ادامه میدهد؛ سر و کار داشتن با جان آدمی مسوولیت بزرگیست که سختی کار ما را در این روزها دو چندان کرده، اما خستگی برایمان بی معنا شده است؛ زیرا دعای خیر بیماران و مردم پشت سر ماست. بعد کمی مکث میکند و ادامه میدهد در این روزها که مردم سخت نگران سلامتی خود و عزیزان و نزدیکانشان هستند ما پرستاران رسالت سنگینی داریم و آن تزریق امید به جامعه است.
دختر سه ساله آنها تنها از طریق فضای مجازی میتواند چهره پدر و مادرش را ببیند. برای من که مادر هستم و دقیقا فرزندی به همین سن و سال دارم میدانم چه دردناک و سخت است اگر تصور کنم دخترم را برای مدت مدیدی نخواهم دید، اما این پدر و مادرِ پرستار این حق را از خود دریغ کرده اند تا این روزها دوایی باشند بر درد بیماران.
میپرسم با توجه به داشتن فرزند آیا خانواده هایتان با این شرایط مخالفت نکردند؟ میگوید اوایل چرا. آنها بسیار نگران ما بودند، چون هر دو ما اینجا بودیم، اما وقتی با آنها صحبت کردیم و گفتیم خود را جای خانوادههای نگران بیماران قرار دهید و اگر ما و دیگران نرویم پس چه کسی باید در این شرایط به داد مردم برسد آن وقت آرامتر شدند و با قضیه کنار آمدند.
یک روز کاری در شرایط کرونایی
روز کاری در این شرایط کرونایی در بیمارستان علی اصغر شیراز با روزهای معمولی خیلی فرق میکند.
تصورش را بکنید با پوشش ضخیمی که از سر تا پایت را گرفته با ماسک و عینک مخصوص و محافظ صورت بخواهی با چنین وضعی روزی ۱۳ ساعت و حتی گاه بیشتر مشغول به کار باشی نه میتوانی درست نفس بکشی، نه درست آب و غذا بخوری و حتی نه درست حرف بزنی. تصورش هم سخت است.
اما پرستاران، این روزها با همین شرایط، خطر ابتلا به کرونا را به جان خریده اند، زیرا بیماران کرونایی پس از خدا، امید و آرزو را از دستان پر مهر آنها طلب میکنند.
حتی اگر خود خسته و بی رمق باشیم سعی میکنیم به آنها امید دهیم و در مدتی که بستری هستند و به دلیل شرایطشان ملاقاتی ندارند ما در این مدت خواهر، برادر و فرزند آنها میشویم. حتی ساعتها بر بالینشان مینشینیم و با شوخی و حرفهای شادی بخش روحیه آنها را حفظ میکنیم. با احساسات آنها همراه میشویم و حتی گاه همراه با آنها گریه میکنیم.
وحید زارعی نیز میگوید این روزها آن قدر مشغول بررسی پروندهها و مراقبت از بیماران هستیم که گذر زمان را متوجه نمیشویم. حتی گاهی اوقات وقت آب خوردن هم نداریم، اما میان این همه دویدنها، زندگی همچنان جریان دارد.
آقای رضائی و خانم ابراهیمی، آقای سهرابی و خانم دهقان شیبانی، آقای سوار و خانم مستقیم، آقای خواست و خانم محبوبی و آقا و خانم رزمجوئی نام پنج زوج دیگری است که در بخش کووید۱۹ بیمارستان علی اصغر شیراز از بیماران کرونایی پرستاری می کنند و این روزها نامشان در کنار دیگر مدافعان سلامت می درخشد.
سربلند در آزمون کرونا
مردم فارس همواره به همدلی در آزمونهای سخت شهره بوده اند. حالا هم که کرونا بر شهر و دیارشان سایه انداخته عزمشان را جزم کرده اند تا این ویروس منحوس را شکست دهند. به صفر رسیدن تعداد مناطق قرمز و کاهش تعداد مرگ و میرهای کرونایی استان در این روزها نشان از همت، تلاش و همدلی آنها بوده است.
با این حال مدیر خدمات پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز میگوید مردم باید بدانند پرستاران در این مدت هنوز نتوانسته اند به مرخصی بروند و فرزندان شان از آغوش گرم آنها محروم بوده اند که این موضوع از نظر روحی به آنها فشار آورده است.
لیلا هاشمی زاده فرد حقیقی ادامه میدهد با توجه به این که نیروهای درمانی و بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز از زمان شیوع کرونا تا کنون هیچ گاه صحنه خدمات رسانی را خالی نکرده اند ضروری است شهروندان دستورالعملهای بهداشتی را رعایت کنند تا آنها نیز انرژی از دست رفته خود را باز یابند.
پاس داشت خون شهیدان مدافع سلامت
پدر شهید رحیمی از آخرین روز دیدار با مریم میگوید. محمد ولی رحیمی میگوید مریم به جای این که نگران حال خود و فرزندش باشد نگران من بود و اجازه نمیداد به دیدنش بروم. میگفت تو بیماری زمینه ای داری و باید مراقب خودت باشی. آن روز که آخرین دیدار من با او بود مریم باز هم اجازه نداد به بالینش بروم. با وجود ضعف شدیدی که داشت به کنار نردههای راه پله منزلشان آمد تا مرا ببیند. با دیدنم لبخند کمرنگی بر لب نشاند. برایش دست تکان دادم و گفتم دخترم به تو از دور سلام و بعد از آن دیگر مریم را ندیدم.
خالصانه تا پای جان ایستادند، پاس بداریم و همچون حلقههای به هم پیوسته از یک زنجیر با سرود همدلی و مهربانی، از این گذرگاه سخت به سلامت عبور کنیم.
***گزارش از سیده نصرت شجاعی